درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت

کلام ما در بحث سوره توحید؛ عرض شد قبل از بیان علما درباره سوره مبارکه بیان شده است احادیثی درباره نفی تشبیه خداوند متعال از جلد سوم کتاب بحار الانوار باب 13 و 14 آورده‌اند اجمالاً بخوانیم و بعد إن شاء الله در مورد بحث‌های سوره نگاه تفصیلی خواهیم داشت.

روایت هجدهم باب 14

18- ید، التوحید مَاجِیلَوَیهِ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یونُسَ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ وَ کلُّ مَا وَقَعَ عَلَیهِ اسْمُ شَی‌ءٍ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَا خلأ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]

ید، التوحید حمزة العلوی عن علی عن أبیه عن علی بن عطیة عن خثیمة عن أبی جعفر ع و ابن الولید عن الصفار عن البرقی عن أبیه عن النضر عن یحیی الحلبی عن ابن مسکان عن زرارة عن أبی عبد الله ع مثله بزیادة.

از توحید مرحوم صدوق، روایت مرفوعه است و نسبت به اسناد به علت تعدد نیازی به بررسی ندارد و مضمون آن‌ها متواتر است.

حضرت فرمودند: خدای متعال از خلقش جداست و خلق خدا از خدا جداست و هیچگونه سنخیتی بین خدا و خلق خدا نیست. این حدیث در مثل عینیت و سنخیت و تباین بحث می‌شود. و هر آنچه که به آن چیز و شیء اطلاق شود مخلوق است. کما اینکه به خداوند شیء میگویند اما لا کالاشیاء چون سایر اشیاء مخلوق هستند و او خالق است.

سند دیگری هم دارد.

روایت نوزدهم

19- ید، التوحید حَمْزَةُ الْعَلَوِی عَنْ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنِ ابْنِ أُذَینَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ ﴿ما یکونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِک وَ لا أَکثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَینَ ما کانُوا﴾[2] فَقَالَ هُوَ وَاحِدٌ أَحَدِی الذَّاتِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِذَلِک وَصَفَ نَفْسَهُ وَ هُوَ بِکلِّ شَی‌ءٍ مُحِیطٌ بِالْإِشْرَافِ وَ الْإِحَاطَةِ وَ الْقُدْرَةِ لا یعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِک وَ لا أَکبَرُ بِالْإِحَاطَةِ وَ الْعِلْمِ لَا بِالذَّاتِ لِأَنَّ الْأَمَاکنَ مَحْدُودَةٌ تَحْوِیهَا حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ فَإِذَا کانَ بِالذَّاتِ لَزِمَهُ الْحَوَایةُ.[3]

درباره گفته خداوند سؤال شد که اگر سه نفر با هم نجوا کننده خداوند نفر چهارم است و اگر چنج نفر باشند خداوند ششم آنهاست، و هر دو نفر به بالایی که با یکدیگر نجوا کنند خداوند با آنهاست و حضرت فرمودند: خداوند واحد و احدی الذات است (یک است نه یکمین است که دومی قابل تصور باشد) و خداوند خود را توصیف کرده و محیط به هر چیز است و قدرت هم دارد و از قدرت خدا چیزی بیرون نیست و بر او چیزی مخفی نیست و لو مثقال ذره‌ای چون مکان حد دارد و اگر قرار باشد مکان مندی خدا به ذات باشد او محدود می‌شود.

بیان ما یکونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ أی ما یقع من تناجی ثلاثة و یجوز أن یقدر مضاف أو یؤول نجوی بمتناجین و یجعل ثلاثة صفة لها إِلَّا و هُوَ رابِعُهُمْ أی إلا الله یجعلهم أربعة من حیث إنه یشارکهم فی الاطلاع علیها وَ لا خَمْسَةٍ أی و لا نجوی خمسة و تخصیص العددین إما لخصوص الواقعة أو لأن الله وتر یحب الوتر و الثلاثة أول الأوتار أو لأن التشاور لا بد له من اثنین یکونان کالمتنازعین و ثالث یتوسط بینهم.

کان تامه است و به معنای ما تحقق است و ممکن است تقدیر مضافی باشد (بنده نیازی به این تقدیر نمی‌بینم) و ثلاثه صفت برای نجوا کنندگان است و سادس و اربعه از جهت اطلاع بر نجوا است.

چرا دو عدد مطرح شد؟ سه و پنج چرا مطرح شد؟

پاسخ: یا بخاطر خصوصیت واقعه است و یا بخاطر این است که خداوند خود یک است و عدد فرد را هم دوست دارد و نجوا بین یک نفر اطلاق نمی‌شود و سه اولین وتر و فرد بعد از یک است که نجوا محقق می‌شود و یا بخاطر اینکه مشورت باید حداقل بین دو نفر است و باید نفر سومی بین متنازعین باشد.

ثم اعلم أنه لما کان القدام و الخلف و الیمین و الشمال غیر متمیزة إلا بالاعتبار عد الجمیع حدین و الفوق و التحت حدین فصارت أربعة و المعنی أنه لیست إحاطته سبحانه بالذات لأن الأماکن محدودة فإذا کانت إحاطته بالذات بأن کانت بالدخول فی الأمکنة لزم کونه محاطا بالمکان کالمتمکن و إن کانت بالانطباق علی المکان لزم کونه محیطا بالمتمکن کالمکان.

حدود اربعه در روایت بیان شد و مرحوم علامه می‌فرمایند: بدان که جلو و پشت و راست و چپ، چهار جهت هستند، و این حدود اعتباری هستند، و همه آن‌ها را حضرت دو حد فرض کردند بعلاوه بالا و پایین مجموعاً چهار حد می‌شود. چون جنب راست و یا چپ است اعتبارا و پشت و جلو هم یک حد هستند اعتبارا.

معنای این فراز این است که: ذات خدا احاطه ندارد، و مراد حضور علمی خداست اگر ذات خدا احاطه پیدا کند و داخل مکان شود، پس ذات خدا هم محاط به مکان می‌شود و مکان بر خدا احاطه پیدا می‌کند. و اگر خدا منطبق بر مکان شود خدا مثل خود مکان می‌شود و محدود می‌شود و نباید خدا را تشبیه کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo