درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت

باب 14 جلد 3 بحار الانوار به مناسبت سوره توحید خوانده می‌شد.

روایت بیستم

20- ید، التوحید الْعَطَّارُ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ یزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْخَزَّازِ عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ النُّعْمَانِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ﴿هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ﴾[1] قَالَ کذَلِک هُوَ فِی کلِّ مَکانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَیحَک إِنَّ الْأَمَاکنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِی مَکانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَک أَنْ تَقُولَ فِی أَقْدَارٍ وَ غَیرِ ذَلِک وَ لَکنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ إِحَاطَةً وَ سُلْطَاناً وَ لَیسَ عِلْمُهُ بِمَا فِی الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِی السَّمَاءِ لَا یبْعُدُ مِنْهُ شَی‌ءٌ وَ الْأَشْیاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْکاً وَ إِحَاطَةً.[2]

راوی درباره این آیه پرسید که یعنی چه خداوند در آسمان و زمین الله است؟ حضرت فرمودند: خدا در هر مکانی هست و راوی سؤال کرد ذات خدا در هر مکانی است؟ حضرت فرمودند: وای بر تو مکان‌ها مقدر به اندازه هستند اگر بگویی ذات خدا در مکانی است لازمه‌اش این است که محدود به آن حد شده است حال آن که خداوند بائن از خلق است. بلکه محیط به مخلوقین است از جهت علم و قدرت و سلطنت، علم خدا بر زمین کمتر از آسمان نیست و هیچ چیز نسبت به خدا بعید نیست و اشیاء برای خدا از جهت علم و قدرت و احاطه یکسان هستند.

تفسیر قال البیضاوی وَ هُوَ اللَّهُ الضمیر لله و الله خبره فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ متعلق باسم الله و المعنی هو المستحق للعبادة فیهما لا غیر کقوله هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ أو بقوله یعْلَمُ سِرَّکمْ وَ جَهْرَکمْ و الجملة خبر ثان أو هی الخبر و الله بدل و یکفی لصحة الظرفیة کون المعلوم فیهما کقولک رمیت الصید فی الحرم إذا کنت خارجه و الصید فیه أو ظرف مستقر وقع خبرا بمعنی أنه تعالی لکمال علمه بما فیهما کأنه فیهما و یعْلَمُ سِرَّکمْ وَ جَهْرَکمْ بیان و تقریر له.

هو همان الله است و کلمه الله خبر است و فی السماوات و الارض متعلق به اسم الله است و معنای آن می‌شود: خداوند استحقاق عبادت در آسمان و زمین را دارد و این آیه با آیات دیگری همچون هو الذی فی السماء اله تفسیر می‌شود و یا متعلق است به یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون و متعلق به یعلم بشوند و جمله خبر دوم است (هو: مبتدا الله: خبر) خبر اول مفرد و خبر دوم جمله است و یا هو خبر است و الله بدل از هو است. معلوم خدا در آسمان و زمین است و صحت ظرفیت برای متعلق علم خدا به کار رفته است مثل اینکه صید کننده خارج حرم باشد و صید شده داخل حرم باز هم صید داخل حرم اطلاق می‌شود (تشبیه بیضاوی هم اشتباه است چون بالاخره صیاد هم داخل مکانی وجود دارد) و یا اینکه ظرف مستقر باشد و فی السماوات متعلق به کان باشد و معنا می‌شود: خداوند به نحوی تمام و کمال علم دارد گویا داخل آسمان و زمین است. و یعلم سرکم و جهرکم بیان و تثبیت کلام قبلی است.

روایت بیست و یکم

21- ید، التوحید أَبِی عَنْ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکمِ قَالَ: قَالَ أَبُو شَاکرٍ الدَّیصَانِی إِنَّ فِی الْقُرْآنِ آیةً هِی قُوَّةٌ لَنَا قُلْتُ وَ مَا هِی فَقَالَ وَ ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾[3] فَلَمْ أَدْرِ بِمَا أُجِیبُهُ فَحَجَجْتُ فَخَبَّرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ هَذَا کلَامُ زِنْدِیقٍ خَبِیثٍ إِذَا رَجَعْتَ إِلَیهِ فَقُلْ لَهُ مَا اسْمُک بِالْکوفَةِ فَإِنَّهُ یقُولُ فُلَانٌ فَقُلْ مَا اسْمُک بِالْبَصْرَةِ فَإِنَّهُ یقُولُ فُلَانٌ فَقُلْ کذَلِک اللَّهُ رَبُّنَا فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ فِی الْبِحَارِ إِلَهٌ وَ فِی کلِّ مَکانٍ إِلَهٌ قَالَ فَقَدِمْتُ فَأَتَیتُ أَبَا شَاکرٍ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ هَذِهِ نُقِلَتْ مِنَ الْحِجَازِ.

مرحوم صدوق از پدرشان از علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم از ابن ابی عمیر از هشام (سند خوبی است ولی منقول از هشام و ابوشاکر است) ابوشاکر: آیه فی السماء اله و فی الارض اله قوت است برای ما (و جسمانیت را ثابت می‌کند). و هشام از پاسخ عاجز ماند و حج رفتم و به آقا امام صادق کلام ابوشاکر را منتقل کردم، حضرت فرمودند: این کلام بی دین خبیث است وقتی برگشتی کوفه اسم او را در کوفه و بصره بپرس و او جواب می‌دهد و بگو خداوند هم همینطور است و معبود در آسمان و زمین و دریاها و هر مکانی است.

هشام نزد ابوشاکر آمد و جواب امام را منتقل کرد و ابوشاکر گفت این حرف از حجاز آمده و حرف خودت نیست.

بیان علامه

بیان لعل هذا الدیصانی لما کان قائلا بإلهین نور ملکه السماء و ظلمة ملک‌ها الأرض أول الآیة بما یوافق مذهبه بأن جعل قوله وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ جملة تامة معطوفة علی مجموع الجملة السابقة أی و فی الأرض إله آخر و یظهر من بعض الأخبار أنه کان من الدهریین فیمکن أن یکون استدلاله بما یوهم ظاهر الآیة[4] من کونه بنفسه حاصلا فی السماء و الأرض فیوافق ما ذهبوا إلیه من کون المبدإ الطبیعة فإنها حاصلة فی الأجرام السماویة و الأجسام الأرضیة معا فأجاب ع بأن المراد أنه تعالی مسمی بهذا الاسم فی السماء و فی الأرض و الأکثرون علی أن الظرف متعلق بالإله لأنه بمعنی المعبود أو مضمن معناه کقولک هو حاتم فی البلد.[5]

ابوشاکر ثنوی بوده و خدا را نوری می‌داند که ملکش آسمان است و الهی است که ظلمت است و محل پادشاهی او زمین است و ابتدای آیه را طبق مذهب خود تأویل کرده است و دوئیت را می‌خواسته ثابت کند. و از برخی اخبار فهمیده می‌شود ابوشاکر از مادی گرا ها بوده است و استدلال او طبق ظاهر آیه بوده که خدا خودش در آسمان‌ها و در زمین حصول دارد و موافق کلام دهریین است که مبدأ طبیعت است و خدای متعال در آسمان است و در زمین هم خودش وجود دارد و طبیعت در همه اینها وجود دارد و حضرت پاسخ دادند که خداوند در آسمان و زمین اله نامیده می‌شود. بیشتر گفته‌اند فی السماء متعلق به اله است (هو الذی اله فی السماء) چون خداست که معبود است و چیزی که معنای وصفی دارد می‌تواند متعلق قرار بگیرد. و یا تضمین این معناست مثل اینکه هو حاتم فی البلد، او حاتمی است که تبدیل به صفت شده است.

 


[4] (1) أو یکون استدلاله بظاهرها علی وقوع التناقض فی القرآن فیکون صادرا من غیر حکیم فیکون فی‌ها قوة له من إنکاره الصانع و بطلان الشرائع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo