درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسائل علم اصول / مباحث الفاظ / وضع / اطلاق لفظ در اراده نوعه، صنفه او مثله

کلام ما در اطلاق اللفظ و ارادة شخصه تمام شد.

اطلاق اللفظ و ارادة نوعه

مثل (ضرب کلمة) و مراد ما لفظ ضرب در جمله نیست بلکه مراد نوع ضرب است یعنی ضرب در هر کجا که واقع شود کلمه است.

در اینجا آیت الله خویی مثال می‌زنند: زید لفظ او ثلاثی و مراد طبیعی لفظ زید است و مراد طبیعی لفظ ضرب است. اینجا هم از قبیل استعمال نیست که معنای ضرب طبیعی باشد بلکه در واقع طبیعی را در ذهن مخاطب به وسیله ارائه فردی از طبیعی ما احضار می‌کنیم. متکلم حکم کلمة را به وسیله ارائه فردی از طبیعی ضرب به افراد طبیعی سرایت می‌دهد. پس متکلم در ذهن مخاطب دو شیء را ایجاد می‌کند:

1. شخص ضرب که از دهانش خارج شده است.

2. طبیعی لفظ که جامع بین دو لفظ است.

پس دیگر استعمالی صورت نگرفته چون وجود طبیعی عین ایجاد و وجود فرد است و وجود فرد و طبیعی یکی است و طبیعت در ضمن وجود فرد شکل می‌گیرد و اینجا دوئیتی نیست که استعمال صدق کند و ملاک استعمال در ما نحن فیه نیست. و به گفته آیت الله خویی لایعقل الاستعمال.

تنظیر آیت الله خویی: مثل اینکه فردی به مار اشاره کند و بگوید سامة (موجودی سمی است) و با اشاره دو چیز در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند:

1. مار مشار الیه خارجی

2. هر مار سمی که در عالم وجود دارد (طبیعی آن)

پس از طبیعی حکمی بیان کرده (سمی بودن) که به افراد آن سرایت می‌کند. پس وجود طبیعی و فرد یک وجود هستند پس ایجاد اللفظ فی المعنا معنایی ندارد.

استعمال اللفظ فی المعنا دو رکن دارد: اولاً لفظ دوما معنا در ما نحن فیه ما لفظ ضرب داریم و معنای ضرب هم موجود است اما لفظ ضرب فردی از افراد طبیعی ضرب است و وجود فرد و طبیعی یک وجود است لذا استعمال اللفظ فی المعنا نیست و فناء در معنا محقق نمی‌شود لذا استعمال اللفظ فی المعنا غلط است.

حیثان ایجاد الطبیعی علی ما هو علیه فی الخارج او فی الذهن بلا وساطة شیء بمکان من الامکان فلایحتاج تفهیمه الی دال و مبرز له

اطلاق اللفظ و ارادة صنفه

زید فی جملة ضرب زید فاعل: مراد ما این زید نیست (که شخص باشد) تمام زیدهای عالم نیست (که نوع باشد) بلکه زیدهایی که پس از فعل واقع می‌شوند اما اگر زید قبل از فعل باشد مبتداست و از مراد ما خارج است.

اطلاق اللفظ و ارادة مثله هم در همین مثال جاری است و مراد ما در زید فی ضرب زید فاعل، خصوص زید در این جمله است که مثل زیدی است که مبتدا در جمله واقع شده است.

آیت الله خویی: این دو قسم هم از مصادیق استعمال اللفظ فی المعنا نیستند.

بیان مقدمه: حرف و ادات مثل نفی و نهی و تمنی و ترجی تضییق مفاهیم اسمیه است و قیودی بیان می‌کنند که از حریم اسامی خارج هستند و غرض گاهی به تفهیم طبیعی معنای اسمی تعلق گرفته است، و گاهی غرض به تفهیم حصه خاصی تعلق گرفته است و این حصه خاصه را با حرف و یا ادوات بیان می‌کنیم.

ان الموجود الذهنی لیس کاموجود الخارجی اذ الموجود الخارجی لاینطبق علی امر آخر وراء نفسه.

اما مفهوم ذهنی می‌تواند بر حصه های مختلف منطبق شود، اما گاهی مراد تمام انسان‌ها نیست بلکه حصه خاصی از آن‌هاست که بوسیله حرف و ادوات متوجه می‌شویم. مثل اینکه صلاة در مسجد فلان ثواب را دارد و فی المسجد الصلاة را تحصیص می‌کند و حصه خاصی را بیان می‌کند.

حال مبرز حصه خاصه عند المتکلم حرف یا ادوات است.

غرض گاهی به ایجاد صنف و مثل لفظ تعلق می‌گیرد بنابر این مبرز برای این تضییق حرف است.

ذی المقدمه

وقتی میگوییم زید فی ضرب زید فاعل کلمه فی طبیعی لفظ زید را به خصوصیت خاصی از زید تقیید زد و آن زید بعد از ضرب است پس در اینجا تقیید لفظ گسترده، به وسیله حرف است و لفظ زید تقیید خورده است پس از قبیل استعمال نیست چون ما در واقع نفس لفظ را در ذهن مخاطب احضار کردیم نه اینکه به وسیله لفظ معنایی احضار کنیم.

پس این دو قسم هم استعمال نیست بلکه از قبیل ایجاد ما یمکن ارائة شخصه مرة و نوعه اخری و صنفه ثالثة و مثله رابعة است.

بیان استاد

ممکن است گفته شود وجود ذهنی واسطه بین زید موجود در جمله و لفظ مورد نظر می‌رسیم پس استعمال صدق می‌کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo