درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت وضع / معنای حرفی / نقد دیدگاه محقق اصفهانی

کلام ما در معنای حرفی بود و عرض شد سه قول در مسأله وجود دارد و قول سوم تباین سنخ معنای حرفی و اسمی بود و چهار دیدگاه وجود داشت.

دیدگاه محقق نائینی بیان شد.

محقق اصفهانی فرمودند: معنای حرف وجود رابط است و نسبتی است که در کلام به کار می‌رود، جوهر و عرض و نسبت بین این دو، و معنای حرف وجودی است که بین جوهر و عرض رابط است و این وجود، وجود لا فی نفسه است.

مناقشه اول

ما در قبال جوهر و عرض وجود دیگری نداریم، نسبتی که آن را وجود رابط بدانیم نداریم.

مناقشه دوم (مناقشه دلیل)

بیان دلیل محقق اصفهانی

وجود جوهر و وجود عرض متیقن است مثل وجود بیاض و زید اما نسبت بیاض به زید گاهی مشکوک است. پس نسبت امری وجودی است که از سنخ جوهر و عرض نیست چون اگر هم سنخ جوهر و عرض بود متعلق شک قرار نمی‌گرفت (باید متعلق یقین شک در اینجا متفاوت باشند) نسبت امری وجودی در قبال جوهر و عرضی است که یقین به آن دو تعلق گرفته است و نسبت متعلق شک است و مقطوع و مشکوک متفاوت است پس نمی‌تواند صفت یقین و شک به شیء واحد تعلق بگیرد پس امری وجودی در قبال جوهر و عرض است و وجود لا فی نفسه دارد. چرا وجود غیر مستقل است؟ چون اگر وجود مستقل باشد نیازمند رابط می‌باشد فیتسلسل. پس معنای حرفی غیر مستقل است و نفس ربط و نسبت خارجی غیر حقیقی است.

مناقشه در دلیل محقق اصفهانی توسط محقق خویی

چه کسی گفته متعلق یقین و شک باید مختلف باشند؟ اختلاف متعلق یقین و شک سبب تعدد وجود نمی‌شود و کاشف از دوئیت نیست. بلکه هر دو از دو جهت به یک شیء واحد تعلق گرفته است مثل تعلق یقین به وجود کلی و شک در کلی نسبت به افراد آن. نسبت جوهر و عرض لزوماً نباید وجود مستقلی باشند. کما اینکه کلی و فرد مصداقا یکی هستند که از جهت کلی یقینی و از جهت تطبیق کلی بر فرد مشکوک است.

بیان استاد

البته پاسخ تسلسل داده نشد، اگر نسبت جوهر یا عرض است باز هم نیازمند رابط است.

مناقشه سوم

فرض کنیم که وجود رابط به معنای نسبت بین جوهر و عرض محقق است، موضوع له اگر مفهوم ربط و نسبت باشد که مفهوم ربط معنای اسمی است، و اگر نسبت‌های خارجی در عالم واقع مراد باشد، موضوع له الفاظ باید ماهیت به نحو لابشرط خارجی باشد و این معنای حرفی ماهیت نیست.

مناقشه چهارم

حرف کما اینکه بین عرض و جوهر به کار می‌رود، فوق بحث جوهر و عرض و مادون بحث جوهر و عرض هم کاربرد دارد.

فوق بحث جوهر و عرض: الله علی العرش استوی، یا لله ملک السماوات و الارض و یا انه تعالی قادر علی کل شیء، چگونه می‌شود خداوند را طرف نسبت قرار داد؟ حال آنکه صفات خداوند عین ذات اوست و بین الله و قادر نسبتی نیست و خداوند از نسبت‌ها منزه است.

بیان استاد

استناد علیمیت به خداوند اشکالی ندارد مگر مراد شما از نسبت شیء دیگری باشد که ما نمی‌فهمیم.

علی‌ای حال محقق خویی جایی مثال زدند که حرف در ما فوق نسبت و در مادون نسبت جوهر و عرض استعمال شده مثل اجتماع التقیضین فی عالم الخارج محال، اینجا اجتماع النقیضین طرف قرار نمی‌گیرد چون محال است.

بیان استاد

بالاخره اجتماع نقیضین چیست؟ مادون جوهر و عرض است؟ فی می‌تواند رابط بین محالیت و اجتماع نقیضین باشد.

بله اجتماع نقیضین مصداقا وجود ندارد و در جمله مطرح شده نیز مراد مصداق اجتماع نقیضین است. اما بالاخره استحاله نقیضین یا جوهر است یا عرض و از این دو حالت خارج نیست.

شریک الباری هم از این دست مفاهیم است. این هم مناقشه نهایی به کلام محقق اصفهانی و دیدگاه دوم هم بیان شد و تمام شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo