درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات علم اصول / فلسفه علم اصول / مسأله اول: تعریف علم اصول

در جلسه گذشته به تعریف علم اصول رسیدیم و ضابط مسأله اصولی را بیان کردیم.

تعریف علم اصول

مشهور: علم به قواعد ممهده برای استنباط حکم شرعی (قواعد، طریق استنباط، رسیدن به حکم شرعی کلی) از جمله وحید بهبهانی و صاحب قوانین قائل به این تعریف هستند.

عدم جامعیت و مانعیت تعریف فوق: این تعریف مواردی را مثل برخی قواعد اصولی که در طریق حکم شرعی هستند شامل نمی‌شود همانند اصول عملیه چون طریق برای حکم کلی نیسنتد مخصوصاً اصول عملیه عقلیه که در مقام عمل مکلف را از حالت حیرت خارج می‌کند.

البته این بناء بر مبنایی است که با اصول عملیه شرعیه حکم ظاهری به دست نمی‌آید.

در امارات هم همین گونه است؛ در ادله قطعی مثل اجماع و سیره و ظهورات قرآنی مبین حکم شرعی هستند اما سایر امارات مبین حکم شرعی واقعی نیستند لذا شامل امارات نمی‌شود.

بیان استاد: بنابر مسلک طریقیت ما به حکم واقعی می‌رسیم و مودای اماره إن شاء الله حکم واقعی است (اما حکم ظنی است ولی واقعی است.)

اگر مسلک ما منجزیت اماره باشد حکم شرعی واقعی برای ما حاصل می‌شود اما به عنوان تنجیز و تعذیر.

عدم مانعیت تعریف مشهور

شامل قواعد فقهی می‌شود مثلاً اجاره فاسده ای که عین نزد مستأجر تلف می‌شود و از قاعده ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده عدم ضمانت مستأجر را ثابت می‌کنند. الان قاعده طریق برای حکم کلی شد و منطبق بر تعریف علم اصول شده است.

مثلاً عدم وجوب وضو و یا صوم ضرری به وسیله قاعده لاضرر و لا حرج و در طریق استنباط قرار گرفته برای به دست آمدن حکم شرعی کلی و بر تعریف علم اصول منطبق است.

الا ان یقال: قاعده لاضرر و لاحرج دو قاعده اصولی هستند و منکر آن نیستیم.

مثلاً قاعده طهارت کل شیء نظیف حتی تعلم انه قذر؛ اصالة الطهارة هر شیء مشکوک الطهارة ثابت می‌شود و شامل تعریف اصول می‌شود حال آنکه قاعده‌ای فقهی است.

این تعریف شامل مسائل علوم دیگر هم می‌شود چون در طریق رسیدن احکام به شبهات حکمیه واقع می‌شوند مثل مسائل علم رجال و یا حدیث که قاعده هستند و در طریق استنباط قرار می‌گیرند مثل محمد بن سنان ثقة روایات وی هم حجت است و با روایات ایشان حکم شرعی کلی ثابت می‌شود و بر تعریف منطبق است.

مثلاً بیان می‌شود روایاتی که صدوق به امام منسوب می‌کند حجت است و این قاعده علم الحدیث بر تعریف اصول منطبق می‌شود.

در علم لغت هم همینطور: وقتی در علم لغت ثابت کردیم صعید بمعنای مطلق وجه الارض است و از این قاعده این آیه یا روایت را در طریق استنباط قرار می‌دهیم.

بیان استاد: این بیان قاعده نیست بلکه از طریق حجیت قول لغوی ما از صعید استفاده می‌کنیم نه از طریق علم لغت.

این اشکال توسط آیت الله هاشمی شاهرودی هم تقریب شده است.

مرحوم آخوند بخاطر جامعیت تعریف قیدی به آن اضافه کرده است: صناعه یعرف بها القواعد آلتی یمکن ان تقع فی طریق الاستنباط او آلتی ینتهی الی‌ها فی مقام العمل.

اصول عملیه شرعیه و عقلیه را شامل می‌شود.

اشکال: اصول عملیه در طریق استنباط نیستند بلکه خودشان وظیفه عملی هستند نه چیز دیگری که به حکم برسیم بلکه خودشان حکم هستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo