درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه ششم / استصحاب تعلیقی

استصحاب تعلیقی

در جلسات گذشته در 2 مقام سخن از استصحاب تعلیقی به میان آمد.

مقام اول: آیا این استصحاب قابل جریان هست یا نیست؟ همانطور که گفتیم در این زمینه اختلاف است. بعضی از بزرگان مثل مرحوم محقق نائینی فرمودند این استصحاب فی حد ذاته قابل جریان نیست. بعضی دیگر فرمودند این استصحاب قابل جریان است. در جلسات گذشته در این مورد توضیحاتی را بیان کردیم البته مطلب بیشتر از این حرف‌هاست و اگر به کتب و تقریراتی که نوشته شده، مراجعه کنید، متوجه می‌شوید اما بیشتر از آن مقدار ضرورتی برای بحث ما در درس خارج ندارد.

پس مقام اول بحث جریان استصحاب تعلیقی فی حد ذاته بود. ما فرض را بر این می‌گذاریم که این استصحاب فی حد ذاته قابل جریان است.

مقام دوم: که بحث امروز است، این است که اگر این استصحاب فی حد ذاته لو سلمنا قابل جریان باشد، یعنی ارکان استصحاب- یقین سابق و شک لاحق- در آن وجود داشته باشد، آیا این استصحاب مبتلا به معارض هست یا نیست؟

مرحوم محقق نائینی و بعضی دیگر از بزرگان فرمودند استصحاب حکم تعلیقی- یعنی در مثال عنب و کشمش عصیر عنبی لو غلی یحرم- با استصحاب حکم منجز معارض است و این حکم تعلیقی را در زمان زبیبیت استصحاب می‌کنیم. تعلیق یعنی العصیر العنبی لو غلی یحرم و استصحاب این حکم تعلیقی یعنی زمانی که این انگور در عنبیت و عصیر عنبی غلیان پیدا نکرده و عصیر عنبی از آن ساخته نشده بلکه انگور مانده تا تبدیل به کشمش شده است پس استصحاب تعلیقی شد لو غلی یحرم و حکم تعلیقی لو غلی یحرم را در زمان زبیبیت استصحاب می‌کنیم. یعنی اصلاً عصیر عنبی نشده، طبعاً غلیان هم پیدا نکرده، تبدیل به کشمش شده، کشمش با آب مخلوط شده، این کشمش و آب مخلوط شده را جوشاندیم و الان محل کلام ما این است که حکمش چیست.

پس در اینجا یک استصحاب تعلیقی داریم که در زمان زبیبیت، مخلوط شدن با آب، غلیان و جوشش آب جاری می‌شود. حکم تعلیقی کدام است؟ در زمان عصیر عنبی بودن علی الفرض که اگر عصیر عنبی بود، لو غلا کان یحرم. در جلسه گذشته هم گفتیم که بزرگان مسامحه می‌کنند و می‌گویند در زمان عنبیت؛ اما عنبیت نیست بلکه عصیر عنبی است.

در مقابل استصحاب تعلیقی یک استصحاب تنجیزی داریم. استصحاب تنجیزی زمانی است که اگر به عصیر عنبی تبدیل شد- در جایی که عصیر عنبی شده و هنوز غلیان پیدا نکرده- آیا مگر حکم تنجیزی آن حلیت نبود؟ اگر عصیر عنبی بود- یعنی آب انگور- حکمش بدون غلیان حلیت بود پس الان هم آب انگور نیست بلکه کشمش است و قبل از آن یک استصحاب تنجیزی داشته است.

تعبیر مرحوم شهید صدر

مرحوم شهید صدر در المقام الثانی، جلد 6، صفحه 290[1] می‌فرمایند استصحاب الحکم المعلق معارض باستصحاب الحکم المنجز ففی مثال العنب کما یعلم بالحرمه المعلقه علی الغلیان سابقاً کذلک یعلم بالحلیت الفعلیت المنجزه قبل الغلیان، قبل از غلیان پاک و حلال بوده است. فتستصحب و یتعارض الاستصحابان، یک حلیت منجزه قبل از غلیان و یک حرمت معلقه در زمان زبیبیت. این حلیت معلقه بر غلیان- سابقاً- را یعنی حلیت فعلیه منجزه قبل از غلیان را باید حلیت فعلیه منجزه زبیب قبل از غلیان بگیریم وإلا اگر حلیت فعلیه منجزه عنب بگیریم، این حلیت فعلیه پیدا کرده و تمام شده و الان فرض این است که موضوع عوض شده است.

برداشت ما از عبارت مرحوم شهید صدر این است که این حلیت فعلیه منجزه قبل از غلیان یعنی قبل از غلیان زبیب، چون در حال زبیبیت و قبل از غلیانش یک حلیت فعلیه و یک حرمت تعلیقی یا معلقه دارد. حرمت تعلیقی این است که زمانی که عنب بود، اگر غلیان پیدا می‌کرد، حرام می‌شد، حالا هم که زبیب است، اگر غلیان پیدا کند، حرام می‌شود. اما یقیناً قبل از غلیانش حلال بوده و الان که غلیان پیدا کرده، می‌شود حکم تعلیقی و حرمت معلقه. پس در آب کشمش یک حرمت معلقه- بعد از کشمشیت و جوشش- و یک حلیت منجزه- قبل از غلیان آب کشمش- داریم.

این اعتراضی است که شده و خواستند با این اعتراض بگویند استصحاب تعلیقی جاری نمی‌شود چون معارض دارد.

حلیت منجزه قبل از غلیان کشمش- یعنی قبل از اینکه غلیان پیدا کند- یقیناً حلال است و حالا که غلیان پیدا کرد، می‌خواهیم استصحاب تعلیقی را جاری کنیم.

معترض می‌گوید قبل از غلیان حلیت منجزه آمده و آن حلیت منجزه استصحاب می‌شود یعنی استصحاب حلیت منجزه با استصحاب حرمت معلقه که هر دو هم دو استصحاب هستند یعنی فکر نکنید برای قبل از غلیان می‌ایستیم، بلکه قبل از غلیان یک حلیت منجزه‌ای آمده و الان که کشمش غلیان پیدا کرده همان حلیت منجزه و حرمت معلقه را استصحاب می‌کنیم.

راه حل های مرحوم صدر در مسأله

مرحوم شهید صدر می‌فرمایند 2 راه برای پاسخ از این اشکال وجود دارد.

راه اول فرمایش مرحوم آقای آخوند است. ایشان- که اتفاقاً مرحوم آیت الله خویی هم فرمایش مرحوم آقای آخوند را پسندیدند- می‌فرمایند به نظر ما اصلاً بین این دو استصحاب معارضه‌ای نیست چون حرمت معلقه بود، پس استصحاب شد و حلیت در عنب هم مغیا به غلیان بوده یعنی گفتند تا زمانی این عنب حلال است که هنوز غلیان پیدا نکرده و بر عدم غلیان معلق بوده و حلیت مغیات را استصحاب می‌کنیم و می‌گوییم تا زمان غلیان حلال بوده پس دیگر بین حلیتی که مغیا به غلیان است و حرمت معلقه‌ای که در فرض غلیان بحث می‌کنیم، تنافی نیست و دو موضوع مستقل هستند؛ یکی حلیت عنبیتی که مغیا به غلیان است- ما در اینجا تعبیر را اصلاح می‌کنیم یعنی به نظر ما حلیت عنب مغیا به غلیان است اما دعوای ما در حلیت منجزه حلیت عنبیه نیست- ایشان می‌فرمایند حلیت مغیی به عدم غلیان است. کدام حلیت؟ حلیت در عنب.

مرحوم آقای آخوند می‌فرمایند حلیت در عنب غایت دارد و تا زمانی حلال است که هنوز غلیانی پیدا نشده باشد در حالیکه این الان زبیبی است که غلیان پیدا کرده پس:

یکی مغیا به عدم غلیان است یعنی استصحاب حلیت تنجیزی

دیگری مغیا به غلیان شده- غلیان محقق شده- یعنی استصحاب حکم تعلیقی

پس دو ظرف مستقل از یکدیگر هستند.

مستشکل می‌گوید دو استصحاب هستند و ظرف جریان دو استصحاب با هم متفاوت است لذا اینها اصلاً در یک ظرف جاری نمی‌شوند تا با هم تعارض داشته باشند.

مرحوم شهید صدر هم همین اشکال را بر کلام مرحوم آقای آخوند کرده و می‌فرمایند منظور ما از حلیت منجزه‌ای که می‌گوییم، حلیت منجزه در عنب و عصیر عنبی نیست بلکه حلیت منجزه در زبیب را می‌گوییم. خود زبیب الان که غلیان پیدا کرده- ما می‌گوییم مگر زبیب قبل از غلیانش یک حلیت منجزه نداشت؟- همان حلیت قبل از غلیان را تا بعد از غلیان استصحاب می‌کنیم. پس بعد از غلیان زبیب کماکان یک حلیت منجزه استصحابیه و یک حرمت معلقه داریم لذا دعوای ما در استصحاب بر سر زبیب بعد از غلیان است- که یک استصحاب حرمت معلقه و یک استصحاب حلیت منجزه داریم-. حلیت منجزه زمانی بود که زبیب بوده و هنوز غلیان پیدا نکرده و الان که غلیان پیدا کرده، شک می‌کنیم که آیا حرام شده یا خیر و حلیت را استصحاب می‌کنیم. لذا ما به فرمایش مرحوم آقای آخوند اشکال داریم که این اشکال، فرمایش ملاحظه‌ای مرحوم شهید صدر هم بر کلام ایشان است.

تعبیر مرحوم شهید صدر این است که می‌فرمایند و نلاحظ علی ذلک أن الحلیت التی نرید استصحابها هی ذات الحلیت الثابتت بعد الجفاف، حلیت بعد از کشمشیت و قبل از غلیان و حالا قبل و بعد از غلیان آن را استصحاب می‌کنیم. و لا علم بأنها مغیات، چه کسی گفته این زبیب مغیا به غلیان است؟ شاید اگر غلیان هم پیدا کند کماکان حلال باشد. یعنی ما علم به حرمت نداریم که بگوییم جایی برای استصحاب باقی نمانده که بگویید شک لاحق نداریم بلکه احتمال می‌دهیم که این زبیب بعد از غلیان باز هم حلال باشد. چرا این حرف را می‌گوید؟ می‌خواهد شک را درست کند که قابل جریان استصحاب حلیت باشد. لاحتمال عدم الحرمه بالغلیان بعد الجفاف (غلیان زبیب) و إن شئت قلت المستصحب هو الحلیت التنجیزیه للمغیات، حلیت تنجیزیه نه حلیت مغیی به غلیان. یک حلیت منجزه قبل از غلیان زبیب آمده (یعنی کشمش) و می‌گوییم آیا حالا که غلیان پیدا کرد حلیت به قوت خود باقیست یا خیر؟ بعد از غلیان کشمش آن را استصحاب می‌کنیم. بعد از غلیان کشمش یک حرمت معلقه هم هست که آن را هم استصحاب می‌کنیم. پس گفتیم این استصحاب مبتلا به معارض است و مرحوم آقای آخوند از این ابتلا به معارض پاسخ دادند اما پاسخ کاملی به نظر نمی‌رسد.

در ادامه مرحوم شهید صدر یک اشکال تحت عنوان «فإن قیل» بر خودشان وارد می‌کنند. ایشان می‌فرمایند فإن قیل إن الحلیت الثابتت قبل الجفاف نعلم بأنها کانت مغیات، الان ایشان به حلیت قبل از جفاف- یعنی هنوز کشمش نشده- رفتند.

حلیتی که قبلاً می‌گفتیم حلیت بعد از کشمشیت و قبل از غلیان بود (استصحاب اصلی ما) که منجزش کشمش شده و غلیان ندارد. اما ایشان می‌خواهند بگویند یک حلیتی قبل از جفاف یا قبل از خشک شدن- یعنی حلیت عنب- داریم. فرض قضیه این است که عنب غلیان پیدا نکرده وإلا اگر غلیان پیدا می‌کرد، دیگر کشمش مطرح نبود.

ایشان می‌فرمایند یقین داریم که حلیت قبل از جفاف- یعنی حلیت عنبیه- مغیا به غایت- غلیان- بود و اگر غلیان پیدا می‌کرد، دیگر حلیت وجود نداشت. و نشک فی تبدلها إلی الحلیت غیر المغیات بالجفاف. حلیتی هست اما غایت آن جفاف نیست یعنی کماکان این حلیت وجود دارد. آیا جفاف، خشک شدن و در نتیجه جوشیدن غایت این حلیت هست یا نیست؟ ایشان می‌فرمایند فإن قیل إن الحلیت الثابتت قبل الجفاف نعلم بأنها کانت مغیات، غایت- غلیان- داشته. و نشک فی تبدلها إلی الحلیت غیر المغیات بالجفاف، می‌گوییم شاید حلیتی شده که این حلیت دیگر مغیا به جفاف نیست. و نستصحب تلک الحلیت المغیات المعلوم قبل از جفاف، ما همان حلیتی را که غایت- غلیان- خورده استصحاب می‌کنیم یعنی همان حلیت اول- عنب- را یعنی حلیت عنب قبل از غلیان را استصحاب می‌کنیم. کان الجواب أن استصحاب الحلیه لا یؤیم حال الحلیه التنجیزیه المعلومه بعد الجفاف، آن استصحاب حلیت به درد حلیت تنجیزیه بعد از جفاف و قبل از غلیان نمی‌خورد.

مرحوم شهید صدر در اینجا محکم ایستاده‌اند و می‌فرمایند شما اگر آن حلیت تنجیزیه اول را هم استصحاب کنید در سر جای خود محفوظ است؛ ولی ما الان به دنبال حلیت بعد از جفاف هستیم چون در اینجا حلیت تنجیزیه قبل از جفاف به درد ما نمی‌خورد.

پس ما اصطلاحاً تعارض را بیان می‌کردیم و گفتیم استصحاب تعلیقی با استصحاب تنجیزی- که گفتیم به نظر ما مراد از استصحاب تنجیزی، استصحاب تنجیزی بعد الزبیبیه و قبل الغلیان است- معارض است.

دعوای تعارض چه زمانی ایجاد می‌شود؟ بعد از اینکه زبیبی داریم و این زبیب غلیان پیدا کرده است یعنی دعوا بر سر زبیب مغلی است. در اینجا یک استصحاب، استصحاب حلیت است. سؤال: این استصحاب چه زمانی حلال بوده؟ قبل از غلیان زبیب. الان هم غلیان پیدا کرده و همان حلیت را استصحاب می‌کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo