درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1400/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: روش‌های تفسیری قرآن کریم / تبیین روش‌های تفسیری / نقد نظر علامه طباطبایی پیرامون تفسیر اجتهادی قرآن به قرآن

در تفسیر قرآن چند روش داریم.

1- روش تفسیر به رأی که از جانب آیات و روایات بسیار نکوهیده و مردود است.

2- روش قرآن‌بسندگی به این معنا که بتوانیم همه علوم و مطالب را از قرآن بفهمیم و اکثر علما إلا برخی قائل به انکار این روش هستند و مردود است.

3- روش قرآن‌بسندگی به اصطلاح بعضی از آقایان اما قرآن‌بسندگی در خود قرآن. یعنی برای فهمیدن خود قرآن نیاز به غیر قرآن نداریم. البته قائلان به این روش می‌گویند ما در فروع احکام مثل تعداد رکعت‌های نماز و یا مسائل تاریخی نیاز به غیر قرآن داریم ولی برای فهم خود قرآن نیاز به غیر قرآن حتی روایات نداریم. آیا مرحوم علامه طباطبایی از جمله قائلان به این روش است یا خیر؟

نقد کلام بزرگان به منزله نادیده گرفتن جایگاه آنها و کار عظیم و تلاشی که انجام داده‌اند، نیست و با این نگاه ما وارد این سخن شدیم که مرحوم علامه طباطبایی در المیزان به کدام شیوه و روش قائل بودند و عمل کردند. ادعا این است که ایشان در فهم خود قرآن به روش قرآن‌بسندگی قائل هستند (جلد 5 صفحات 11 و 12 به بعد و جلد 3 صفحات 76 تا 87).

فأما المحدثون ، فاقتصروا على التفسير بالرواية عن السلف من الصحابه والتابعين فساروا وجدوا في لسير حيث ما يسير بهم المأثور ووقفوا فيا لم يؤثر فيه شئ ولم يظهر المعنى ظهورا لا يحتاج إلى البحث أخذا بقوله تعالى: ﴿والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا الآية﴾ وقد اخطأوا في ذلك فان الله سبحانه لم يبطل حجة العقل في كتابه ، وكيف يعقل ذلك وحجيته انما تثبت به ! ولم يجعل حجية في أقوال الصحابة والتابعين وانظارهم على اختلافها الفاحش ، ولم يدع إلى السفسطة بتسليم المتناقضات والمتنافيات من الاقوال ، ولم يندب الا إلى التدبر في آياتة ، فرفع به أي اختلاف يترائى منها ، وجعله هدى ونورا وتبيانا لكلشئ ، فما بال النور يستنير بنور غيره! وما شأن الهدى يهتدى بهداية سواه ! وكيف يتبين ما هو تبيان كلشئ بشئ دون نفسه!.

واما المتكلمون فقد دعاهم الاقوال المذهبية على اختلافها أن يسيروا في التفسير على ما يوافق مذاهبهم باخذ ما وافق وتأويل ما خالف ، على حسب ما يجوزه قول المذهب.[1]

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند اولاً محدثین خطا کرده‌اند، یعنی بر تفسیر با استفاده از روایات اکتفا کرده‌اند و روایات را از سلف (صحابه و تابعین) می‌گرفتند و در این مسیر حرکت کردند و جدیت داشتند، البته تا جایی که مأثوری به آنها برسد و جایی که اثر مأثوری به آنها نرسد، توقف کردند. یعنی جایی که معنا ظاهر نیست، ظهوری که لایحتاج إلی البحث.

پاسخ ما این است: محدثینی که فقط به سراغ سلف رفتند و به معصوم (علیه السلام) نرساندند، ما هم همین کار را می‌کنیم و می‌گوییم کلام صحابی به ماهو صحابی و کلام تابعی به ماهو تابعی حجت نیست. مفسرین دیگر اختصار به تفسیر به روایت عن السلف من الصحابه و التابعین که به اینها منتهی شود، کرده‌اند که این کار غلط است.

ای کاش ایشان (مرحوم علامه طباطبایی) در اینجا تفصیل می‌دادند که ما پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) هستیم و اشکال به آنها و یا عامه و سنی‌ها می‌گیریم و اگر روش سنی‌هاست، ما هم انتقاد داریم. اما اگر روش پیروان اهل بیت (علیهم السلام) است، اگر فرضاً در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و تربیت شدگان این مکتب اجماع را هم حجت می‌دانیم، به خاطر این است که کاشف از قول معصوم (علیه السلام) است. پس اعتنا به اقوال صحابه و تابعین به ماهم صحابه و تابعین نیست. ایشان هم گاهی روایات را می‌آوردند اما اختصار بر روایات نیست.

در ادامه ایشان می‌فرمایند ووقفوا فيا لم يؤثر فيه شئ ولم يظهر المعنى ظهورا لا يحتاج إلى البحث. مراد شما کدام‌هاست؟ اگر ولم يظهر المعنى ظهورا لا يحتاج إلى البحث، ظهور این چنینی ندارد، معنایش این است که متشابه است. شاید مرحوم علامه طباطبایی بفرمایند ممکن است این آیه ظهور نداشته باشد اما با ظهور یک آیه دیگر این آیه را شرح بدهیم، که اشکال ندارد. اگر واقعاً آیه‌ای ظهوری دارد که حجت است و می‌توانیم با ظهور حجت آن آیه، آیه متشابه را حل کنیم، کسی انکار نمی‌کند. ولی شرطش این است که ظهوری که از این آیه برداشت کردیم:

1- مخالف با فرمایش معصوم (علیه السلام) در استظهار از این ظهور نباشد.

2- ما شرطمان در حجیت ظهور، ظهور نوعیه است که اهل کلام و اهل تکلم با آن الفاظ، معانی و عبارات این ظهور را بفهمند. قرآن هم برای مردم به آن زبانی که عامه می‌فهمند، نازل شده است. البته اهل بیت (علیهم السلام) باید بسیاری از قسمت‌های قرآن را شرح کنند.

پس اگر محدثین در جایی توقف کردند و آنجا جایی بود که ظهوری نداشت که معنا کاملاً برداشت شود، اتفاقاً نه تنها توقفشان بد نیست، بلکه خیلی هم خوب است. نظر مرحوم علامه طباطبایی این است که اگر فلان آیه را نفهمیدید، با یک آیه دیگر آن را حل کنید. ما می‌گوییم اگر محکماتی به دست بیاوریم که بتوانیم متشابهات را با آن حل کنیم، خوب است. حال آیا آن آیه‌ای که به عنوان محکم فرض کردیم، واقعاً محکم است؟!

نکته بعدی این است که مثلاً معنای فلان آیه را درست نمی‌فهمیم و یک آیه دیگر را پیدا می‌کنیم، اگر همین جا معصوم (علیه السلام) یک معنای ظاهری فرموده باشد، آیا می‌توانیم بگوییم چون خودمان به وسیله آیه دیگری یک معنایی را استظهار کردیم، استظهار ما حجت است، ولو استظهار معصوم (علیه السلام) چیز دیگری باشد؟ خیر.

مرحوم شیخ در رسائل می‌فرمایند اگر ظهور عرفی باشد، تمام است. مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند اگر هم بعضی از آیات گفته‌اند ﴿وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[2] ، یعنی همه قرآن اعم از محکم و متشابه را گفته‌اند، اما علمای ما گفته‌اند آنچه که استظهار کنیم، برای ما متشابه نیست و استظهار عرفی اشکالی ندارد.

پس در بحث حجیت ظواهر کتاب علمای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می‌گویند متشابهات حجت نیست. از کجا معلوم که آن محکم این متشابه را حل می‌کند؟ و برداشت ما از حل این متشابه به وسیله آیه دیگر حجت باشد، در حالیکه اگر معصوم (علیه السلام) آیه متشابه را توضیح داده، حجت نباشد.

در واقع اهل بیت (علیهم السلام) می‌خواهند بفرمایند مائیم که راسخ در علم هستیم و بیان غیر ما باید اینگونه باشد.

بعضی‌ها گفته‌اند اصلاً نباید در متشابهات تدبر و تأمل کرد، نه اینکه متشابهات را به وسیله محکمات حل کنیم. البته ما می‌گوییم اگر واقعاً متشابه و محکمی داشتیم که کاملاً برای ما زمینه‌ساز ظهور یا صراحت در این متشابه شد، سمعاً و طاعتاً. اما آیا واقعاً می‌شود همه موارد متشابهات را با محکمات بگیریم؟ از کجا معلوم آن چیزی که محکم می‌دانیم، واقعاً این متشابه را روشن می‌کند؟ شاید آن، چیز دیگری باشد.

از امام رضا (علیه السلام) در مورد اینکه دنیا برای مقام امامت مثل نصف دانه گردو است، سؤال شد و ایشان فرمودند این نوشته را روی پوست آهو بنویسید. وقتی دنیا برای کسی به اذن خدای متعال اینگونه است، آیا انصاف است که چشممان را به روی کلمات آن بزرگان که چنین احاطه‌ای دارند، ببندیم و اعتنا نکنیم و خودمان به سراغ فهم متشابهات برویم و اصلاً به کلام معصوم (علیه السلام) در استظهار و استفاده از آیات کاری نداشته باشیم؟!

لذا گاهی می‌گویند متشابهات را رها کنید ولی به آنها ایمان داشته باشید (کل من عند ربنا). لذا به مردم عامه جامعه می‌گویند زبان حالتان این باشد که خدایا هر چه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) قبول داشتند، من هم قبول دارم و هر چه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) قبول نداشتند، من هم قبول ندارم. کدام‌ها را قبول دارند و کدام‌ها را قبول ندارند؟ بعضی‌ها را می‌دانیم و بعضی‌ها را نمی‌دانیم و این، حداقل همراهی در بعد معرفتی و عملی است.

شاید کسی بگوید کسانی که از متشابهات تبعیت می‌کنند، به خاطر طلب فتنه است، ولی ما به دنبال طلب فتنه نیستیم و شاید کسی بگوید ما به تأویل کاری نداریم و می‌خواهیم استظهار کنیم. چقدر مطمئن هستید که سر از طلب فتنه در نیاورد و یقیناً بگوییم این استظهار از آن آیه را فهمیدیم و ظهور نوعی و عرفی آن هم همین است؟ پس معلوم می‌شود که از ابتدا باید کمی سنجیده‌تر حرکت کرد. اگر بگوییم تأویل آیه قرآن را نمی‌دانیم، قرآن می‌فرماید ﴿يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا﴾[3] .

آقای عبدالنبی مهدی در کتاب المنهج الصحیح فی تفیسر القرآن شیوه کلمه به کلمه‌سنجی دارند. ایشان می‌فرمایند محدثین (منظور محدثینی نیست که می‌گویند فقط روایات، بلکه محدثین به معنای ترکیب اجتماعی در تفسیر که هم از روایات استفاده می‌کنند و هم ظهور آیات را حجت می‌دانند، البته تا زمانی که مخالف کلام معصوم (علیه السلام) نباشد) خطا کرده و به بی‌راهه رفته‌اند، چون خدای متعال حجیت عقل در قرآن را ابطال نکرده است. چطور قرار است حجیت عقل ابطال شود در حالیکه حجیت قرآن به وسیله عقل اثبات می‌شود؟ عقل می‌گوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعجاز دارد، پس رابط با خدای متعال است و کلامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از قرآن بگوید، حجت است. به این فرمایش 2 پاسخ وجود دارد:

1- چه کسی گفته که کسانی که می‌گویند به سراغ روایات برویم، حجیت عقل را ابطال کردند؟ اتقافاً آیا عقل نمی‌گوید در فهم قرآن به سراغ کسانی بروید که مصون از خطا هستند؟ بله. اگر واقعاً کسی حجیت عقل را بالمره انکار کند، ما هم می‌گوییم خطا کرده است.

2- آیا معنای حجیت عقل این است که بگوییم همه قرآن برای ما قابل فهم است؟ خیر. نه قائلین به حجیت عقل می‌توانند ادعا کنند که همه قرآن قابل فهم است و نه می‌گویند هیچ چیز از قرآن قابل فهم نیست. به علاوه حروف مقطعه را چه می‌کنید؟ در تفاصیل احکام باید به کجا مراجعه کنیم؟ به روایات. آیا مراجعه به تفاصیل احکام و سایر موارد معنایش این است که شما حجیت عقل را قبول ندارید؟!

تنها فرق آقایان با امثال این تفکر این است که آنها در متشابهات توقف می‌کنند و می‌گویند در متشابهات باید دست بسته به سراغ روایات برویم، ولی این تفکر می‌گوید متشابهات را با محکمات قرآن حل می‌کنیم. رفتن به سراغ غیر قرآن در جایی که به زعم شما قرآن پاسخگو نیست، آیا تعطیل کردن عقل نیست؟ آنها هم می‌توانند ادعا کنند که ما حجیت عقل را تعطیل نکردیم. به علاوه اگر استظهاری که ظاهر است و با آن چیز دیگری را حل کنیم، متشابه بود، چه می‌شود؟ پس باید ابتدا آن ظهور هم پایش محکم شود. در نتیجه اینکه ایشان می‌فرمایند محدثین خطا کرده‌اند، قابل تأمل است.

 


[3] . همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo