درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1401/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: روش‌های تفسیری قرآن کریم / تبیین روش‌های تفسیری /گرایش‌های تفسیری

مباحثی در رابطه با روشها و گرایشهای تفسیری گذشت و نوبت به بیان آیات و روایاتی شد که در بُعد معرفت شناسی ما موثر است.

تحریر محل بحث

به نظرم آمد با توجه به روایتی که از پیامبر اسلام وارد شده است که حضرت می‌فرمایند: أول عبادة الله المعرفة به[1] ، عبادت و رکن اصلی در زندگی عبد، اولین مرحله عبادت معرفت به خداست که جای جای قرآن مورد بحث قرار گرفته.

مقدمات بحث

شاید یکی از بهترین از آنها سوره مبارکه توحید یا اخلاص است؛ این سوره مبارکه چند نکته دارد:

نکته اول: از ظاهر این سوره یک بودن خداوند متعال و اینکه خداوند قبل از همه چیز بوده است و هیچ شیء قبل از او نبوده است، و او یگانه ایست که ثانی ندارد، همیشه زنده است، اوست که خالق زمین و آسمان و آنچه ما بین آنها است، می‌باشد و او لطیف و خبیر و قادر بر هر شیء است. حال این معانی با صراحتا برداشت می‌شود یا به صورت کنایی که بحث های آن خواهد آمد.

نکته دوم: همچنین که اولین عبادت توحید است، شیطان هم که دزد دین انسان‌ها است، قصد دارد این توحید را از صندوق وجودی مومن برباید، مهمترین دغدغه شیطان، دور کردن انسان از توحید است.

نکته سوم: توحید فطری در روایات هم مطرح شده ( کل مولود یولد علی الفطرة و انما ابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه[2] ) هر مولودی بر فطرت پاک یکتا پرستی بدنیا می‌آید، و از جهت تبعیت یا تقلید و صحبت و همراهی پدر و مادر فرزند یهودی و یا نصرانی و مجوسی می‌شود، البته این بمعنای وجود مقتضی است، و بمعنای علت تامه نیست.

نکته چهارم: دلیل و برهان و حجت فطری در همه انسانها وجود دارد، و این به خلقت روح واحد است که خداوند فطرت را به آن روح عنایت کرده، این همان فطرتی است که: ﴿فطرة الله التی فطر الناس علیها﴾

نکته پنجم: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[3]

این آیه شریفه موید کلام ما است، آیه اشاره میکند به دینی که فطرت انسان بر پایه آن قرار دارد که این ستون و پایه توحید است، و خلق خدا تبدیل پذیر نیست، یعنی این فطرت همیشه با انسان است، البته ممکن است با عصیان و گناه پرده ای بر روی آن قرار بگیرد اما فطرت همیشه در جای خود است.

نکته ششم: شیطان بدنبال دزدیدن این اعتقاد و گمراه کردن انسان از توحید فطری است لذا نصاری با این جمعیت انبوه قائل به تثلیث شدند و یهود عزیر را ابن الله نامیدند و گوساله پرست شدند و شرک در نبوت پیدا کردند و گفتند فقط موسی لیاقت نبوت را داشته و دیگری را قبول نداشتند.

در همان راستا که معرفت اولین عبادت است، در حدیث قدسی از امیر المومنین علیه السلام وارد شده است که حضرت می‌فرمایند: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورٍ مُحَمَّدِ ص عِشْرِينَ بَحْراً وَ بِكُلِّ بَحْرٍ عُلُومِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ لَنُورُ مُحَمَّدِ ص انْزِلْ فِي بَحْرٍ الْعِزَّةِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الصَّبْرُ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْخُشُوعِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ التَّوَاضُعِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الرِّضَا ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْوَقَارَ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْحَكَمِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْتَقَى ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْخَشْيَةَ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْإِنَابَةَ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْعِلْمِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْعَمَلِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الْمَزِيدِ ثُمَّ فِي بَحْرٍ الهناء ثُمَّ بَحْرٍ الصِّيَانَةِ ثُمَّ بَحْرٍ الْحَيَاءُ ثُمَّ فِي بَحْرٍ التَّقْوَى إِلَى أَنْ تَقَلُّبِ فِي ثَمَانِيَةَ وَ عِشْرِينَ بَحْراً فَلَمَّا خَرَجَ مِنْ آخِرِهَا نَادَاهُ اللَّهِ تَعَالَى يَا حَبِيبِي وَ سَيِّدُ رُسُلِي وَ يَا أَوَّلِ مخلوقاتي وَ آخَرَ رُسُلِي أَنْتَ الشَّفِيعُ يَوْمَ الْمَحْشَرِ قَالَ فَخَرَّ النُّورِ سَاجِداً ثُمَّ قَامَ وَ هُوَ عِرْقَانِ فقطرت مِنْهُ قَطَرَاتٌ كَانَ عَدَدَهَا مِائَةَ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ فَخَلَقَ اللَّهِ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ قَالَ فَلَمَّا كَمَلَتْ صَارَتْ تَطُوفُ حَوْلَ نُورِهِ كَمَا يَطُوفُ الْحَاجِّ بِبَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ هُمْ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌ‌ ا يَفْتَقِرَ قَالَ فَنَادَاهُمْ اللَّهِ تَعَالَى أَ تَعْرِفُونَ مِنْ أَنَا؟ فسبقهم نُورٍ مُحَمَّدِ ص قَبْلَ تِلْكَ الْأَنْوَارِ وَ قَالَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ رَبِّ الْأَرْبَابِ وَ مَالِكٍ الْمُلُوكِ وَ إِذَا بِالنِّدَاءِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى أَنْتَ صَفْوَتِي وَ أَنْتَ حَبِيبِي وَ خِيَرَةً خَلْقِي وَ أَمَتُكَ خَيْرٌ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ.‌[4]

روایت فوق العاده است، اینجا به بعد از خلقت نور حضرت سخن میگویند، بیست دریا از نور حضرت بوجود آمد و در هر بحری علومی است که فقط خداوند متعال آن ها را میداند، سپس گفته شد به این نور، یک به یک بحر ها را وارد شو و وارد شد و گفتگویی بین خداوند متعال و این نور شکل گرفت، صد و بیست و چهار هزار قطره عرق که انبیاء از آنها بوجود آمدند و طواف میکردند دور این نور مقدس، تا اینجا که خداوند متعال سوال میکند، آیا می‌دانید من چه کسی هستم، نور پیامبر قبل از همه پاسخ میدهد که فرمود: تو الله هستی کسی که هیچ معبودی جز تو نیست الی آخر، پس اولین مسأله توحید است، پیغمبر در مقام اولین پاسخ نیز به مسأله توحید داشتند سپس ندایی از جانب خداوند متعال آمد و تعاریفی و مقاماتی از حضرت و امت ایشان بیان شد.

قَالَ عَلِيُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورٍ مُحَمَّدِ ص جَوْهَرَةٌ وَ قَسَمَهَا نِصْفَيْنِ فَنَظَرَ إِلَى الْقَسْمِ الْأَوَّلِ بِعَيْنِ الْهَيْبَةَ فَصَارَ مَاءٍ عَذْباً وَ نَظَرَ إِلَى الْقَسْمِ الثَّانِي بِعَيْنِ الشَّفَقَةِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشِ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِهِ الْكُرْسِيِّ وَ اللَّوْحِ ثُمَّ خَلَقَ مِنْ نُورٍ اللَّوْحِ الْقَلَمُ ثُمَّ قَالَ لَهُ اكْتُبْ قَالَ وَ مَا أَكْتُبُ قَالَ اكْتُبْ تَوْحِيدِي وَ عَظَمَتِي قَالَ فَبَقِيَ الْقَلَمُ سَكْرَانَ أَلْفَ عَامٍ مِنْ كَلَامِ اللَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ اكْتُبْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ الْقَلَمُ حَلَاوَةَ ذَكَرَ مُحَمَّدٍ ص خَرَّ سَاجِداً وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ سُبْحَانَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْجَبَّارِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَكَتَبَ ثُمَّ قَالَ يَا رَبِّ وَ مِنْ مُحَمَّدِ الَّذِي قَرَنْتُ اسْمُهُ بِاسْمِكَ وَ ذَكَرَهُ بِذِكْرِكَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى مَا خَلَقْتُ الْخَلْقِ إِلَّا لِأَجْلِهِ فَهُوَ الْبَشِيرُ النَّذِيرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ وَ حَبِيبٍ وَ شَفِيعَ فَعِنْدَ ذَلِكَ نَطَقَ الْقَلَمُ مِنْ حَلَاوَةَ ذَكَرَ مُحَمَّدٍ ص وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلَيْكَ مِنِّي السَّلَامَ وَ لِأَجْلِ ذَلِكَ صَارَ السَّلَامُ سَنَةً وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ

و مراتبی از نور حضرت خلق شد، سپس به قلم امر شد که بنویس و قلم گفت چه بنویسم؟ ندا آمد توحید و عظمت مرا بنویس، و امیر المومنین علیه السلام فرمودند: هزار سال قلم بیهوش افتاد از این ظرفیت عظیم توحیدی، پس اولین شیء که قلم مامور به نگارش شد، توحید خداوند متعال است، و وقتی قلم به هوش آمد ندا آمد بنویس لا اله الله، محمد رسول الله، علی ولی الله.

ما در بحث شعایر گفتیم هر کجا کلام از نبوت است، اشاره به ولایت امیر المومنین علیه السلام هم آمده است و قلم از شیرینی اسم پیامبر سجده کرد و سپس شروع کرد به نگارش الی آخر روایت.

نکته هفتم: برای تحقیق بزرگواران در بحث توحید شش نوع توحید مشاهده می‌کنیم

الف ) توحید در ذات: خدای متعال یک است و غیر از او نیست، و ذات حضرت حق یک است، چون اگر دو بود باید ما به الامتیاز هم میداشتند، اگر ما به الامتیاز داشته باشد، لازمه اش این است که یکی نسبت به دیگر اضافه و کم داشته باشد، و اگر اینطور باشد آنچه که کم دارد ناقص است و نمی‌تواند خدا باشد، و آنچه کامل است خداوند متعال است.

همان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا﴾[5]

﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ﴾[6]

ﺍﻭ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩی ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺎی ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﭘﻴﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

ب ) توحید در صفات: یعنی خداوند متعال در صفات خود واحد است و هیچ مخلوق دیگری مثل آنها را ندارد، چه صفت سلطنت خداوند متعال، که هیچ شاه و سلطانی این صفت را ندارد، صفت سلام است، صفت مومن است، صفت مهیمن است، صفت عزیز است، صفت جبار است و دیگر صفات خداوند متعال.

﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[7]

ﻫﻢ‌ﺍﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻌﺒﻮﺩی: ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍی ﻫﺴﺘﻲ، ﻋﺎﺭی ﺍﺯ ﻛﺎﺳﺘﻲ، ﺳﺮﭼﺸﻤﮥ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻲ، ﻣﺴﻠﻂ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻭ ﻣﺒﺮّﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﻜﺴﺘﻲ، ﺍﻧﺠﺎم‌ﺩﻫﻨﺪﮤ ﻫﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻲ ﻭ ﺳﺮﺁﻣﺪِ ﺑﺎﻋﻈﻤﺖ ﻫﺴﺘﻲ. ﺑﻠﻪ، ﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍ ﻣﺒﺮّﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎی ﻫﺮ ﺑﺖ‌ﭘﺮﺳﺘﻲ.

ج) توحید در افعال: خداوند متعال در افعال خود واحد است، و غیر او مثل خداوند متعال فعل ندارد، هیچ کسی قدرت ندارد از عدم محض چیزی بوجود بیاورد، چنین انسانی چطور می‌تواند فعل خود را شبیه فعل خدا کند.

﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[8]

ﺧﺪﺍی ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮤ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰﻛﻨﻨﺪﮤ ﺷﻜﻞ‌ﻭﺷﻤﺎﻳﻞ‌ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ. ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎم‌ﻫﺎ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺍﻭﺳﺖ. ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ‌ﻧﺎﭘﺬﻳﺮِ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ.

د) توحید در عبادت: یعنی تمام مخلوقات زمینی و آسمانی فطرتا بر پرستش اوست و عبادت غیر او شرک در عبادت است، توحید در عبادت فقط پرستش اوست.

﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَليمًا غَفُورًا﴾[9]

ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎﻱ ﻫﻔﺖ‌ﮔﺎﻧﻪ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻫﺮﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ‌ﻫﺎﺳﺖ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻋﻴﺒﻲ ﺑﻪ‌ﺩﻭﺭ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻨﺪ. ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻭﺟﻮﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮِ ﺳﭙﺎﺱ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻲ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ؛ ﻭﻟﻲ ﺗﺴﺒﻴﺤﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ‌ﻓﻬﻤﻴﺪ! ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ‌ﺗﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﮎ ﺗﺴﺒﻴﺤﺸﺎﻥ، ﺑﺮﺩﺑﺎﺭی ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ه‌) توحید در نبوت: یعنی در مقام نبوت دیگری را شریک نبی قرار نده، هر کسی که خداوند متعال قرار داده است همان را بعنوان نبی قبول کن و دیگری را شریک این نبوت من جانب الله نکن. خدای متعال صد و بیست و چهار هزار پیامبر دارد و بس.

حضرت عیسی در گهواره فرمود:

﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[10]

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻋﻴﺴﻲ ﺑﻪ‌ﺣﺮﻑ ﺩﺭﺁﻣﺪ: «ﻣﻦ ﺑﻨﺪﮤ ﺧﺪﺍﻳﻢ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮی ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[11]

ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺮﺍ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﻣﺎﻳﮥ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺷﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍم ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﺪﻫﻢ.

و حضرت فرمودند: كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطين.[12]

و) توحید در امامت: در مقام امامت، امامی غیر از آن کسی که خداوند متعال مشخص کرده، امام نگیریم.

و اینجا است که این حدیث معنا پیدا می‌کند که: مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة.[13]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo