درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت

کلام ما در روایات باب 14 در ابواب کتاب التوحید جلد 3 بحار بود، روایاتی که نفی جسمانیت و مماثلت و مشابهت خدا از خلق می‌کند.

هدف ما از خواندن این روایت این است که نگاهی به روایات داشته باشیم کلی برای ما حاصل شود و وارد مباحث تفسیری سوره مبارکه توحید خواهیم شد. روایت از کتاب توحید صدوق است.

26- ید، التوحید أَبِی عَنْ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: کذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی شَی‌ءٍ أَوْ مِنْ شَی‌ءٍ أَوْ عَلَی شَی‌ءٍ.[1]

هر که تصور کند که خدای متعال در چیزی یا در چیزی یا از چیزی است دروغ گفته، در شیء به معنای حلول است و از شیء یعنی خدای متعال از چیزی خلق شود و بر شیء یعنی خدا مکان داشته باشد و مرحوم صدوق می‌فرمایند: قال الصدوق رحمه الله الدلیل علی أن الله عز و جل لا فی مکان أن الأماکن کل‌ها حادثة و قد قام الدلیل علی أن الله عز و جل قدیم سابق للأماکن و لیس یجوز أن یحتاج الغنی القدیم إلی ما کان غنیا عنه و لا أن یتغیر عما لم یزل موجودا علیه فصح الیوم أنه لا فی مکان کما أنه لم یزل کذلک و تصدیق ذلک.

دلیل لا مکان بودن خدا این است که اماکن حادث هستند و دلیل اقامه شده است که خداوند قدیم است و سابق بر اماکن است و اگر قرار باشد خداوند مکان داشته باشد با قدیم بودن خدا منافات دارد چون شیء در جایی به تبع مکان حادیث می‌شود حال آنکه عقلا و نقلا دلیل داریم خدا قدیم است پس خدا فی شیء نیست و اگر خدا در مکان باشد پس نیازمند مکان است و نیاز به چیزی ندارد. نه می‌تواند خدا نیازمند به آن چیزی باشد که غنی از اوست و نه اینکه تغییر پیدا کرده باشد (اشکال مقدر: خداوند قبلاً که مکان نبوده و قدیم بوده و سپس که مکان خلق شده در مکان قرار گرفته) و معنا ندارد از آنچه که از ازل بر حالت لامکانی بوده و تغییر کند و بگوییم از ازل در مکان نبوده و بعد در مکان حادث قرار گرفته است خدا قبلاً غنی بوده و بعداً نیازمند مکان شده است پس صحیح است که بگوییم خدا در مکان نیست مکان اینکه از ازل در مکان نبوده است. چون برخی میگویند در زمین خداست و در آسمان خداست و آیه ﴿وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَکیمُ الْعَلِیمُ﴿84﴾[2] به این مطلب اشاره دارد که الهیت خدا در آسمان و زمین است اما برای خدا مکان مشخص نمی‌کند که مظروفی باشد که در ظرفی قرار می‌گیرد و تصدیق این سخن این حدیث است:

مَا حَدَّثَنَا بِهِ الْقَطَّانُ عَنِ ابْنِ زَکرِیا الْقَطَّانِ عَنِ ابْنِ حَبِیبٍ عَنِ ابْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیمَانَ الْمَرْوَزِی عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع هَلْ یجُوزُ أَنْ نَقُولَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَکانٍ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِک إِنَّهُ لَوْ کانَ فِی مَکانٍ لَکانَ مُحْدَثاً لِأَنَّ الْکائِنَ فِی مَکانٍ مُحْتَاجٌ إِلَی الْمَکانِ وَ الِاحْتِیاجُ مِنْ صِفَاتِ الْحَدَثِ لَا مِنْ صِفَاتِ الْقَدِیم.[3]

این قیاس اتصالی استثنائی است اگر در مکان باشد محدث است پس محدث نیست پس در مکان نیست چون مکان و ما فیها محدث هستند و اگر چیزی در مکانی باشد نیازمند مکان است و حادث می‌شود.

البته اینجا فقط عبارتی که علامه از صدوق آوردند بخش اول از سه بخش روایت را توضیح دادند و علی شیء و من شیء هم بیان نشدند.

روایت داریم حضرت از فردی سؤال کردند که خدا من شیء است یا من لاشیء است چون اگر بگوید من شیء که خدا مخلوق است و من لاشیء هم که از عدم وجودی خلق نمی‌شود. گفت نمی‌دانم حضرت وی را تحسین کردند و فرمودند آفرین خدای متعال لا من شیء است نه من شیء و نه من لاشیء بلکه لا من شیء است و این تعبیر به جایی است و روایات در این زمینه داریم.

از دقاق آرد فروش ... شاگردان اهل بیت گاهی شغل‌های مختلفی داشتند و در عین حال راوی هم بودند.

27- ید، التوحید الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِی عَنِ الْبَرْمَکی عَنْ عَلِی بْنِ عَبَّاسٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ یعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِی عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی کانَ لَمْ یزَلْ بِلَا زَمَانٍ وَ لَا مَکانٍ وَ هُوَ الْآنَ کمَا کانَ لَا یخْلُو مِنْهُ مَکانٌ وَ لَا یشْتَغِلُ بِهِ مَکانٌ وَ لَا یحِلُّ فِی مَکانٍ ما یکونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِک وَ لا أَکثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَینَ ما کانُوا لَیسَ بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَیرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لَا إِلَهَ إِلَّا ﴿هُوَ الْکبِیرُ الْمُتَعال﴾[4] [5] .

حضرت می‌فرمایند: خدای متعال از ازل بدون زمان و مکان بوده است، و خدا الان همینگونه بدون زمان و مکان است چون زمان ومکان حادث است و خدای متعال صفات حادث را ندارد، اینطور نیست که قبلاً خدا زمان و مکان نداشته سپس که زمان و مکان خلق شده خدا زمان و مکان دارد، هیچ مکانی خالی از خدای متعال نیست و مراد خالی از احاطه علمی خدا نیست و اینکه مکانی خدا را به خود مشغول نمی‌کند، خدا در مکانی حلول نمی‌کند که برخی اینگونه میگویند اما در عین حال نجوای سه نفر نمی‌شود مگر اینکه خدا رابع آن‌هاست، و نه بیشتر الا اینکه خداوند با آنها هست و به گفته آنها احاطه علمی دارد، خود خلق حجاب هستند بین خود و خداوند متعال (تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز)، خدای متعال در حجاب قرار گرفته اما نه اینکه حجابی نیست که جلوی خدا قرار گرفته باشد و خدا استتار دارد اما ساتری جلوی خدا نیست.

بیان قوله غیر خلقه أی لیس الحجاب بینه و بین خلقه إلا عجز المخلوق عن الإحاطة به و قوله محجوب إما نعت لحجاب أو خبر مبتدإ محذوف فعلی الأول فهو إما بمعنی حاجب إذ کثیرا ما یجی‌ء صیغة المفعول بمعنی الفاعل کما قیل فی قوله تعالی حِجاباً مَسْتُوراً أو بمعناه و یکون المراد أنه لیس له تعالی حجاب مستور بل حجابه ظاهر و هو تجرده و تقدسه و علوه عن أن یصل إلیه عقل أو وهم و یحتمل علی هذا أن یکون المراد بالحجاب الحجة الذی أقامه بینه و بین خلقه فهو ظاهر غیر مخفی و یحتمل أیضا أن یکون المراد به أنه لم یحتجب بحجاب مخفی فکیف الظاهر و أما علی الثانی فالظرف متعلق بقوله محجوب أی هو محجوب بغیر حجاب و هاهنا احتمال ثالث و هو أن یکون محجوب مضاف إلیه بتقدیر اللام و إجراء الاحتمالات فی الفقرة الثانیة ظاهر و هی إما تأکید للأولی أو الأولی إشارة إلی الاحتجاب عن الحواس و الثانیة إلی الاستتار عن العقول و الأفهام.

حجاب بودن خلق به خاطر عدم وضوح خدا نیست که حجابی مانع دید خدا نیست بلکه مشکل عجز مخلوق برای احاطه به خالق است، این حجاب محجوب، اعراب محجوب یا مکسور است که وصف است و مفعول به معنای فاعل است یعنی بحجاب حاجب و مفعول به معنای فاعل زیاد استفاده می‌شود همچنان که در آیه حجابا مستورا بمعنای حجابا ساترا است، یا اینکه حجاب خدا پنهان نیست و حجاب داشتن خدا ظاهر و واضح است و این حجاب خدا تقدس و علو و تجرد خدا است که نه عقل و نه وهمی به خدا احاطه و وصول ندارد، احتمال دیگر صفت بودن محجوب این است که مراد به حجاب این است که حجاب حاجب بین او و خلق نیست و حجاب به معنای حجت است یعنی حجت بین و او و خلق نیست و یعنی حجتی که خدا حجاب پنهانی نیست بلکه همه چیز آشکار است. احتمال سوم این است که خدای متعال به حجاب مخفی مخفی نشده چه برسد به حجاب ظاهر یعنی اصلاً خداوند متعال مخفی نیست و حجاب مخفی و ظاهر ندارد، عبارت می‌گوید احتجاب است که از طرف خلق است یعنی از طرف خالق حجابی نیست و احتجاب از طرف مخلوق است.

اگر محجوب مرفوع باشد خبر مبتدای محذوف است یعنی هو محجوب بغیر حجاب و یعنی از طرف خدا حجابی نیست و خلق عاجز از دیدن خدا هستند. محجوب شاید مضاف الیه به تقدیر لام باشد و می‌شود مخفی است از خلقش بدون حجابی برای محجوب باشد و حجاب برای محجوب نیست و حجاب برای مخلوق است.

به نظر من حجاب به معنای حجت نیست بلکه محجوب به معنای حجت می‌تواند باشد. حجت مخفی نیست بلکه حجت ظاهر است. و حجاب خدا بوسیله حجت ظاهره است.

و اجراء احتمالات در فقره دوم ظاهر است (و استتر بغیر ستر مستور) و این احتمالات جاری است.

چرا با دو تعبیر بیان کردند؟ یا تاکید اولی است چون حجاب محجوب و ستر مستور یکی است و یا اینکه فقره اول عدم احاطه حواس و فقره دومی حجاب عقول و افهام است.

از توحید مرحوم صدوق

28- ید، التوحید مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْفَارِسِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّشَوِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّفَدِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یعْقُوبَ الْعَسْکرِی وَ أَخِیهِ مُعَاذٍ مَعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ الْحَنْظَلِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ قَیسٍ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الرُّمَّانِی عَنْ زَاذَانَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِی فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ یذْکرُ فِیهِ قُدُومَ الْجَاثَلِیقِ الْمَدِینَةَ مَعَ مِائَةٍ مِنَ النَّصَارَی بَعْدَ وَفَاةِ النَّبِی ص وَ سُؤَالَهُ أَبَا بَکرٍ عَنْ مَسَائِلَ لَمْ یجِبْهُ عَنْهَا ثُمَّ أُرْشِدَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ فَکانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ وَجْهِ الرَّبِّ تَبَارَک وَ تَعَالَی فَدَعَا عَلِی ع بِنَارٍ وَ حَطَبٍ فَأَضْرَمَهُ فَلَمَّا اشْتَعَلَتْ قَالَ عَلِی ع أَینَ وَجْهُ هَذِهِ النَّارِ قَالَ النَّصْرَانِی هِی وَجْهٌ مِنْ جَمِیعِ حُدُودِهَا قَالَ عَلِی ع هَذِهِ النَّارُ مُدَبَّرَةٌ مَصْنُوعَةٌ لَا تَعْرِفُ وجه‌ها وَ خَالِقُهَا لَا یشْبِهُهَا وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِب فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ لَا یخْفَی عَلَی رَبِّنَا خَافِیةٌ وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ أَخَذْنَا مِنْهُ مَوْضِعَ الْحَاجَة.[6]

ذازان ملازم و خادم سلمان است. در حدیثی که جاثلیق رئیس نصرانی‌ها بوده و با صد نصرانی پس از شهادت پیامبر و سؤال او از ابابکر از مسائلی که ابوبکر به آنها جواب نداد سپس به سمت حضرت امیر ارشاد شد و سلمان او را ارشاد کرد و آقا آمدند و جاثلیق از حضرت سؤال کرد و حضرت به او جواب وافی را دادند و یکی از سؤالات او این بود که اخبرنی عن وجه الرب وجه رب کجاست؟ آقا دستور بر افروختن آتش دادن و شعله که بالا گرفت حضرت فرمودند وجه آتش کجاست و جاثلیق گفت از هر طرف بنگریم وجه آتش است، حضرت فرمودند این آتش مصنوع است و تدبیر می‌شود و ساخت بشر است نمی‌توانی وجه آن را بشناسی و خالق این آتش شبیه این آتش نیست؟ (شبیه از حیث وجه نداشتن) مشرق و مغرب وجه خداست و خودشان فرمودند مراد از اینما تولوا یعنی هیچ چیز مخفی بر خدا نیست اگر کسی به ما پشت کند از ما مخفی است و وجه خدا مراد احاطه خداست و هیچ چیزی بر خدا مخفی نیست. خافیه یعنی خافیه علینا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo