درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / حقیقت وضع / بررسی اقوال شش‌گانه

کلام ما در بحث وضع است.

وضع

نکات بحث:

حقیقت وضع

واضع کیست؟

انحاء وضع

بحث اول: حقیقت وضع

اقوال در مسأله

1. امر واقعی تکوینی است، دیدگاه عباد ابن سلیمان از بزرگان معتزله و محقق عراقی و شهید صدر هم این بیان را دارند البته آیت الله خویی به آقا ضیاء نسبت می‌دهند که محل کلام است. تکوینا هر لفظی دال بر معنایی است و قابلیت تغییر ندارد همانند سیلان ذاتی آب، ارتباط بین لفظ و معنا هم تکوینی و واقعی و حقیقی است.

2. حد فاصل و امر وسطی بین تکوین و جعل است، نه امر تکوینی واقعی است و نه جعلی و اعتباری که دیدگاه مرحوم محقق نائینی است که آیت الله خویی در اجود التقریرات این قول را نقل می‌کنند.

مقسم دیگر اقوال این است که وضع جعلی و قراردادی است.

3. جعل ارتباط بین لفظ و معنا و اعتبار لفظ برای معنایی خاص که به این قول مسلک اعتبار گفته می‌شود. قائل معروف صاحب بدایع الافکار است.

4. جعل اللفظ علی المعنا (نه جعل ارتباط) قول محقق اصفهانی در نهایة الدرایة

5. تنزیل اللفظ منزلة المعنا

6. بنا گذاری و متعهد شدن که لفظ را حین اراده معنای خاص به کار ببریم (تعهد واضع یا واضعین) ملأ علی نهاوندی و آیت الله خویی هم همین مسلک را قبول کردند.

بیان قول اول: وضع حقیقی واقعی تکوینی است

نقد منتقی الاصول

مراد شما از حقیقی چیست؟

ما کان له نحو ثبوت فی نفس الامر بلا جعل جاعل؛ ارتباط در عالم واقع بین لفظ و معنا وجود دارد و لو اگر جاعلی وجود ندارد و اگرچه که هنوز وضعی در عالم واقع و استعمالی نباشد.

جعل یعنی اعتبار و قراردار و لو ثبوتی در نفس الامر نداشته باشد.

پس اختلاف انظار موجب تغیر ثبوت آن نیست؛ همان ثبوت در عالم واقع است و لو افراد اختلاف نظر داشته باشند، اختلاف انظار واقع و نفس الامر را تغییر نمی‌دهد.

مناقشه استاد: این مطلب ثبوتا خوب است اما اثباتا بر آن دلیلی نداریم.

منتقی الاصول

ثم ان الأمور الحقيقية على نحوين:

الأول : ما يكون لها وجود في الخارج ، ويعبر عنه بما يكون الخارج ظرفا لوجوده ، وهي المقولات العشر الجوهر والاعراض التسعة.

الثاني : ما لا وجود له منحازا ولا ما بإزاء ، ويعبر عنه بما يكون الخارج ظرفا لنفسه كالملازمات العقلية ، فان الملازمة بين شيئين من الأمور الحقيقية التي لها تقرر في نفس الأمر ولا ترتبط بجعل جاعل ، إلاّ انه لا وجود لها في الخارج ينحاز عن وجود المتلازمين.

إذا عرفت هذا فنقول : ان المراد من كون الوضع والارتباط الخاصّ بين اللفظ والمعنى من الأمور الحقيقية.

إن كان انه من النحو الأول الّذي له وجود في الخارج ، فهو ممتنع. إذ قد عرفت ان ما يكون بهذا النحو لا يخرج عن المقولات العشر وليس الارتباط من أحدها ، أما عدم كونه من الجواهر فبديهي ، إذ لا وجود لشيء بين اللفظ والمعنى من قبيل الجسم ونحوه من الجواهر كي يعبر عنه بالارتباط.[1]

امور حقیقی دو قسم هستند:

الف) آنچه وجود خارجی دارند و عالم خارج ظرف وجود این‌هاست (مقولات عشر یک جوهر و 9 عرض)

ب) وجود خارجی ما به ازاء ندارند مثل ملازمات عقلیه قطعیه اگر بین آمدن زید و عمرو ملازمه باشد، نفس ملازمه در خارج محلی برای تحقق و نظر ندارد.

ارتباط بین لفظ و معنا اگر مرادتان قسم اول باشد که ما چنین چیزی را نمی‌بینیم؛ چون ارتباط لفظ و معنا از مقولات عشر نیست جوهر نیست چون وجودی برای شیء ارتباط نیست، عرض نیست چون باید در ضمن جوهر محقق شود و ارتباط بین لفظ و معنا بین طبیعی لفظ و معناست نه مصادیق لفظ و معنا؛ چون گفتیم اگر جعل جاعل نباشد باز هم در عالم تکوین است، تا گفتیم لفظ باید سر از مقام استعمال در بیاورد حال اینگونه نیست.

اگر از قسم دوم باشد (در جلسه بعد خواهد آمد).


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo