درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات صفات خداوند متعال

عرض شد در تفسیر ایات اعتقادی وارد سوره توحید شدیم و قبل از توجه به تفاسیر و اقوال و مسائل ما به سراغ روایات برویم و معانی را به دست آوریم.

در جلد 3 بحار الانوار باب 13 و 14 و به روایت باب 14 رسیدیم؛

باب 14 نفی الزمان و المکان و الحرکة و الانتقال عنه تعالی و تأویل الآیات و الأخبار فی ذلک

5- ج، الإحتجاج عَنْ یعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِی عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ مُوسَی ع قَالَ: ذُکرَ عِنْدَهُ قَوْمٌ زَعَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی ینْزِلُ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا ینْزِلُ وَ لَا یحْتَاجُ إِلَی أَنْ ینْزِلَ إِنَّمَا مَنْظَرُهُ فِی الْقُرْبِ وَ الْبُعْدِ سَوَاءٌ لَمْ یبْعُدْ مِنْهُ قَرِیبٌ وَ لَمْ یقْرُبْ مِنْهُ بَعِیدٌ وَ لَمْ یحْتَجْ إِلَی شَی‌ءٍ بَلْ یحْتَاجُ إِلَیهِ وَ هُوَ ذُو الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ أَمَّا قَوْلُ الْوَاصِفِینَ إِنَّهُ ینْزِلُ تَبَارَک وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِک فَإِنَّمَا یقُولُ ذَلِک مَنْ ینْسُبُهُ إِلَی نَقْصٍ أَوْ زِیادَةٍ وَ کلُّ مُتَحَرِّک مُحْتَاجٌ إِلَی مَنْ یحَرِّکهُ أَوْ یتَحَرَّک بِهِ فَمَنْ ظَنَّ بِاللَّهِ الظُّنُون فَقَدْ هَلَک وَ أَهْلَک فَاحْذَرُوا فِی صِفَاتِهِ مِنْ أَنْ تَقِفُوا لَهُ عَلَی حَدٍّ مِنْ نَقْصٍ أَوْ زِیادَةٍ أَوْ تَحْرِیک أَوْ تَحَرُّک أَوْ زَوَالٍ أَوِ اسْتِنْزَالٍ أَوْ نُهُوضٍ أَوْ قُعُودٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ صِفَةِ الْوَاصِفِینَ وَ نَعْتِ النَّاعِتِینَ وَ تَوَهُّمِ الْمُتَوَهِّمِینَ.[1]

در بیان علامه مجلسی سخن می‌گفتیم:

بیان إنما منظره أی نظره و علمه و إحاطته بأن یکون مصدرا میمیا أو ما ینظر إلیه فی القرب و البعد منه سواء أی لا یختلف اطلاعه علی الأشیاء بالقرب و البعد لأن القرب و البعد إنما یجریان فی المکانی بالنسبة إلی المکان و هو سبحانه متعال عن المکان و الطول الفضل و الإنعام.[2]

منظر مصدر میمی به معنای احاطه و علم و نظر است. و قریب و بعید درباره خدا معنا ندارد. آنچه به او نظر می‌شود هم از حیث قرب و بعد برای خداوند یکی هستند. خود قریب و بعید هم برای ضیق تعبیر است و هیچ قرب و بعدی برای خدا فرض نمی‌شود، خدا همیشه محیط است. خدا نسبت به مکان سالبه به انتفاء موضوع است.

قوله فإنما یقول ذلک من ینسبه إلی نقص أی النزول المکانی إنما یتصور فی المتحیز و کل متحیز موصوف بالتقدر و کل متقدر متصف بالنقص عما هو أزید منه و بالزیادة علی ما هو أنقص منه أو یکون فی نفسه قابلا للزیادة و النقصان و الوجوب الذاتی ینافی ذلک لاستلزامه التجزؤ و الانقسام المستلزمین للإمکان و أیضا کل متحرک محتاج إلی من یحرکه أو یتحرک به لأن المتحرک إما جسم أو متعلق بالجسم و الجسم المتحرک لا بد له من محرک لأنه لیس یتحرک بجسمیته و المتعلق بالجسم لا بد له فی تحرکه من جسم یتحرک به و هو سبحانه منزه عن الاحتیاج إلی المتحرک و عن التغیر بمغیر و عن التعلق بجسم یتحرک به و یحتمل أن یکون المراد بالأول الحرکة القسریة و بالثانی ما یشمل الإرادیة و الطبیعیة بأن یکون المراد بقوله من یتحرک به ما یتحرک به من طبیعة أو نف

برخی از واصفین که گفتند خداوند ینزل عن عرشه و عن السماء: این شامل نقص می‌شود چون یعنی او متحرک است و فرد متحرک نیازمند به محرک و وسیله حرکت دارد و هر مکان مندی موصوف به اندازه است و هم اندازه گیری شده‌ای محدود به حدود و اندازه‌های خود است. اگر خدا نزول و تحیز و حد دارد خدا هم نقص دارد از زیاده بر خودش و زیاده دارد از ناقص خودش. و یا اگر خدا را فی حد نفسه دارای زیاده بدانیم و در این فرض زیاده و نقص را اضافی و نسبی فرض نمی‌کنیم بلکه ذاتی بحث می‌کنیم باز هم به خدا نقص وارد می‌شود چون قابلیت زیاده و نقصان لازمه با تجزی است چون دارای اجزاء می‌شود، تجزی هم از خصوصیات ممکنات است و خدا که ممکن نیست پس قابلیت زیاده و نقص ندارد پس خدا نازل شدنی نیست.

اشکال دیگر تحرک خدا: متحرک نیاز به محرک و وسیله حرکت دارد. متحرک یا جسم است و یا متعلق به جسم است (همانند جسم لطیف که متعلق به جسم است)، و جسم متحرک نیازمند به محرک است و صرف جسمیت زمینه ساز حرکت نیست، و چیزی هم که متعلق به جسم است، به تبع جسم نیازمند تحرک و محرک است حال آنکه خداوند بی نیاز از محرک و وسیله حرکت است و منزه است از تغیر بوسیله حرکت.

حرکت قسری: حرکت جبری.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo