درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه هشتم / اصل مثبت

در جلسه قبل عرض شد مرحوم محقق نائینی می‌فرمایند قطع طریقی و علم طریقی _نه علم موضوعی_ سه خصوصیت بلکه چهار خصوصیت داشت:

خصوصیت اول صفت قائم به نفس بود.

خصوصیت دوم طریق به واقع و کاشف بود.

خصوصیت سوم محرکیَّت نحو العمل یا زاجریت عن العمل داشت.

پس مرحوم محقق نایینی فرمودند علم طریقی این سه صفت را دارد و یک صفت چهارمی هم دارد و آن تنجیز و تعذیر است. در اینجا فرمودند که اماره دومین صفت از صفت علم طریقی را دارد که طریق و کاشف از واقع باشد و به وسیله اماره واقع احراز می‌شود.اصل عملی صفت سوم علم طریقی را دارد، یعنی اصل عملی که ایجاد شد محرکیت یا زاجریت می‌آورد، مثلا استصحاب می‌کنم وجوب را، این داعویت به انجام می‌آورد، حرمت را استصحاب می‌کنم و زاجریت عن العمل می‌آورد، در مقام عمل زجر می‌کند از عمل. پس اماره دومین صفت از چهار صفت علم طریقی را دارد و اصل عملی سومین صفت از چهار صفتِ از علم طریقی را دارد.

نکته دوم این بود که مرحوم محقق نایینی فرمودند این صفات باهم در وجود مترتب اند. یعنی اول باید صفت قائم به نفس در درون انسان شکل بگیرد و بعد این صفت که شگل گرفت این شیء، طریقیت پیدا می‌کند الی الواقع، بعداً هم یا داعویت ایجاد می‌شود یا زاجریت، پس این سه صفتی را که در علم طریقی گفتیم مترتب اند وجودا بر هم، البته صفت چهارم علم طریقی هم همینطور است، اما حالا چون اماره صفت دوم را دارد، خصوصیتِ دوم علم طریقی را دارد و اصل عملی خصوصیت سوم را، اینجا این سه تا را گفته اند مترتب هستند وجوداً در حالیکه چهارمی هم همین است و فرقی نمی‌کند.

نکته سوم، مرحوم محقق نایینی می‌فرمایند شارع اماره را جعل کرده است به عنوان وسطیت در اثبات. یعنی محرز واقع و طریق به واقع. وسطیت در اثبات یعنی واسطه می‌شوند در اثبات و رسیدن انسان به واقع، کار اماره این است. وقتی یک خبر واحدی می‌آید و می‌گوید نماز جمعه واجب است، هدفش این است که ما را به واقع برساند. یعنی در عالم واقع من دارم از قول امام معصوم عرض می‌کنم که نماز جمعه واجب است و وظیفه واقعی شما اتیان نماز جمعه است، پس کار اماره وسطیَّت در اثبات، طریقیت و کاشفیت و احراز واقع، کار اماره این است.

مبنای محقق نایینی این است که خود طریقیت از احکامی است که ید جعل شرعی به آن راه دارد، یعنی نفس طریقیت را شارع جعل می‌کند، چون مبنای من محقق نایینی این است که احکام وضعی، جعل مستقل در خودشان صورت می‌گیرد. اگر یادتان باشد در کفایه مرحوم آخوند به سه قول اشاره کردند، یک قول این بود که احکام وضعیه تماماً جعل به آن ها تعلق می‌گیرد و یک قول این بود که در احکام وضعیه اول حکم تکلیفی جعل می‌شود و بعد به تبع حکم تکلیفی حکم وضعی می‌آید، اول جواز دست زدن به دست نامحرمی که بود جعل می‌شود و به تبع این اباحه، حالا حکم وضعی زوجیت می‌آید، یک قول هم تفصیل بود، بعض از احکام وضعیه ید جعل شرعی به آن ها تعلق می‌گیرد و بعضی ازاحکام وضعیه خیر.

محقق نایینی می‌فرماید:

1. طریقیت از احکام وضعیه ای است که تنالها ید الجعل، ید جعل شرعی در طریقیت راه دارد. پس طریقیت که از احکام عقلائیه است، احکام امورِ اعتباریه عرفیه است به تعبیر ایشان که شارع این امور را امضاء کرده است، مثل ملکیت که از امور اعتباریه عرفیه است. کسی پدرش از دنیا رفته، اموالش به این پسر منتقل می‌شود و تمام عالم این کار را می‌کنند. یک امر اعتباری عرفی است که شارع این امر اعتباریِ عرفی را امضاء کرده است. پس مجعول در باب امارات طریقیت و کاشفیت و وسطیت در اثبات شد.

2. طریقیت از احکامی است که قابل جعل شرعی است و حکم وضعی است و قابل جعل شرعی.

3. ایشان می‌فرمایند اصلا از امور اعتباریه عرفیه ای است که شارع این ها را امضاکرده است.

4. طریقیت از امور مخترعه شرعیه نیست، یک اموری که شرعاً اختراع شده باشد نیست، بلکه بین عرف دارج و رائج بوده است و شارع هم بر همین مطلب صحه گذاشته است.

5. تمام طرق و امارات از امور عرفیه هستند که عرف در اثبات مقصود به آنها تمسک می‌کنند، ملکیت و زوجیت همه از این قبیل هستند، کسی که بینشان علقه زوجیت برقرار می‌شود و ارتباطات خاصی صورت می‌گیرد، ولو قومی باشند در آمازون، ولو یهودی باشند، ولو مسیحی باشند، ولو بودیسم باشند، امثال این ها فرقی نمی‌کند

6. ایشان می‌فرمایند فالامارات تکون کالعلم من حیث الاحراز و الکاشفیة و اثبات المؤدَّی، اماره می‌آید مؤدّای خودش را چیزی که اماره گفته است، وجوب شیء حرمت شیء وهکذا را برای ما اثبات می‌کند.

7. ولیس اخذ العقلاء بالامارات، عقلاء که به اماره اخذ می‌کنند در مقام عمل، لیس بمجرد تطبیق العمل علی مؤدَّیاتها بلا توسطٍ فی الاحراز، اماره نمی‌آید بگوید که من مؤدَّی برای شما آوردم و این مؤدَّی برای شما وظیفه شد ولی کاری به اینکه این مؤدَّی واقع هست نداشته باشد. اماره می‌آید تطبیق می‌کند شیءای را در مقام عمل، مؤدّای اماره وظیفه شما را نشان می‌دهد، ولی در عین حال می‌گوید این وظیفه حکم الله واقعی است. یعنی اماره از طریق به واقع بودنش دست بر نمی‌دارد بر خلاف اصل عملی، اصل عملی وظیفه عملیه شما را معین می‌کند مثل اماره شما را از حیرت در می‌آورد اما در اصل عملی دیگر نگاه به عالم واقع و وظیفه واقعی ندارد. می‌گوید فعلا در مقام عمل تطبیق می‌کنم این اماره را بر وظیفه تو در مقام عمل اما کاری به اینکه احراز واقع کند نداریم.

8. فظهر ان المجعول فی الامارات لیس هو مجرَّدُ تطبیق العمل علی المؤدَّی، بل تطبیق العمل علی المؤدَّی من لوازم المجعول فی باب الأمارات، اتفاقا اماره هم تطبیق عمل برمؤدَّی دارد، یعنی کارم را باید مطابق با مؤدّای اماره انجام بدهم، اگر مؤدَّای اماره بگوید واجب است، من باید انجام بدهم، اگر بگوید حرام است، باید ترک کنم و هکذا.

پس در اماره صرف تطبیق عمل با مؤدّای اماره نیست، بل تطبیق العمل علی المؤدّی من لوازم المجعول در باب امارات است. مجعول در اماره اول همان کاشفیت است، همان واسطه در اثبات است، همان اثبات است، همان طریقیت است.

پس آن چه اولا و بالذات در اماره وضع شده است، کاشفیت عن الواقع است، آری، به تبع کشفش از واقع، تطبیق العمل علی المؤدای اماره محقق می‌شود، عملم هم باید با او انجام بدهم و هذا بخلاف الاصل العملی، در اصل عملی از همان اول اولاً و بالذات تطبیق العمل علی المؤدّی جعل شده است. بدون مقدمی بودنِ احرازِ واقع، پس اماره هم سومی را دارد، سومین صفت از چهار صفت علم را، اما آن سومی ثانیا و بالعرض در اماره هست، اولا و بالذات احراز واقع است، کاشفیت عن الواقع، وسطیت در اثبات.

بله، المجعول در باب اصول عملیه آن هم مطلق باب اصول عملیه، مجرَّدُ تطبیق العمل علی المؤدَّی الاصل نیست، گاهی اصل اصالة الاحتیاط است، تنظیم و تطبیق عمل بر طبق اصل چه هست؟ این که حتما اصالة الاحتیاط در فعل یا ترک است، انجام بدهم یا ترک کنم.گاهی اصالة البرائه است، تطبیق عمل بر مؤدای اصل این است که من در سعه هستم و هکذا. ایشان می‌گویند اشتباه نشود. ما که می‌گوییم اصل عملی کارش اولاً و بالذات تطبیق العمل علی المؤدّی الاصل است، ایشان می‌فرمایند بله، اصلا جنبه طریقیت به واقع در اصل عملی نیست می‌گویند حتی در اصل محرز هم معنای اصل محرز را اشتباه نکنید، معنایش طریقیت الی الواقع نیست ولو علاوه بر تطبیق العمل علی المؤدَّی احراز هم دارد، اما مراد از احراز صفت دوم علم طریقی که اماره داشت و طریقیت الی الواقع بود نیست، مراد از احراز آن نیست، بل معناه هو الغناءُ العملی علی احد الطرفی الشک است، علی انه هو الواقع و الغاء الطرف الآخر.

دقت کنید محقق نایینی می‌گویند معنای اصل عملی و تطبیق العمل علی المؤدَّی که اصل عملی بود، این است که ما بناء عملی بگذاریم بر یکی از دو طرف شک که بگوییم این واقع است و طرف دیگر را الغاء کنیم. خود این طرف که ما بناء عملی می‌گذاریم بگوییم این واقع است. فالمجعول فی الاصل المحرز هو الجهة الثالثة من العلم الطریقی و هی الحرکة و الجری العملی نحو المعلوم فالاحراز، شما بگویید اصل عملی هم احراز واقع می‌کند، اماره هم احراز واقع می‌کند، استصحاب را گفتیم اصل مثبت است، قاعده فراغ و تجاوز، همه این ها اصول عملیه محرزه هستند، پس آن هم احراز دارد، شما اشکال کنید به محقق نایینی بگویید اصل عملی هم صفت دوم از صفات علم طریقی را دارد چون احراز می‌کند، می‌گوید خیر. فالاحراز فی باب الاصول المحرزه غیر الاحراز فی باب الامارات، فان الاحراز فی باب الامارات، احراز واقع است مع قطع النظر عن مقام العمل، احراز واقع می‌کند اما احراز در باب اصول محرزه احراز عملی است در باب تطبیق العمل علی المؤدَّی، یعنی ما احراز می‌کنیم که وظیفه عملی مان این است، نه اینکه به واقع رسیده باشیم و احراز کرده باشیم واقع را، دو مفهوم است و فرق می‌کند.

اما اصول غیر محرزه، مجعول در آن ها را ایشان می‌فرمایند، مجرَّد تطبیق العمل علی احد طرفیِ الشک، من دون البناء علی أنَّه هو الواقع؛ برداشت بنده از کلام محقق نایینی این است، پس اماره از اول کارش احراز واقع است اما اصل عملی از اول کارش تطبیق مؤدَّای اصل بر واقع است به عنوان یک وظیفه عملیه، در ضمنش در بعض از اصول عملیه که اصول عملیه محرزه باشند احراز واقع هم می‌تواند بشود، البته در همه اش احراز واقع نیست، حداکثر در چه چیزی احراز واقع وظیفه واقعی است؟! در احتیاط، و الا در برائت ما احراز می‌کنیم آنچه که اماره اصل به ما داد، این وظیفه ما در عالم واقع است، نه اینکه خودش واقع است. در اصالة البرائة شما برائت از وجوب جاری می‌کنید و می‌گویید اباحه است.

ایشان می‌فرمایند، اشتباه نکنید اصول محرزه صفت چهارم علم طریقی را ندارد که تنجیز و تعذیر باشد، خیر، بل المجعول در اصول عملیه معنایی است که آن معنا بیشتر از تنجیز وتعذیر به دنبال ندارد که خصوصیت سوم علم طریقی بود.

پس اولا و بالذات مجعول در باب اصول عملیه خصوصیت سومِ علم طریقی شد. فتحصَّل اینکه اصول عملیه کلها وظائف للمتحیر فی مقام العمل، و التعبد بها لمحض الجری العملی علی طبق المؤدی بلا توسط الاحراز، معلوم شد اماره خصوصیت دوم را از خصوصیات اربعه علم طریقی و اصل خصوصیت سوم را دارد، اصول بعضی محرزه اند و بعضی غیره محرزه، اصل محرز اماره نیست.

اذا عرفت ذلک فقد ظهر لک السرُّ فی ما اشتهر بین المتأخرین من اعتبار مثبتات الامارات دون مثبتات الاصول، اول مرحوم نایینی بسیار خلاصه می‌گویند فرق این را که چرا مثبتات امارات حجت است، مثبتات اصول عملیه حجت نیست.

ایشان می‌فرمایند در اماره چیزی جعل شده است که اگر صد تا واسطه هم بخورد، واسطه عقلی _ولو عرفی عادی_ بازهم آن حکم آخری که بر این واسطه ها بار می‌شد آن هم بار می‌شود، یعنی حکم شرعی که واسطه اش اثر عقلی یا عادی عرفی باشد. اماره می‌گوید واقع این است، یعنی شما انگار به خود واقع رسیدید، در واقع حکم الله واقعی یک آثاری هم بار می‌شود، بعد آن آثار عقلی یا عادی که بر واقع بار شد یک اثر شرعی هم داشته بار می‌شود. من یک حکم واقعی را پیدا کردم و یک اثر عقلی بر این حکم واقعی، مترتب آن را هم پیدا کردم، یک اثر شرعی هم بار می‌شود و پیدا کردم، مثلا بینه که می‌شود اماره در موضوعات، به من خبر داد که این شیء مذکَّی نیست و غیر مذکَّی است، من به واقع رسیدم چون بینه می‌شود اماره درموضوعات، من رسیدم که این شیء در واقع مذکّی نیست، اثر عقلی مذکّی نبودن می‌شود میته بودن، مات حتف أنفه، بعد حرمت علیکم المیتة، در آیه شریفه هست. پس اماره یا همان بینه گفت این مذکّی نشده است، لازمه عقلی مذکّی نشدن میته بودن است، اثر شرعی بر میته بودن هم بار می‌شود و آن نجاست و حرمت أکل باشد.

اماره کاری کرد که ما اگر صد تا واسطه عقلی بخورد و بعد اثر شرعی بر این واسطه های عقلی بار بشود باز هم مشکلی نداریم بر خلاف اصل عملی که در اصل عملی تنها چیزی که بار می‌شود خود مؤدّای اصل عملی است و یا اثر شرعی که بر مؤدّای اصل عملی بار شود. مؤدّای اصل عملی بستگی دارد، مؤدّای برائت و اباحه است، مؤدّای تخییر عملی است و هکذا.

اگر بگویید اینکه شد تکرار حرف های سابق و تکرار مدَّعی، چون شما می‌گویید اماره طوری جعل می‌شود که صد واسطه بخورد و بعد اثر شرعی بر این واسطه ها بار شود حجت است، در اصل عملی حجت نیست، آقای محقق نایینی می‌گوید سرّش در جعل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo