درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسائل علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / استعمال لفظ در اراده شخصه

یکی از مقدماتی که صاحب کفایه متعرض شدند انحاء استعمال لفظ است.

اطلاق اللفظ و ارادة نوعه او صنفه او مثله او شخصه

پس چهار نوع اطلاق لفظ داریم. قسم اول اطلاق اللفظ و ارادة شخصه است که زید لفظ و مراد لفظ زی د است. ویا مثال دیگری مثل دیز مهمل دیز معنایی ندارد که در معنا استعمال شود و مراد همین الفاظ است.

آیا این قسم امکان دارد؟

عده‌ای فرمودند این استعمال غلط است.

دلیل اول

کلامی از مرحوم صاحب فصول: این لفظ دیز یا زید در دو مثال فوق، که از دهان گوینده خارج می‌شود یا دلالت بر خودش دارد و یا ندارد، اگر دال بر شیء دارد مدلول خودش است و منجر به اتحاد دال و مدلول می‌شود که اتحاد دال و مدلول صحیح نیست و باید بین آن دو تغایری وجود داشته باشد.

اگر این لفظ دال بر چیزی نباشد و دال بر خودش نباشد، لازمه‌اش این است که قضیه محکیه دو جزئی شود و لو قضیه لفظیه سه جزئی است.

بیان: قضیه لفظیه در این مثال سه جزء دارد: زید، لفظ، و هیئت جمله و لفظ حاکی است و محکی آن معنای لفظ است اما در ناحیه زید ما حاکی نداریم چون دال بر چیزی نیست پس ما سه لفظ داریم اما محکی ما دو جزء دارد حال آنکه جمله باید دارای سه محکی باشد.

پس صاحب فصول اطلاق اللفظ و ارادة شخصه را ممکن نمی‌دانند و این نوع استعمال را غلط می‌دانند.

پاسخ مرحوم آخوند به صاحب فصول

اما قسم اول (که لفظ زید در زید لفظ دال بر خودش باشد) منجر به اتحاد دال و مدلول نمی‌شود بلکه بین دال و مدلول تغایر اعتباری وجود دارد و تغایر اعتباری بین دال و مدلول در صحت حمل کافی است. زید که از دهان فرد خارج می‌شود دال است، و همین زید که مراد است مدلول است. اصوات دال بر لفظ زید می‌کند و دال و مدلول تغایر اعتباری دارند.

اما قسم دوم (که زید دال بر چیزی نباشد) مشکلی ندارد که دو محکی داشته باشیم، موضوع محکی ندارد اما خود موضوع که وجود دارد و آن هم لفظ زید است و لازم نیست در قضیه سه محکی وجود داشته باشد. ان الموضوع و ان کان لایوجد ما یحکی عنه الا انه یکفی کونه حاضرا بنفسه. برخی از اجزاء بنفسه و برخی بوسیله حاکی حاضر می‌شوند. مثل اینکه کسی صبی را بغل کند و بگوید ولدی، این جمله اسمیه است که هذا ولدی و هذا به کار نرفته ولی خود موضوع حاضر است که نفس طفل است.

پس معلوم می‌شود در طرف موضوع ما استعمال نداریم چون استعمال لفظ در معنا می‌شود و اینجا معنایی ندارد لذا در ما نحن فیه اطلاق اللفظ است نه استعمال لفظ.

بیان استاد: اینجا سه قسم وجود دارد و یا اینکه در قسم اول دال بر مطلبی است و زید دال بر خود نیست بلکه زید که از ذهان خارج می‌شود بر زیدی دلالت می‌کند که ما یتلفظ به. مراد اقای آخوند از تغایر اعتباری چیست؟

قبل از بیان دیگر اشکالات بر اطلاق اللفظ و ارادة شخصه میگوییم

سه قسم دیگر که بیان باشد اطلاق اللفظ و ارادة نوعه مثل جمله ضرب کلمة: ضرب مبتدا است و مراد ما کلمه فعل ضرب است نه ض ر ب که در اینجا مطلق ضرب که در هر موردی به کار برود کلمه است.

قسم دوم اطلاق اللفظ و ارادة صنفه است مثل زید در ضرب زید فاعل مراد ما زید مبتدا است و مراد ما هر آن چه که بعد از فعل واقع شود نه واقع قبل از فعل که مراد فاعل است.

قسم سوم اطلاق اللفظ و ارادة مثله است مثل زید فی جملة ضرب زید فاعل و مراد ما خصوص زیدی است که در جمله ضرب زید به کار رفته که مثل زید اول است.

مرحوم آخوند: استعمال در این سه قسم صحیح است و صحت استعمال بستگی به صحه طبع دارد و چون طبع این معانی را می‌پذیرد در غیر معنای حقیقی استعمال شده است. حال آنکه واضع در مقام وضع نظر به این استعمالات نداشته که اذن به این نوع استعمالات بدهد.

ادامه بیان در قسم اول در جلسات بعد خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo