درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / بررسی ادله حجیت استصحاب / دلیل چهارم: روایات / صحیحه سوم جناب زراره / بیان اشکالات (محذور استصحاب در فرد مردد) و نقد آنها

صحیحه سوم جناب زراره برای دلالت بر حجیت استصحاب

راوی (جناب زراره) از شک بین 2 و 4 سؤال کرد و حضرت (علیه السلام) علاوه بر پاسخ به این سؤال، از شک بین 3 و 4 هم پاسخ دادند و جملاتی در این زمینه فرمودند که آن جملات زمینه‌ساز استفاده حجیت استصحاب بود. برای دلالت این صحیحه بر حجیت استصحاب محاذیری بیان شده است.

(نعم) لنا اشكال آخر في تطبيق الاستصحاب في الرواية على الركعة حتى على مذهب العامة القائلين بالبناء على الاقل ولزوم الاتيان بالركعة الموصولة (ينشاء) من اختلال ركنه الذي هو الشك اللاحق (فان الذي) تعلق به اليقين والشك انما هو عنوان الرابعة المرددة بين الشخصين، (إذ هو) قبل الشروع فيما بيده من الركعة المرددة بين الثالثة والرابعة يقطع بعدم وجود الرابعة وبعد الشروع في احد طرفي المعلوم بالاجمال اعني الركعة المرددة بين الثالثة والرابعة يشك في تحقق الرابعة (ولكنه) بهذا العنوان ليس له اثر شرعي حتى يجرى فيه الاستصحاب، إذ الاثر انما يكون لواقع ما هو الرابعة الذي ينتزع عنه هذا العنوان وهو الشخص الواقعي

محذور سوم را مرحوم آقا ضیا محقق عراقی در کتاب نهایت الافکار متعرض شدند. ایشان می‌فرمایند این استصحاب، استصحاب در فرد مردد است که جاری نمی‌شود.

آیت الله وحید این محذور را به نحو زیبایی توضیح داده‌اند. برای روشن شدن این محذور ابتدا مثالی می‌زنیم.

1- ما نمی‌دانیم مفهوم غروب چیست.

2- مفهوم غروب، موضوع اثر و حکم شرعی نیست.

3- موضوع اثر و حکم شرعی، مصداق غروب است.

4- غروب واقعی از یکی از این دو حال خارج نیست:

الف- یا استتار قرص خورشید است.

ب- یا زوال حمره مشرقیه است که تقریباً بین یک ربع تا 20 دقیقه این دو (استتار قرص و زوال حمره مشرقیه) با هم فاصله دارند و ابتدا قرص خورشید در پهنه افق مستتر می‌شود و بعد از 20 دقیقه زوال حمره مشرقیه صورت می‌گیرد و دعوا بر سر این است که آیا غروب شرعی در زمان استتار قرص است و یا 20 دقیقه بعد؟

5- قرص مستتر شده ولی هنوز زوال حمره مشرقیه نشده و وسط این دو زمان قرار داریم. حالا که قرص مستتر است و زوال حمره مشرقیه ظاهر نشده، در تحقق غروب شک می‌کنیم. چه چیزی منشأ شک ما شده است؟ اینکه اگر غروب، استتار قرص خورشید باشد، غروب محقق شده، ولی اگر غروب، زوال حمره مشرقیه باشد، هنوز غروب حاصل نشده است. پس دعوا بر سر این است که غروب خارجاً به چه چیزی (استتار قرص خورشید و یا زوال حمره مشرقیه) محقق می‌شود؟

ایشان می‌فرمایند اگر اولی (استتار قرص) باشد قطعاً حاصل شده و اگر دومی (زوال حمره مشرقیه) باشد قطعاً حاصل نشده است و منشأ شک ما جهل به واقع غروب است. یعنی حقیقتاً و واقعاً غروب به چه چیزی محقق می‌شود؟ استتار قرص یا زوال حمره مشرقیه؟

6- استصحاب در هیچ کدام از این دو جاری نمی‌شود چون اولی (استتار قرص) متیقن الوجود و دومی (زوال حمره مشرقیه) متیقن العدم است و رکن رکین استصحاب، شک است. پس ما اصلاً شک نداریم چون یکی حاصل شده و دیگری حاصل نشده است. لذا آقایان می‌گویند استصحاب فرد مردد است یعنی فرد، مردد بین اولی و دومی است؛ یعنی یکی قطعاً حاصل شده و دیگری قطعاً حاصل نشده است. در استصحاب مفهوم عدم الغروب، اثری بار نمی‌شود؛ چون اثر می‌خواهد بر واقع و حقیقت و تحقق غروب و یا عدم غروب بار شود.

در ما نحن فیه بیان آیت الله وحید نسبت به فرمایش مرحوم آقا ضیا عراقی و تقریرِ محذوری که ایشان بر تمسک به استصحاب در صحیحه سوم جناب زراره دارند، این است که ایشان می‌فرمایند:

1- آنچه که موضوع اثر و حکم شرعی است، مفهوم عدم رکعت رابعه نیست. مثل شک بین 3 و 4. چون گفتیم مصداق خارجی، موضوع اثر شرعی است.

2- چرا موضوع اثر و حکم شرعی، مفهوم عدم رکعت رابعه نیست؟ چون مفهوم، موضوع برای اثر و حکم شرعی واقع نمی‌شود، بلکه موضوع برای اثر و حکم شرعی، واقعیت رکعت 4 است وجوداً یا عدماً. یعنی اگر رکعت 4 آمده، باید تشهد و سلام بدهیم، ولی اگر رکعت 4 وجود پیدا نکرده باید رکعت 4 را بیاوریم.

در ما نحن فیه دعوا بر سر مفهوم رکعت 3 یا 4 نیست. چون ما معنای رکعت 3 و 4 را می‌دانیم، بلکه دعوا بر سر این است که آیا ما الان خارجاً، تحققاً، مصداقاً و به حمل شایع در رکعت 3 و یا در رکعت 4 هستیم. پس دعوا بر سر مفهوم نیست بلکه بر سر مصداق است.

مرحوم آقا ضیا می‌فرمایند وقتی واقع، رکعت 4 است، واقع بین متیقن الوجود و متیقن العدم مردد است. چون رکعتی که ما در آن هستیم، یا رکعت 3 است، پس رکعت 4 می‌شود متیقن العدم و یا خارجاً رکعت 4 است، پس رکعت 4 می‌شود متیقن الوجود و رکعت 3 هم قطعاً متیقن الوجود است. ایشان می‌فرمایند پس اگر در رکعت 3 باشیم یقین داریم به عدم تحقق 4 و اگر رکعت 4 باشیم یقین داریم به رکعت 4. لذا این شک یا به عنوان رکعت رابعه و یا به ذات رکعت رابعه تعلق گرفته و آخرین رکعتی که آورده یا 4 واقعی است، پس علم دارد به واقع 4 و یا علم دارد به واقع عدم اتیان به 4.

در مثال مفهوم غروب، منشأ شک ما جهل به واقع غروب است و استصحاب در هیچ کدام ( استتار قرص و زوال حمره مشرقیه) جاری نشد، پس استصحاب مفهوم عدم غروب هم اثر شرعی ندارد و در ما نحن فیه هم همینطور است. حاصل بیان آیت الله وحید به فرمایش مرحوم آقا ضیا محقق عراقی 2 نکته است.

1- در ما نحن فیه موضوع اثر شرعی، مفهوم رکعت 4 نیست. چون در مفهوم رکعت 3 و 4 شک نداریم بلکه در مصداق خارجی شک داریم. در بحث خورشید و اذان مغرب منشأ دعوا تردید مفهومی است، یعنی نمی‌دانیم مفهوم غروب خورشید استتار قرص است یا زوال حمره مشرقیه.

2- اما در ما نحن فیه در مفهوم رکعت 3 و 4 تردید نداریم. ایشان می‌فرمایند رکعتی که الان در آن هستیم اگر این رکعت، 3 باشد به عدم 4 یقین داریم و اگر 4 باشد، به تحقق 4 یقین داریم. ولی ما خارجاً نمی‌دانیم الان در 3 هستیم و یا در 4. در مثال مفهوم غروب می‌دانیم الان در چه حالتی واقع شده‌ایم، اما نمی‌دانیم مفهوم بر استتار منطبق است یا بر زوال.

پس آیت الله وحید در توضیح کلام محقق عراقی می‌فرمایند رکعتی که الان در آن هستیم، اگر 3 باشد یقین به عدم تحقق 4 دارد و اگر 4 باشد یقین به تحقق 4 دارد. پس شکی نمی‌ماند که استصحاب عدم 4 را جاری کند.

فرمایش آیت الله وحید با فرمایش مرحوم آقا ضیا یک تفاوت دارد.

فرمایش آیت الله وحید این است که در رکعت 4 دو تا یقین را (اگر 3 باشد یقین دارد 4 نیست و اگر 4 باشد یقین دارد 4 هست) تصویر می‌کنند، پس شکی نداریم تا استصحاب را جاری کنیم.

ولی مرحوم عراقی می‌فرمایند قبل از شروع رکعت مردده، نه در حین و در حال رکعت مردده.

منتهی ما به قبل از شروع رکعت مردده کاری نداریم چون در این صورت باید در رکعت اول بگوییم یقین داریم که رکعت 4 را نیاورده‌ایم و این، محل کلام نیست. پس شاید بیان آیت الله وحید دقیق‌تر باشد.

در مقام پاسخ باید چند نکته بیان شود.

1- حکم ظاهری: ایشان می‌فرمایند در ما نحن فیه حکم ظاهری وجوب اتیان به یک رکعت است ظاهراً. موضوع وجوب اتیان به یک رکعت ظاهراً، شک در اتیان آن رکعت است؛ چون ما شک داریم که 4 را آورده‌ایم یا خیر، پس در مقام ظاهر باید رکعت 4 را بیاوریم. ممکن است در عالم واقع رکعت 4 را آورده باشیم و ممکن است نیاورده باشیم، ولی از نظر حکم ظاهری باید رکعت 4 را بیاوریم.

چرا می‌گوییم حکم ظاهری؟ چون ظرف شک است. آیت الله وحید می‌فرمایند در اینجا حقیقتاً قاعده اشتغال باید جاری شود؛ چون هر زمان در اتیان مکلف‌به شک کردیم، مجرای اصالت الاشتغال است و ما هم در اینجا می‌دانیم که در شک در اتیان به رکعت باید علی الظاهر رکعت را بیاوریم، چون واقع را نمی‌دانیم و شک داریم. وقتی شک کردیم که آیا رکعت را آورده‌ایم یا نیاورده‌ایم، مجرای اصاله اشتغال است و باید رکعت را بیاوریم. پس صرف الشک می‌شود موضوع برای این وجوب اتیان که وجوب اتیان ظاهری است و نیاز به استصحاب نداریم. چون صرف شک می‌شود موضوع حکم ظاهری و اگر این حالتِ شک در نفس انسان آمد، در خود این شک تردید راه ندارد و هر زمان در تحقق حکم ظاهری (شک در اتیان به رکعت) شک کردیم، موضوع و حقیقت قاعده اشتغال است.

2- حکم واقعی: موضوع حکم واقعی وجوب اتیان به رکعت 4 است. یعنی کسی که رکعت 4 را نیاورده، باید واقعاً رکعت 4 را بیاورد و در آن تردیدی نیست. ولی این موضوع (وجوب اتیان رکعت 4) مشکوک التحقق است. در اینجا وجوب می‌شود حکم، متعلق می‌شود اتیان و موضوع می‌شود رکعت 4 و نمی‌دانیم رکعت 4 محقق شده یا نشده است، پس در موضوع حکم واقعی شک داریم و منشأ شک ما تردید بین 3 و 4 است، یعنی در اتیان 4 شک داریم. لذا می‌گوییم این رکعت اگر واقعاً 3 باشد پس قطعاً 4 را نیاورده و اگر واقعاً 4 باشد پس قطعاً 4 را آورده است.

آیت الله وحید می‌فرمایند همه موارد استصحاب همین است. مثلاً لباس ما نجس شده، ولی نمی‌دانیم به خون نجس شده یا به بول و یک بار لباس را می‌شوییم. اگر نجاست خون بوده با یک بار شستن، لباس پاک شده، ولی اگر بول بوده باید 2 بار شسته شود. پس اگر خون بوده لباس پاک است و اگر بول بوده لباس نجس است و اینجا ما نمی‌دانیم کدام است و جهل ما سبب شک در بقاء نجاست شده است و آقایان بالاجماع می‌گویند استصحاب نجاست در این مثال جاری است.

در ما نحن فیه مکلف شک دارد که آیا 4 را اتیان کرده یا خیر. چون می‌داند 3 اتیان شده است و حکم واقعی وجوب اتیان 4 برای کسی است که 4 را نیاورده و عدم وجوب 4 برای کسی است که آورده است. پس نسبت به حکم واقعی تردید نداریم و حکم واقعی معلوم است. ایشان می‌فرمایند ولی نمی‌دانیم خارجاً کدام است و استصحاب عدم اتیان 4 را جاری می‌کنیم و وقتی جاری کردیم یثبت عدم تحقق الرابعه واقعاً.

ایشان می‌فرمایند اگر اولی باشد محقق شده و نیاز به استصحاب نداریم، ولی اگر دومی باشد محقق نشده ولی باز هم نیاز به استصحاب نداریم. اما منشأ شک در مثال مفهوم غروب، جهل به غروب است، ولی در ما نحن فیه شک در مفهوم 4 نیست؛ بلکه شک در امر خارجی است و ما عدم اتیان به 4 را استصحاب می‌کنیم و عدم تحقق رکعت 4 واقعاً برای ما ثابت می‌شود و در اینجا می‌گوییم انشاءالله 4 حاصل نشده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo