درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه هشتم / اصل مثبت / جمع‌بندی مباحث پیرامون اصل مثبت

بحث ما در اصل مثبت بود و تنبیه را تمام کردیم. در پایان تنبیه مرحوم آخوند نکته ای را متعرض می‌شوند که البته این نکته با تنبیه نهم مرتبط است اما چون اینجا متعرض شده اند و بزرگان هم در تنبیه هشتم متعرض این نکته شده اند، ما هم تبعا از آنها همینجا متعرض می‌شویم. در این تنبیه ما هفت نکته را عرض می‌کنیم.

نکته اول

اولین نکته این است که مرحوم آخوند می‌فرمایند استصحاب چه در ثبوت حکم و چه در نفی حکم جاری است، اما لازم نیست که استصحاب حتما وجودی باشد بلکه می‌تواند عدمی هم باشد، مثلا استصحاب نفی حکم، استصحاب عدم وجود دعاء عند رؤیة الهلال است. من شک دارم آیا دعاء عند رؤیة الهلال واجب است یا نه؟ می‌گویم اول شریعت زمانی بوده است که واجب نبوده است یا در عدم ازلی. به چند طریق می‌توان این استصحاب را جاری کرد.

نکته دوم

بعد آقای آخوند به خودشان اشکال می‌کنند و می‌گویند ان قلت این که عدم حکم شرعی نیست، مگر ما نگفتیم مستصحب یا باید حکم شرعی یا موضوع دارای حکم شرعی باشد، عدم وجوب دعاء عندرؤیة الهلال اگر وجوب دعا باشد حکم شرعی است اما عدم وجوب دعا که حکم شرعی نیست. ایشان پاسخ می‌دهند و می‌گویند، گفتیم در جریان استصحاب صحت تعبد به آن کافی است و چون وضع و رفع تکلیف به ید شارع است این استصحاب درست است. تعبد یعنی وضع شارع چه در ایجاد و چه در رفع آن.

نکته سوم

مرحوم آخوند می‌فرمایند با توجه به قلنا، معلوم می‌شود کلام شیخ انصاری تمام نیست، ایشان فرموده اند که استصحاب برائت جاری نمی‌شود، شیخ انصاری فرموده اند ما هیچ وقت استصحاب برائت را نمی‌توانیم جاری کنیم به خاطر همین نکته، برائت یعنی عدم الحکم، برائت از حکم است، برائت یعنی عدم الحکم، خود برائت جایی که صحت جریان داشته باشد جاری می‌شود، اما استصحاب برائت جاری نمی‌شود. مشهور در شک وجوب دعاء عند رؤِیة الهلال مشهور می‌گویند برائت از وجوب جاری می‌شود اما استصحاب عدم وجوب جاری نمی‌شود. سرش این است که مرحوم شیخ می‌فرمایند مستصحب باید یا حکم شرعی یا موضوع دارای حکم شرعی باشد وعدم حکم و برائت از حکم نه خودش حکم شرعی و نه موضوع حکم شرعی است.

نکته چهارم

بعضی گفته عند الشک فی التکلیف ما برائت ازلیه را استصحاب می‌کنیم، این واضح است. مرحوم شیخ می‌گویند بعضی های این را گفته اند، من شک دارم آیا دعا عند رؤیة الهلال واجب است یا نه، می‌گویم در ازل که دعاء عند رؤیة الهلال واجب نبوده است، همینطور جلو می‌آیم تا زمان جعل قوانین بر اساس دین اسلام، می‌گویم ان شاء الله کما کان دعاء عند رؤیة الهلال واجب نیست، مرحوم شیخ می‌گویند بعضی این را گفته اند و هو غیر صحیح، به این خاطر که مراد از استصحاب چیست؟ مراد از تمسک به استصحاب یا اثبات عدم استحقاق عقاب است اگر استصحاب عدم عقاب است این کار را دارد برائت انجام می‌دهد، شما استصحاب می‌کنید عند الشک فی التکلیف برائت ازلیه را، هدف شما از این استصحاب چیست؟ یا استصحاب می‌کنیم تا نتیجه بگیریم عدم استحقاق عقاب را، همین را برائت هم فایده می‌دهد، پس نیازی به استصحاب نداریم. و یا استصحاب ترخیص شرعی است، یعنی می‌خواهید بگویید شارع در اینجا رخصت در فعل داده است.

فرق این دو تا چیست؟ ثمره عقلی حکم، عدم استحقاق عقاب است، استصحاب می‌کنیم برای اثبات ترخیص شرعی می‌شود خود حکم شرع در واقع، فرقش واضح باشد. ایشان می‌گوید یا اثبات ترخیص شرعی است، می‌شود اصل مثبت؛ زیرا نفی وضع می‌کنید برای اثبات ترخیص، می‌گویید حکم شرعی وضع نشده است به استصحاب، در نتیجه ما ترخیص داریم و مرخص هستیم، اینجا می‌شود استصحاب عدم حکم برای اثبات ترخیص، ترخیص هم حکم است و ترخیص می‌شود مقابل عدم الحکم.

مرحوم شیخ می‌فرمایند آقایانی که گفته اند ان الشک فی التکلیف استصحاب برائت ازلیه را جاری می‌کنیم نسبت به تکلیف، کلام این ها صحیح نیست، زیرا غرض شما از این استصحاب یا اثبات عدم استحقاق عقاب است، این را برائت انجام می‌دهد و جریان استصحاب می‌شود لغو، یا ترخیص شرعی است که می‌شود اصل مثبت، نتیجه این است که استصحاب برائت ازلیه جاری نمی‌شود عند الشک فی التکلیف.

نکته پنجم

مرحوم آخوند می‌فرمایند این کلام مرحوم شیخ درست نیست، به این خاطر که ایشان می‌فرمایند شیخ فرمودند استصحاب عدم تکلیف جاری نمی‌شود ما می‌گوییم چرا جاری می‌شود، زیرا در جریان استصحاب ما منتظر و نیازمند به ترتب اثر شرعی نیستیم، شما دو شق گفتید و هردو شق را در آن اشکال کردید، ما می‌گوییم خیر، همینطور که استصحاب حکم جاری است، استصحاب عدم حکم هم جاری است واینجا استصحاب می‌کنیم عدم ترتب اثر شرعی را، همین که استصحاب کنیم برای اثبات عدم ترتب اثر شرعی خودش به منزله اثر شرعی شد.

مرحوم آقای آخوند می‌فرمایند.گویا ما داریم بحث در اثر شرعی می‌کنیم، اثر شرعی تارةً بحث می‌کنیم برای اثباتش و أخری بحث می‌کنیم برای نفی و عدمش، پس استصحاب عدم تکلیف، یا استصحاب برائت از تکلیف به نظر آقای آخوند جاری می‌شود و به منزله استصحاب تکلیف است.

شیخ می‌گویند ما از استصحاب عدم الحکم می‌خواهیم ترخیص را نتیجه بگیریم و این می‌شود اصل مثبت؛ زیرا نفی منع برای اثبات ترخیص کافی است. ما نفی می‌کنیم منع را برای اثبات ترخیص، به نظر مرحوم شیخ این اصل مثبت می‌شود. مرحوم آخوند می‌فرمایند این سخن شیخ درست نیست، زیرا ما در جریان استصحاب نیازمند اثر شرعی نیستیم که استصحاب برای ما اثر شرعی بیاورد بلکه همانطور که قبلا گفتیم اگر استصحاب برای ما اثری که می‌آورد تعبد به یک امر باشد آن تعبد به یک امر در جریان استصحاب کافی است.

مرحوم آیة الله خویی و استاد مان آیة الله اشرفی شاهرودی فرمایش آقای خویی را در اینجا می‌پذیرفتند، اشکال می‌کنند بر این سخن آقای آخوند، می‌گویند آری استصحاب در عدم الحکم هم جاری است، زیرا به نظر ما استصحاب یا برائت از حکم اگر جاری بشود، به نظر ما عدم الحکم هم به منزله اثر شرعی است، استصحاب عدم الحکم به منزله اثر شرعی است، اتفاقا آقای آخوند خود شیخ هم همین را قبول دارند شیخ هم پذیرفته اند سخن مشهور را که مستصحب باید یا حکم شرعی باشد یا موضوع دارای حکم شرعی ولی مرحوم شیخ در پایان تنبیه ششم در تفصیل ششم استصحاب ایشان هم استصحاب عدم حکم را قائل هستند، شما چه اشکالی دارید به مرحوم شیخ می‌کنید؟ مرحوم شیخ می‌گویند استصحاب عدم الحکم هم به منزله استصحاب ثبوت حکم است، پس این فرمایش شما اشکال به مرحوم آخوند نشد، اشکال به مرحوم شیخ نشد.

آقای آخوند بزرگوار، از مرحوم آیة الله خویی و استادمان سوال می‌کنیم پس اینکه شیخ این نکته را در مانحن فیه فرموده اند، استصحابِ برائت جاری نمی‌شود، سرِّ کلام مرحوم شیخ چیست؟ این ها می‌گویند غرض از جریان استصحاب چیه؟ یا غرض نفی استحقاق عقاب است، اگر غرض نفی استحقاق عقاب است همینطور که گفتم ما نیازی به آن نداریم زیرا برائت این را برای ما افاده میکند، یا غرض اثبات ترخیص است که می‌شود اصل مثبت.

نکته هفتم

نقل کلامی از آیة الله خویی، ما به مرحوم آیة الله خویی و استادمان آقای شاهرودی، شما می‌فرمایید در دفاع از مرحوم شیخ که غرض از استصحاب یا اثبات عدم استحقاق عقاب است که اینجا برائت افاده می‌کند، پس جریان استصحاب لغو است، بنده عرض می‌کنم چرا شما برائت را جاری می‌دانید و استصحاب برائت را و استصحاب عدم ذمه را می‌گویید لغو است؟ ما سر جایش خوانده ایم اگر امر دائر شد بین استصحاب و اصل شرعی دیگر ولو متوافقان باشند در حکم، استصحاب مقدم می‌شود، استصحاب برائت ذمه.

پس اینکه مرحوم شیخ و آیة الله خویی و استادمان دفاع کردند از سخن مرحوم شیخ که اثبات می‌شود غرض از استصحاب برائت اگر اثبات عدم استحقاق عقاب است خود برائت این را اثبات می‌کند، عرض ما این است که تا استصحاب عدم اشتغال ذمه جا داشته باشد، نوبت به خود عدم اشتغال ذمه ای که برائتی است یعنی قبح عقاب بلا بیان جاری نمی‌شود. این جا قبح عقاب بلا بیان جاری نمی‌شود بلکه بیان داریم بر عدم لقاء. به نظر ما این اشکال بر آقای آخوند وارد نیست در مقام دفاع از مرحوم شیخ.

آقای خویی می‌فرمایند حق در جواب اشکال کلام مرحوم صاحب کفایه است در تنبیه نهم. ایشان می‌فرمایند عدم ترتب اثر شرعی به واسطه استصحاب از آثار واقعی مستصحب است اما آثاری که اعم از واقعی و ظاهری باشد، مانعی از ترتب شان بر استصحاب نیست. ایشان می‌گوید استصحاب عدم به درد ترتب آثاری که آثار واقعی مستصحب اند نمی‌خورد اما به درد ترتب آثاری که اثر امر واقعی یا امر ظاهری معاً باشد به درد ترتب این ها می‌خورد. بعد مثال می‌زند که استحقاق عقوبت و عدم استحقاق عقوبت اثر مطلق عدم المنع از ترک است به تعبیر ایشان. چه عدم منع از ترک در عالم واقع و چه در عالم ظاهر نتیجه اش عدم استحقاق عقوبت می‌شود.

فإن العقل کما یحکم بعدم استحقاق العقاب بفعل ما لیس بحرامٍ واقعا، عقل می‌گوید تو استحقاق عقاب نداری اگر چیزی را انجام بدهی که در عالم واقع حرام نیست، همینطور استحقاق عقاب نداری اگر چیزی را انجام بدهی که در عالم ظاهر حرام نیست. باز هم عقاب نداری، فلا مانع من ترتب عدم استحقاق العقاب علی استحباب البرائة و عدم المنع، برائت یعنی عدم منع از ترک.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo