درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات علم اصول / اهمیت علم اصول / مکاتب اصولی

دومین موضوع مقدماتی علم اصول بیان مکاتب اصولی و فقهی علما امامیه در طول تاریخ غیبت کبری است و به سه مکتب قم و نجف و سامرا اشاره کردیم. امروز کلام در مکتب حله است.

مکتب حله

مکتب حله از اوائل قرن ششم تا پایان قرن دهم بوده است. مرکز علم و اجتهاد بوده و مجدد به کربلا و نجف بازمیگردد. نقل شده گاهی در یک قرن 500 مجتهد مسلم در حله زندگی می‌کردند. این مکتب از ابن ادریس شروع می‌شود و سپس ابن نما و سپس محقق حلی صاحب شرایع (که تا نسل قبل از ما در حوزه‌ها تدریس می‌شده) و معارج و سپس مرحوم علامه حلی خواهر زاده محقق حله و سپس ولد علامه فخر المحققین که ایشان هم شخصیت بزرگی بوده‌اند. شخصیت‌های بزرگ دیگری هم هستند که مراجعه کنید.

از خصوصیات این مکتب احیای روح تحقیق و نقد توسط مرحوم ابن ادریس بوده است، شیخ طوسی چنان جایگاهی داشتند که یک قرن پس از ایشان بزرگان مخالفتی با آراء شیخ نمی‌کردند و پس از یک قرن ابن ادریس جرأت به خرج داد و نظرات شیخ را نقد کرد از این رو ابن ادریس جایگاه خاصی برای ما دارد.

دسته بندی احادیث توسط سید عبد الکریم ابن طاووس و سپس علامه حلی انجام شد. (سید رضی ابن طاووس صاحب اقبال که برادر ابن طاووس دیگر هستند) این بزرگواران حدیث را از ضعیف و مردود به اصطلاحات چهارگانه صحیح و موثق و حسن و ضعیف تقسیم کردند. برخی این تقسیم را هم اکنون نقد می‌کنند و ارجحیت تقسیم بندی‌ها به علم رجال موکول شود.

خصوصیت دیگر ارائه سبک جدید در تبویب و تدریس و دسته بندی فقه است. محقق حلی شیوه جدیدی در تبویب به خرج دادند و نوع بررسی خاصی داشتند که از ممیزات این دوره است. ایشان ادله عقلی و غیره را در بین استدلال‌ها گنجاند و روش جدیدی دارد. مثلاً محقق کتاب خود را به عبادات و احکام و عقود و ایقاعات تقسیم کرده است.

از جمله خصوصیات حوزه حله بحث مخالفت با حجیت خبر واحد توسط ابن ادریس است بر خلاف شیخ طوسی که خبر واحد را حجیت می‌داند.

از دیگر مشخصات حله تدوین کتب رجالی بود چون از زمان حضور دور شده بودند و کتابخانه‌های مهم در بغداد از بین رفته بود و سه کتاب رجالی عمده تدوین شد. خلاصه الاقوال علامه و رجال ابن داوود و رجال سید بن طاووس. (کلیات فی علم الرجال آیت الله سبحانی مشترکات و ممیزات رجال علامه و ابن داوود را بیان کردند.)

برخی حوزه جبل عامل را نیز حوزه مستقلی دانسته‌اند؛ مرحوم زین الدین ولدشهید ثانی، شهید ثانی، صاحب معالم و دیگر علما محدوده جبل عامل.

مواردی از پردازش بزرگان از مباحث منطق و فلسفه در اصول

در رأس این افراد محقق اصفهانی و سپس مرحوم آخوند و در حد اعتدال محقق نائینی و در حد نیاز از مباحث فلسفی استفاده کردند.

مرحوم محقق نائینی بحثی بنام متمم جعل مطرح کردند؛ در این بحث ما عنوانی جدید و ابداعی بنام متمم جعل می‌بینیم. ایشان می‌فرماید: شریعت و دین بر اساس نصوص صریح شناخته می‌شود. کار فقیه هم مراجعه به این نصوص صریح است و اگر نصی نیافت به اصول کلی عقلی و شرعی مراجعه می‌کند و استنباط حکم می‌کند. گاهی دلیل و جعل شارع به وضوح هدف شارع را بیان می‌کند ولی گاهی با انشاء اول حکم مسأله روشن نمی‌شود و نیاز به دستور و جعل دومی است که حکم را برای مکلف بیان کند که به آن متمم جعل میگویند. مثلاً در شک تعبدی و توصلی عده‌ای قاعده اشتغال جاری می‌کنند و اینکه باید قصد امتثال امر کرد (یکی از مصادیق قصد قربت قصد امتثال امر است و دیگر قصدها عبارت‌اند از: قصد ترتب ثواب، قصد فرار از عقاب و قصد محبوبیت ذاتیه عمل) تا یقین به فراغ ذمه حاصل شود، گروه دوم حمل بر توصلیت می‌کنند؛ مقداری تکلیف احراز شده که اتیان اصل عمل باشد و مازاد بر آن مشکوک و نسبت به قصد امتثال امر برائت جاری می‌کنیم. اما مرحوم محقق نائینی می‌فرمایند تقابل بین اطلاق و تقیید، تقابل عدم و ملکه است (استفاده منطقی در اصول)، برخلاف برخی دیگر که نقیضین و ضدین می‌دانند، اطلاق امر عدمی و تقیید امر وجودی است چون برخی موارد اطلاق ممکن نیست پس تققید هم به تبع آن امکان ندارد و در تعبدی و توصلی اطلاق و تقیید محال است، چون قصد قربت و قصد امتثال در متعلق امر باید لحاظ شود و رتبه آن قبل از امر است، از طرفی شارع می‌خواهد امر کند و مأمور به با قصد قربت امتثال شود و بقول مرحوم آخوند مالایکاد یتاتی الا من قبل الامر، کیف یمکن ان یوخذ فی متعلق الامر.

راه حل نائینی: پس ما از متمم جعل استفاده می‌کنیم، شارع اگر تقیید برایش مهم بود با جعل ثانویه‌ای باید قصد امتثال را لحاظ می‌کرد پس نتیجة الاطاق حاصل می‌شود چون اطلاق امکان نداشت. (اشکال می‌شود که امر دوم هم نیازمند امر سومی است و تسلسل محقق می‌شود.)

پس ما متمم جعل و نتیجة الاطلاق و نتیجة التقیید و رابطه اطلاق و تقیید را از ایشان یاد گرفتیم و این بحث را در مقدمه واجب و واجب مشروط و مطلق هم آورده است و این معنای عرفی بودن اصول محقق نائینی است و بمعنای سطحی بودن اصول ایشان نیست. ایشان در ارتباط عرض و معروض و تفکیک قضیه خارجیه و حقیقیه از فلسفه استفاده می‌کنند.

حال ارتباط فلسفه و کلام با اصول چه مقدار است و آیا صحیح است خواستگاه علم کلام اصول بوده یا خیر؟ در جلسه بعد خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo