درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / شعیره پنجم / تقیّه

تقیه

سخن در یکی دیگر از شعائر است بنام تقیه، تقیه اینقدر در مکتب امامیه مهم است که در روایت وارد شده است که لا دین لمن لاتقیة له[1] ، اگر کسی اهل تقیه نباشد دین ندارد، در تعبیر دیگر امام علیه السلام می‌فرمایند: التقیة دینی و دین آبائی[2] ، و جایگاه آن بسیار مشخص است، تسنن به حسب ظاهر تقیه را انکار می‌کنند و لو خودشان عملاً تقیه می‌کنند ولی از نظر بحث‌های تئوری و نظری آن را انکار می‌کنند.

تقیه وجوب شرعی دارد و از اعتقادات سرچشمه می‌گیرد. اگر فردی موقع تقیه باشد و تقیه نکند واجب شرعی را نفی کرده است.

نکاتی در مورد بحث تقیه

لغت: اسم مصدر باب افتعال است؛ اتقی یتقی اتقاء و تقیه، اوتقی، ایتقاء (قاعده چهارم اعلال)، اتتقاء، اتقاء، ماده اصلی وقی یقی بمعنای صیانت است.

گاهی بجای کلمه تقیه، تقاة استفاده می‌شود:

﴿لَّا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یفْعَلْ ذَلِک فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیحَذِّرُکمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ (۲۸)﴾[3]

نهی است؛ لایتخذ. مگر اینکه در مقام تقیه باشد.

تقیه در اصطلاح

تعریف اول توسط المبسوط سرخسی (من یک سالی کل تابستان را خرید و فروش اعیان نجس را تحقیق کردم به فتوای مذاهب خمسه و تمام کتب را دیدم و در مذهب امامیه تمام کتب مطرح را نگاه می‌کردم و بیع آنها را نگاه می‌کردم و کار پر فایده‌ای بود)

ان یقی الانسان نفسه بما یظهره و ان کان ما یضمر خلافه

ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح البخاری:

التقیه، الحذر من اظهار ما فی النفس من معتقد و غیره للغیر: حذر از اظهار آنچه در نفس است که مسأله اعتقادی باشد یا غیر اعتقادی مثل دست بسته نماز خواندن یک فرد شیعه، یا خفاء غصب خلفاء.[4]

ما یقال او یفعل مخالفا للحق لاجل توقی الضرر؛ آنچه گفته شود یا انجام شود مخالف با حق تا از ضرر حفظ شود (رشید رضا صاحب المنار شاگرد شیخ محمد عبده که گفته است: ان التقیه ان یخفی الشخص ما یعتقد دفعاً للاذی) برخی از تعابیر اعتقادات و غیر آنها نیز بیان کردند. اما شیعه می‌گوید:

شیخ مفید: التقیه کتمان الحق و ستر الاعتقاد فیه و مکاتمة المخالفین و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضررا فی الدین او الدنیا

یا قول و یا فعل حق که اعتقادی یا غیر اعتقادی است، و کتمان از مخالفان و ترک مقابله با مخالفان، مقابله‌ای که موجب ضرر دینی یا دنیوی شود.

ضرر دنیوی: آسیب جانی

ضرر دنیایی: مثل اجبار به تبری جستن از اهل بیت علیهم السلام نعوذ بالله خود اهل بیت علیهم السلام فرمودند اگر به شما گفتند به ما ناسزا بگویید، مشکلی ندارد، ولی اگر گفتند از ما تبری بجویید اینطور رفتار نکنید و یا فرد از امامی بودن سست شود.

شیخ انصاری رساله تقیه‌ای دارند؛ مرحوم شیخ و آخوند کتاب القضاء دارند، کتاب الطهارة دارند، التحفظ عن ضرر الغیر بموافقته فی قول او فعل مخالف للحق.

تقیه مشخص شد: انسان در رفتار و گفتار و تقریر خود، خلاف آنچه اعتقاد دارند بخاطر حفظ مال و جان و آبرو و دین خودش رفتار کند.

بیان مواردی از تقیه در تاریخ که با توجه به آیات و روایات آنها را ثابت کنیم.

مؤمن آل فرعون

﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یکتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یقُولَ رَبِّی اللَّهُ وَقَدْ جَاءَکم بِالْبَینَاتِ مِن رَّبِّکمْ وَإِن یک کاذِبًا فَعَلَیهِ کذِبُهُ وَإِن یک صَادِقًا یصِبْکم بَعْضُ الَّذِی یعِدُکمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کذَّابٌ﴾[5]

در اين ميان، مردی مؤمن از خاندان فرعون كه ايمانش را مخفي مي‌كرد، گفت: «مي‌خواهيد كسي را به جرم اين بكشيد كه مي‌گويد: ’صاحب‌اختيارم خداست‘، حال آنكه از طرف خدا برای شما دليل‌های روشن آورده است؟! گيرم دروغگو باشد، دروغش رسوايش مي‌كند؛ اما اگر راستگو باشد، لااقل قسمتي از عذاب‌هايي كه به شما وعده مي‌دهد، سرتان مي‌آيد! چون خدا زياده‌خواهان دروغگو را به سرمنزل مقصود نمي‌رساند.

شاهد عرض ما یکتم ایمانه است که مؤمن است، و تکتم ایمانه در مقام مدح است پس در زمان حضرت موسی اینطور بوده است و در آخر آیه می‌فرماید خداوند او را حفظ کرد و آل فرعون را عذاب کرد. مؤمن آل فرعون موسی بوده یا رجل دیگر مهم نیست و قرآن وی را تعریف کرده است.

مؤمن آل فرعون در آیه دیگر نیز آمده است (پسر عموی فرعون)

﴿وَجَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یسْعَی قَالَ یا مُوسَی إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِک لِیقْتُلُوک فَاخْرُجْ إِنِّی لَک مِنَ النَّاصِحِینَ﴾[6]

در همين وقت، مردی از آن سر شهر، حوالي كاخ فرعون، دوان‌دوان آمد و گفت: «موسي، درباری‌ها دارند با هم مشورت مي‌كنند تا تو را بكشند. فوری از شهر بيرون برو كه من دلسوز توام.»

تقیه عمار و یاسر و سمیه، که عمار و سمیه شهید شدند.

﴿إِنَّمَا یفْتَرِی الْکذِبَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَأُولَئِک هُمُ الْکاذِبُونَ﴾[7]

فقط كساني دروغ‌بافي مي‌كنند كه آيه‌های خدا را باور نمي‌كنند. دروغگوی واقعي آن‌ها هستند، نه پيامبر و مؤمنان.

﴿مَن کفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَٰکن مَّن شَرَحَ بِالْکفْرِ صَدْرًا فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾[8]

آن‌هايي‌كه بعد از اسلام‌آوردن، دوباره به خدا كافر شوند و با ميل و رغبت، بي‌ديني را در آغوش بگيرند، به خشم خدا گرفتار شده و عذابي شديد نصيبشان مي‌شود. اما خشم و عذاب خدا به آناني نمي‌رسد كه دلشان به ايمان قرص باشد؛ ولي زير فشار و شكنجه، مجبورشان كنند كه به‌زبان چيزی بگويند.

عمار اظهار کفر کرد و جانش سالم ماند و گروهی گفتند عمار کفر ولی پیامبر فرمودند: «اِنَّهُ مَلیئٌ إِیمَاناً إِلَی أَخْمُصِ قَدَمَیهِ»؛[9] (عمّار، سر تا پا مملو از ایما.ن است) و کلاً، ان عماراا ملیئ ایمانا من فرقه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه و دمه. یقول: مالک؟ ان عادوا لک فعد لهم بماقلت

در روایتی وجود دارد دو فرد مجبور به ناسزاگویی ‌به اهل بیت (علیهم السلام) شدند و یکی گفت و زنده ماند و دیگری را شهید کردند؛ حضرت فرمودند یکی زودتر به بهشت رفت و دیگری کاری عاقلانه کرد و هر دو را تأیید کردند.


[3] سوره آل عمران آیه 28.
[5] سوره غافر آیه 28.
[6] سوره قصص آیه 20.
[7] سوره نحل آیه 105.
[8] سوره نحل آیه 106.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo