درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استصحاب / تنبیهات استصحاب / تنبیه دهم / استصحاب حادثین (معلوم التاریخ و مجهول التاریخ)

در این تنبیه عرض شد که استصحاب حادثی را با حادث دیگر می‌سنجیم، گاهی حادث دیگر زمان بود که گذشت اما أخری حادث دیگر هم یک شیء حادثی هست غیر از زمان، اصطلاحا به آن زمانی می‌گوییم.

پس اگر حادثی را با حادث دیگر سنجدیم، همانطور که قبلا عرض کردیم هشت صورت دارد، یا هردو حادث مجهول التاریخ هستند یا یکی مجهول است، یکی دیگر طبعا می‌شود معلوم، زیرا اگر هردو حادث معلوم التاریخ باشند، ماشکی نداریم تا بخواهیم به دنبال استصحاب برویم، باز هر کدام از این دو صورت، دو صورت داشته اند، یا وجود شیء در نظر گرفته می‌شد، اثر مترتب بر وجود شیء است یا اثر مترتب بر عدم شیء است باز اثر مترتب بر وجود شیء و اثر مترتب بر عدم شیء دو حالت دارند، یا به مفاد کان و لیس تامه هست، یا به مفاد کان و لیس ناقصه هست، مجموعا هشت صورت شد.

در این هشت صورت ما چهار صورت را تا الان خواندیم، آن چهار صورت هردو مجهول التاریخ باشند، حالا مترتب بر وجود شیء باشد یا مترتب بر عدم شیء باشد، این ها چهار صورت شدند. چهار صورت هم امروز باید بخوانیم قبل از این که این صور را عرض کنیم، عرض کردیم که هشت اصطلاح داریم، کان تامه(وجود محمولی) کان ناقصه(وجود نعتی) لیس تامه(عدم محمولی) لیس ناقصه(عدم نعتی) چهار اصطلاح مقابل هم داریم، کان تامه اسمش وجود است، کان لم یکن یا لیس نیست، کان وجود را می‌فهماند و به این خاطر که تامه هست اصطلاحا به آن وجود محمولی می‌گوییم، کان ناقصه، کان زیدٌ عالما، ما داریم نعتی، صفتی، خصوصیتی را برای زید اثبات می‌کنیم، می‌شود وجود نعتی، لیس تامه عدم است، لیس اصطلاحا می‌گوییم عدم محمولی و لیس ناقصه را اصطلاحا عدم نعتی می‌گوییم.

دیروز چهار صورت تمام شد و صورت سوم را عرض کردیم که مرحوم شیخ قائل شدند اینجا استصحاب جاری می‌شود اما به خاطر وجود معارض استصحاب دیگر جاری نخواهد شد، لوخُلِّیَ بنفسه مشکلی در جریان استصحاب نیست اما به خاطر معارض جاری نمی‌شود، مرحوم آقای آخوند فرمودند که خیر، اصلا فی حدِّ ذاته استصحاب در آن جا جاری نمی‌شود، کاری به بحث معارض نداریم، به این خاطر جاری نمی‌شود ایشان فرمودند چون یک شرط را فاقد است، آن هم اتصال زمان یقین به شک است، این چون در اینجا وجود ندارد و در استصحاب شرط است، پس استصحاب فی حدِّ نفسه اینجا جاری نمی‌شود، در صورت سه و صورت چهار، اما صور چهارگانه ای که یک حادث معلوم التاریخ است، یک تاریخ مشکوک التاریخ است، اگر یک حادث معلوم التاریخ باشد و دیگری مجهول التاریخ این جا هم چهار صورت متصور است.

صورت اول، اثر مترتب بر عنوان تقدم یا در مثال دیگر تأخر یا در مثال سوم تقارن، فرقی نمی‌کند، اثر مترتب بر وجود یکی از این عناوین باشد، عناوین سه گانه تقدم و تأخر و تقارن به وجود محمولی. مثلا ارث مترتب است بر تقدم اسلام ولد بر تقسیم ترکه، می‌دانید اگر ترکه تقسیم نشده باشند و ولد مسلمان بشود، از پدر مسلمانش ارث می‌برد معمولا می‌گویند الی موت الوالد، اما حقیقت قضیه موت والد نیست، از ادله استظهار می‌شود الی حین تقسیم الترکه، حال هر وقتی این تقسیم ترکه بین صاحبان ارث بود.

پس اگر می‌بینیم اثر شرعی می‌شود ارث بردن، ارث بردن متوقف است بر توقف تحقق اسلام وارث بر تقسیم ترکه، این می‌شود قسم اول، اینجا مرحوم آقای آخوند و دیگران می‌گویند استصحاب عدم تقدم جاری می‌وشد و اثر بر تقدم اسلام است بر تقسیم، اما می‌گوییم یک زمانی بود که اسلامی محقق نبود، پس اسلام مقدم بر قسمت نبود. وقتی استصحاب عدم تقدم جاری شد نتیجه این است که ارث نمی‌برند.

صورت دوم، اثر و حکم شرعی مترتب باشد بر وجود اما وجود نعتی، مفاد کان ناقصه، از اینجا درست دیده نمی‌شد، کان ناقصه، پس اثر مترت شده است بر وجود اما به مفاد کان ناقصه که اسمش را ما گذاشتیم وجود نعتی، ما نگذاشتیم بزرگان گفته اند وما هم تبعیت کرده ایم. مثلا اسلام در روز شنبه بوده است، نمی‌دانیم تقسیم ارث جمعه بوده است یا شنبه بوده است، دراینجا می‌گوییم اسلام صفت تقدم بر تقسیم ترکه را داشته یا نداشته ؟ می‌گوییم یک زمانی این اسلام بوده است و این بوده، بوده تا اینکه تقسیم ترکه یک زمانی نبوده که روز شنبه بوده است. اسلام تا روز تقسیم ترکه نبوده است، می‌خواهیم بگوییم وجودی است، وجود تأخر، کان الاسلام متأخرا ازتقسیم ترکه، تأخرش را اینطور ثابت می‌کنیم که اسلام نبود و نبود ونبود تا روز تقسیم ترکه هم نبود، طبعا می‌شود بعد از تقسیم ترکه و اثر هم بار می‌شود، اثر ارث نبردن است.

صورت سوم، یکی از دو حادث مجهول التاریخ است و اثر مترتب بر عدم شیء است آن هم به مفاد لیس تامه یعنی اثر مترتب بر عدم محمولی، این را مرحوم شیخ و مرحوم آخوند هردو گفته اند استصحاب جاری نمی‌شود، اینجا دیگر این دو بزرگوار با هم دیگر اتفاق نظر دارند. در اینجا استصحابی که می‌خواهد جاری بشود عدم شیء به مفاد لیس تامه است، مثلا تقسیم ترکه شنبه بوده است و اسلام نمی‌دانیم جمعه بوده است یا یک شنبه، این محل کلام ماست. اسلام اگر جمعه باشد طرف ارث می‌برد، اگر یک شنبه باشد طرف ارث نمی‌برد.

اینجا اثر مترتب بر عدم شیء است به مفاد لیس تامه، می‌گوییم یک زمانی بوده است که تحقق اسلام نبوده، تحقق اسلام محقق نبوده است به لیس تامه می‌گوییم، لیس تقدم تحقق الاسلام، تقدم اسلام نبوده و نبوده و نبوده، این حالت سابقه هم دارد تقدم اسلام نبودن، روز چهار شنبه، اصلا روز چهارشنبه ما می‌گوییم یا جمعه بوده است یا یکشنبه، پس پنجشنبه و چهارشنبه تقدم اسلامی درکار نبوده است، شک می‌کنیم آیا تا صبح شنبه که تقسیم ترکه هست، تحقق عنوان تقدم اسلام یا نه، می‌گوییم ان شاء الله عنوان تحقق اسلام محقق نشده، پس متأسفانه این پسر از پدرش ارث نمی‌برد.

یک اصل این جا جاری شد اما مرحوم شیخ و مرحوم آخوند، مناقشه می‌کنند می‌گویند این استصحابی که ما الان گفتیم جاری نمی‌شود، لِعدم اتصال زمن الیقین بزمان شک، می‌گویند زمان یقین به زمان شک در اینجا متصل نیست. می‌گویند در واقع اینجا ما احتمال می‌دهیم که این اسلام جمعه بوده، همچنین احتمال می‌دهیم یک شنبه بوده، پس تقسیم ترکه شنبه بوده، پس بنابر یک احتمال اسلام یک شنبه بوده است و مؤخر می‌شود، بنابر یک احتمال اسلام کی بوده است؟! جمعه بوده، پس مقدم می‌شود، ما الان می‌خواستیم عدم تأخر را استصحاب کنیم یعنی عدم تحقق را که نتیجه اش می‌شود تأخر اسلام از تقسیم ترکه.

اینجا درست است که قبل ازتقسیم ترکه و حتی قبل ازشنبه یک طرف احتمال، اسلام آوردن است، یک طرفش هم این بوده است که اسلام یک شنبه بوده است، ما می‌خواهیم استصحاب عدم اسلام را جاری کنیم، این استصحاب عدم اسلام درست است، زیرا یک طرف اسلام روز یکشنبه شاید بوده است، پس این استصحاب عدم اسلام جاری می‌شود، اما یک احتمالش هم این بوده است که جمعه بوده، اگر یک شنبه بوده، تخلُّل عدم صورت گرفته یعنی یک شیء ای که اسمش تقسیم ترکه، تقسیم ترکه در این وسط فاصل شده است و استصحاب عدم اسلام را تا روز یکشنبه ما نمی‌توانیم جاری کنیم.

لذا مرحوم آیة الله خویی ایشان می‌گویند از یک طرف از نظر ما مشکلی سر راه جریان استصحاب نیست، زیرا اتصال زمان یقین به شک اصلا معتبر نیست، بلکه یک چیز دیگر معتبر است.

شیخ آخوند می‌گویند اشکال این است که در اینجا اصلا حالت سابقه یقینیه نداریم، زیرا از کجا معلوم چه زمانی بوده است که عدم اسلام بوده و حالا همینطور یقینیه هست؟! ایشان می‌گویند شاید وسط تقسیم، فاصله شده باشد. پس عدم تحقق اسلام ثابت نیست که این حالت سابقه عدم تحقق اسلام بود، بگوییم عدم تحقق اسلام تا روز یک شنبه، شاید اسلام قبلش بوده است، به این خاطر که یک حالت بوده است و بنا بر این حالت اتصال دیگر وجود نداشته است، ما هم این احتمال را می‌دهیم، پس بنابر یک طرف احتمال اتصال وجود ندارد، پس احراز اتصال نشد، بعد هم می‌گوید حالت سابقه یقینیه ندارد مراد همین است.

صورت چهارم، اثر مترتب بر عدم محمولی شد یا لیس تامه، اینجا می‌دانیم مثلا تقسیم ترکه روز شنبه بوده است، شک داریم اسلام ولد جمعه بوده است یا یک شنبه بوده است، اینجا می‌گویند استصحاب در مجهول التاریخ جاری می‌شود، یعنی استصحاب عدم اسلام تا روز شنبه، آن مجهول التاریخ استصحاب عدمش جاری می‌شود، استصحاب عدم قسمت تا روز اسلام دیگر جاری نمی‌شود نسبت به معلوم التاریخ استصحاب جاری نمی‌شود، تفسیری که شیخ و آخوند دادند در اینجاست، می‌گویند در معلوم التاریخ استصحاب جاری نمی‌شود، در مجهول التاریخ استصحاب جاری می‌شود.

پس مرحوم شیخ و آخوند در لیس به نحو عدم نعتی فرمودند استصحاب جاری نمی‌شود لعدم وجود حالةٍ سابقةٍ متیقنة، در عدم محمولی یا مفاد لیس تامه، فرمودند نسبت به معلوم التاریخ استصحاب جاری نمی‌شود، نسبت به مجهول التاریخ استصحاب جاری می‌شود، یعنی اینکه در مثال ما، تقسیم ترکه شنبه بوده است، اسلام یا جمعه بوده است یا یک شنبه بوده است، اینجا می‌گوییم عدم، کان اسلام الوارث غیر موجودٍ در روز جمعه، این اسلام غیر موجود، غیر موجود، تا می‌رسد به روز تقسیم، اگر ناقصه بگیریم اینطوری می‌گوییم کان اسلام الوارث غیر موجودٍ اگر هم تامه بگیریم، می‌گوییم لیس تحقق اسلام الوارث در روز جمعه. این لیس تحقق می‌آید تا روز شنبه پس استصحاب می‌کنیم عدم تحقق اسلام را تا زمان تقسیم. نتیجه اش این است که این بچه ارث نمی‌برد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo