< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده لاضرر / بررسی قید فی الاسلام در قاعده لاضرر /

قید "فی الاسلام" فقط در نقل مرحوم صدوق آمده است و از کتب سنی‌ها در نهایه ابن اثیر که کتاب لغوی است با واژه فی الاسلام اشاره کرده‌اند. معلوم می‌شود چقدر تاثیرگذار است که مرحوم انصاری از واژه فی الاسلام استفاده کرده‌اند در برداشتشان از قاعده لاضرر. ایشان می‌گوید مستفاد از قاعده لاضرر، نفی حکم مستلزم ضرر هست از باب نفی سبب بلسان نفی مسبب. لاضرر یعنی در واقع حکمی که زمینه ساز ضرر است منفی است و برداشته شده است. می‌گویند استعمال مسبب بجای سبب می‌گویند لاضرر. پس در واقع پیامبر اکرم می‌خواستند بگویند حکمی که سبب ضرر شود نیست و منفی است در اسلام. یعنی مرحوم شیخ از واژه فی الاسلام دارند این استفاده را می‌کنند.

ایشان با فرض این قید این برداشت را کردند. فی الاسلام یعنی در شریعت اسلام. می‌خواهم بگویم قید فی الاسلام با وجودش، زمینه ساز این برداشت مرحوم شیخ است. ممکن است بگوییم حق نداری به دیگری ضرر بزنی. خیلی فرق کرد. اگر فی الاسلام نباشد. تازه اگر فی الاسلام هم باشد یک معنا این است که در دین اسلام حق ضرر به دیگری نداری. ولی بالاخره یک برداشت قول مرحوم شیخ است. اما اگر واژه فی الاسلام نباشد تقریبا متعین در همین معناست. لاجدال و لارفس و لافسوق فی الحج: میفهمیم یعنی نباید بشود. حق نداری در حج این کار را انجام دهی. لاضرر فی الاسلام البته یک معنایش این باشد که حق نداری در دین اسلام به دیگری ضرر وارد کنی. آنجا قید فی الاسلام ضرورتی ندارد. همه احکامی که پیامبر می‌فرمایند منظور در اسلام است. قید اضافی است ولی در عین حال مرحوم شیخ این برداشتی که کردند با توجه به وجود قید فی الاسلام بوده است. در واقع می‌شود یکی از قرینه‌هایی که مرحوم شیخ از آن مدد بگیرند برای اثبات مدعای خودشان در برداشت از این جمله لاضرر و لاضرار.

لاضرر علی مومن خیلی معنایش فرق میکند. یعنی حق ضرر زدن بر علیه مومن نداری. یک چیز دیگری می‌شود. اما لاضرر و لاضرار به نحو مطلق چی؟ باید بحث شود. پس توجه دارید اینکه این قیود الاسلام یا مومن ، باشد یا نباشد تاثیر گذار در برداشت ماست. اگر مطلق باشد یکطور باید برداشت‌ها را اثبات کنیم اگر با قید باشد طور دیگر.

اما فرمایش مرحوم صدوق که ایشان میفرماید "فی مقام بیان ان المسلم یرث من الکافر و الکافر لایرث من المسلم... الاسلام یزید و لاینقص و مع قوله علیه السلام" ان الله عزوجل حرم علی الکفار المیراث عقوبة لهم لکفرهم کما حرم علی القاتل عقوبة لقتله". می‌دانید قاتل از مقتول ارث نمی‌برد. "فاما المسلم فلای جرم و عقوبة یحرم المیراث". چرا مسلمانی از کافر ارث نبرد به چه دلیل؟ این چه عقوبتی دارد؟ و کیف صار الاسلام یزیده شرا. چطور می‌خواهد اسلام زمینه ساز این بشود که این یک شری اصابه کند. این شرش ارث نبردن است. مع قول النبی: (شاهد عرض ما) الاسلام یزید و لاینقص و مع قوله علیه السلام لاضرر و لااضرار فی الاسلام فالاسلام یزید المسلم خیرا و لایزیده شرا و مع قوله علیه السلام الاسلام یعلو و لایعلی علیه.

پس ببینید مرحوم صدوق در فقیه با بیان نقل به صورت مرسل می‌فرماید و مع قوله لاضرر و لااضرار فی الاسلام. یعنی مرحوم صدوق نقلش با نقل مشهور دو تا فرق دارد. یکی کلمه فی الاسلام و دیگری کلمه اضرار است.

مرحوم صاحب منتقی الاصول در ج 5 ص 384 ایشان می‌فرماید در توقف از عمل به روایت صدوق مستندمان دو چیز است. (در اخذ کلمه فی الاسلام در حدیث) وجه اول این است که ما وثوق داریم یعنی ظن بسیار بسیار قوی یا بگو احتمال قوی می‌دهیم که کلمه فی الاسلام زیادی مرحوم صدوق باشد. من عرض می‌کنم چون تمام نقل‌های متعدد دیگری که داشتیم در موارد مختلفی که نقل شده است آنها هیچکدام این واژه فی الاسلام در آن نبوده است. بعد هم مرحوم صدوق اینجا بیان می‌کنند به همراه قول پیامبر خصوصا اینکه واژه اضرار را آورده است. ما در استعمالات هیچ جا اضرار نداریم. ازاینکه ایشان بجای ضرار کلمه اضرار را بکار برده است برداشت این است که آنچه ایشان از فرمایش پیامبر برداشت کرده‌اند اینجا نقل کرده است، نه اینکه میخواسته عین عبارت را بیاورد. پس قرائنش را بنده عرض کردم. بعضی از این قرائن را عرض میکنم. ایشان می‌فرماید اولا نقل گاهی با لفظ است، با قطع نظر از معناست بلکه اصلا ناقل معنا را متوجه نمی‌شود فقط لفظ را نقل می‌کند. اخری نقل با معنا و مضمون است. یعنی ناقل در مقام نقل نص لفظی کلام منقول عنه نیست. و همین طور که بنده عرض کردم ایشان می‌فرماید مرحوم صدوق برداشتشان از کلام پیامبر را نقل می‌کنند زیرا ایشان در مقام استدلال بر این بودند که مسلمان از کافر ارث می‌برد. آدم وقتی در این مقام استدلال می‌کند اینگونه می‌گوید.

قرینه دیگر: ایشان می‌فرماید که مثلا اگر یک شخصی صاحب قانون تشریع باشد این کسی که صاحب قانون و تشریع هست اگر یک حکمی را تشریع کند با یک انشاء خاص، بعد ما میتوانیم تشریع آن قانون را از قول او نقل کنیم ولو با آن انشاء خاص نباشد. عین عبارتش لازم نیست باشد. مثلا فرض کنید یک کسی گفته حتما باید فلان قانون رعایت شود و تخلف از قانون پیگرد قانونی دارد. دیگری نقل می‌کند که این قانون لازم الاجرا است اگر کسی رعایت نکند باید عواقب قانونی را بپذیرد. تعبیر عوض شد ولی کاملا مفاد همان مفاد است. ایشان در واقع مقرر ایجاد می‌کند برای نقل به معنا. البته بنده عرضم این است که تا بشود انسان در نقل تمام ظرائف و دقائق را نقل کند یقینا بهتر است. ولی گاهی ناقل اینقدر قوی است که می‌داند جابجایی تعابیر زیاده و کم تاثیر گذار در معنا نیست اشکال ندارد البته عرض من این است که مرحوم صدوق در مقام نقل نبوده است در مقام استناد بوده است. در این مقام به اصل مفهومی تمسک میکند فارغ از الفاظش.

ایشان مثال میزند "ان الله حرم الغیبة فی الاسلام". اصلا در انشاء تحریم غیبت کلمه فی الاسلام نیست. یا مثل زده‌اند "ان الحکومة شرع السجن فی العراق" ولو اینکه کلمه عراق اصلا نبوده است. آیا خیانت در نقل است؟ نه. امری است که متداول است و نقل به معنا صحیح است.

ایشان میفرماید که بنابراین نسبت نفی ضرر فی الاسلام به پیغمبر اکرم هم مطابق است با اینکه پیامبر این واژه را فرموده باشد و هم مطابق است با اینکه این واژه را نفرموده باشد. یعنی اشکالی ایجاد نمی‌شود اگر این واژه را نگفته باشند و مرحوم صدوق اضافه کرده باشند. البته بنده معتقد نیستم. لذا ایشان می‌فرماید که کلمه فی الاسلام برای ما ثابت نمی‌شود که کلام صدوق ظهور داشته باشد در اینکه فی الاسلام قول پیامبر است. حداکثر یک احتمال ایجاد می‌شود.

بنده این قرینه را همراهی نمی‌کنم چون مرحوم صدوق رئیس المحدثین است در مقام استدلال است. می‌گوید مع قول النبی. وقتی می‌گوید "مع قول النبی" این خیلی فرق می‌کند. دیگر زیادی فی الاسلام چه وجهی دارد با اینکه ایشان مطلقاتی هم دیده است. لاضرر و لاضرار هم بکار برده شده است و با توجه به اینکه کلمه قول را می‌آورد. حالا باید آن روایت را دید که "لاضرر و لااضرار فی الاسلام فالاسلام یزید..." آیا در لسان روایات دیگر غیر از اینجا آمده است یا نیامده. اگر نیامده این تتمه زیادی صدوق باشد، یا پیامبر اکرم فرموده باشند.

همچنان که در کلمه فی الاسلام این تردید هست در عبارت "فی الاسلام فالاسلام یزید ... " نیز این تردید هست. لذا اینکه صدوق اضافه کرده باشد آن هم تعبیری که شما می‌گویید احتمال قوی دارید " الوثوق او قوة احتمال کون کلمه فی الاسلام " ما این را به عنوان احتمال قوی قائل نیستیم. بلکه به زعم ما یک احتمال ایجاد می‌کند. اضافه بر اینکه مرحوم صدوق انسان دقیقی است. در مقام نقل قول پیامبر است و اتفاقا به نظر من برعکس است. باید بگوییم اضافه نکرده است. این وجه اولی که منتقی به آن تمسک کرده است.

سوال و جواب: اگر خود اضافه کرده باشد برای استدلال بدرد نمیخورد.

وجه دومی که برای حرف اولشان می‌آورند این است که گاهی اشباه و نظائر تاثیر گذارند در سبق لسان یا سبق قلم. یعنی مثلا "لارهبانیة فی الاسلام". در اینجا کلمه فی الاسلام استعمال شده است . یا "مناجشة فی الاسلام". این مواردی که آمده و به کار رفته است در موارد لای نفی جنس با اسم . اینها، فی الاسلام خبرش بوده است. اینجا هم شبیه اینها هست. ایشان می‌گوید "ان ارتکاب اشباه و النظائر قد یوقع فی الغفلة" گاهی ممکن است سبق لسان یا قلم شده باشد. ما هم این را رد نمی‌کنیم. البته اصل عدم غفلت را چکار کنیم؟ مثل فردی مثل صدوق. ایشان می‌گوید اصل عدم غفلت، ما به این اصل توجه نمی‌کنیم وقتی احتمال غفلت معتد به باشد عرفا. و در این مورد احتمالش زیاد است. عرض کردم بخاطر اینکه هیچ جای دیگر با واژه فی الاسلام بکار نرفته است. تنها جایی که آمده در این تعبیر جناب صدوق است. یک روایتی داریم فی الاسلام آمده. باید بگوییم اضافه نیست. ولی فرض این است که موارد دیگر بکار رفته است و در آنها واژه فی الاسلام نبوده است. کلمه اضرار هم که اصلا نبوده است.

ایشان می‌گوید اگر تازه کلمه فی الاسلام جزء کلام پیامبر بوده باشد صحیح نیست این استعمال مگر اینکه یک تقدیر در کار باشد. ایشان می‌فرماید این فی الاسلام ظرف است. این ظرفیت صحیح نیست بلحاظ خود ضرر. لاضرر فی الاسلام یعنی خود ضرر در اسلام نیست در حالیکه در اسلام هست. پس مجبوریم یک مطلبی در تقدیر بگیریم. بلحاظ نفی ضرر هم نیست چرا؟ چون نفی با "لا" فهمیده می‌شود. لا حرف است . حرف نمی‌تواند طرف ربط باشد. شما می‌خواهید بگویید در اسلام نفی ضرر است. ایشان می‌گوید آن نفی را به ضرر زدید. نفی الضرر فی الاسلام. ایشان می‌گوید طرف ربط را نمی‌توانید با حرف بفهمانید. چون طرف ربط نفی الضرر است. بله اگر این کلام مرحوم صدوق بود این کلام می‌شود "قوله فی الاسلام لاضرر". یعنی فی الاسلام لاضرر. من عرض میکنم نمی‌فهمم. در موارد دیگر وقتی می‌گویند لارفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج این یعنی چه؟ آنجا نهی را با لا فهمانده‌اند. لاصلاة الا بطهور این یعنی چه؟ یعنی حقیقت صلات نیست مگر با طهور. لاضرر فی الاسلام یعنی حقیقت ضرر نیست در اسلام. مرحوم صاحب منتقی می‌گوید اگر حقیقت ضرر نیست در اسلام پس باید چیزی در تقدیر باشد. بنده عرض میکنم اشکالی ندارد. مگر دلالت اقتضا ، دلالت ایماء، دلالت اشاره نداشتیم. این هم از اینها باشد. اگر در اسلام نباشد مگر فقط میخواهیم ضرر نیست در حالیکه ضرر حتما هست. الکلام الکلام

سوال و جواب: موارد مختلف است. بنده عرض میکنم صرف نیاز به تقدیر اشکال ساز نیست.

قرینه چهارم ایشان می‌گوید این جمله "لا ضرر و لاضرار" ظاهرا یک جمله‌ای است که مستقل به بیان نبوده یعنی اینطوری نبوده‌ است که پیامبر مستقلا این جمله را آورده باشند بلکه ذیل قضیه سمرة بوده است مثلا. ایشان می‌فرماید در حالیکه ما به کلام مرحوم صدوق نگاه می‌کنیم می‌بینیم هیچ ظهوری ندارد در اینکه این کلام ابتداءا(ظهور در ابتدائیت) وارد شده باشد از پیامبر اکرم. چون ایشان در مقام استدلال است. ایشان می‌گوید مانعی ندارد در اینکه کلام ایشان ظهور در ابتدائیت نداشته باشد. این قابل جمع با ذیلیت هست. در این صورت می‌شود ذیل قضیه سمرة، شفعه و ... و در آن موارد هم، تمام نقل‌هایی که مراجعه می‌کنیم واژه فی الاسلام در آنها نیامده است. این قرینه قرینه خوبی است به زعم بنده. تمام موارد دیگر این قید در موارد ذیلیه که جمله لاضرر و لاضرار ذیل قضایا آمده است، وجود ندارد. در این جمله ممکن است ابتدا به ساکن منظور مرحوم صدوق این است که پیامبر اینگونه فرموده است پس ربطی به آنها ندارد. در آنها عدم این قید، قرینه برای اینکه این قید اضافه مرحوم صدوق باشد، نیست. اما ممکن است ذیل باشد. واگر ذیل باشد چون در تمام آن موارد هیچ جا واژه فی الاسلام نیامده است اینجا هم علی القاعده اضافه مرحوم صدوق است.

اگر این است که این ذیل بوده، دوران امر می‌شود. بگوییم یا در قضیه سمرة آن اضافه نقل شده است و حذف شده است. اصل عدم نقیصه است. یا بگوییم در این قضیه‌ای که مرحوم صدوق استدلال کرده است اضافه شده است. اصل عدم زیاده است. دوران امر بین عدم نقیصه و عدم زیاده و سر جایش به عنوان یک اصل کلی آقایان می‌گویند اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه مقدم است. چون معمولا افراد از پیش خودشان اضافه نمی‌کنند. ممکن است کم کنند اما بیشتر از مقدار بخواهند قیودی را اضافه کنند نیست. در ما نحن فیه اینگونه نیست. چون در اینجا نقل با نقیصه متظافر است و چون نقل با نقیصه متظافر است یک نقل با زیاده "فی الاسلام" این نمی‌تواند قوی‌تر باشد (عدم زیاده) بر اصل عدم نقیصه. به زعم بنده حرف خوبی است.

ایشان می‌گوید با تمام این وجوه برای ما راهی باقی نمی‌ماند که بگوییم حتما این قید از کلام پیامبر است. بنده عرض میکنم لااقل این است که شک میکنیم. اگر شک شد قابل استناد نیست.

اشکال دوم این است که حدیث مرسل است.

مرحوم صدوق با کلمه "مع قوله" دارد محکم می‌کند و اسناد می‌دهد. در مقام استدلال این کار را کرده است. در استدلال برای یک حکم شرعی وقتی می‌گوید "مع قوله" یعنی پیامبر این را فرموده اند. لذا ایشان فرمود این روایت اگر مرسله نیست، مثل مواردی که بگوید "روی عن النبی" بلکه ایشان به صورت جزمی می‌گوید "مع قوله" یعنی مرحوم صدوق قائل است به اینکه این کلام از پیامبر صادر شده است. ایشان می‌گوید در عین حال این نافع در صحت بناء بر حکایت مرحوم صدوق نیست. چرا؟ نکته فنی است.ایشان می‌گوید آیا ایشان بر یک روایت تامة السند تمسک کرده است؟ که بعد اعتماد بر او کرده باشد؟ اینجا می‌گوییم این شهادت صدوق برای ما معتبر است. شاید روایتی که به صدوق رسیده سندا تمام نیست اما ایشان با توجه به قرائنی قائل به تمامیت سند شده است و لذا می‌گوید "مع قوله" که اگر آن قرائن به ما می‌رسید ما آن قرائن را قائل نمی‌شدیم. اصطلاحا اجتهاد مرحوم صدوق است. لذا ما اعتماد بر حکایت ایشان نمی‌کنیم. این دائر مدار بحث مبنایی است. آیا اعتماد بر قول صدوق بر لفظ "مع قوله" و "قال" بکنیم؟ آیا فرق است بین "روی" و "قال " هست؟ قبلا مفصل بحث کردم. بعضی می‌گویند حرف جناب صدوق قبول است. بعضی‌ها تفصیل دادند. مرحوم امام قائل به فرق بین "قال" و "روی" است. آقای خوئی می‌گوید در این دوره فرق نمی‌گذاریم ولی در دوره قبل فرق می‌گذاریم. بسیاری از محققین می‌گویند ممکن است جناب صدوق از باب اصالت العدالة و یا امثال اینها بوده و لذا به یک روایتی اعتنا کرده در حالیکه او برای ما ملاک نیست.

ما نمیدانیم چه بوده. برای ما مرسله تلقی می‌شود.

پس نکته این شد که از جهت متن حدیث، استعمال "فی الاسلام" در یکجا بود. لذا بر کلمه "فی الاسلام" نمی‌شود حساب کرد تا بخواهد زمینه ساز استنباط ما و برداشت ما از حدیث لاضرر بشود و این مطلب قابل تامل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo