درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1402/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر معارفی قرآن کریم / تفسیر سوره توحید / توحید در صفات / روایات نفی صفت جسمانیت

 

به مناسبت سوره مبارکه توحید عرض شد ابتدا قبل از بررسی تفسیر اعتقادی این سوره روایاتی که با خصوصیت این سوره مناسب است بررسی کنیم به مناسبت روایات جلد 3 کتاب بحار شریف باب 13 و 14 را می‌خواندیم، خالی الذهن از روایات چه استفاده‌ای می‌شود سپس سوره را تفسیر کنیم.

روایت 33

33- ید، التوحید السِّنَانِی عَنِ الْأَسَدِی عَنِ النَّخَعِی عَنِ النَّوْفَلِی عَنْ عَلِی بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی لَا یوصَفُ بِزَمَانٍ وَ لَا مَکانٍ وَ لَا حَرَکةٍ وَ لَا انْتِقَالٍ وَ لَا سُکونٍ بَلْ هُوَ خَالِقُ الزَّمَانِ وَ الْمَکانِ وَ الْحَرَکةِ وَ السُّکونِ تَعَالَی عَمَّا یقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کبِیراً.[1]

در روایت 33 همین بحث را ادامه می‌دهیم با توجه به اینکه روایات در یکی دو جلسه آینده تمام می‌شود و و آرد تفسیر سوره خواهیم شد.

این روایات تواتر معنوی دارد لذا ما را از بررسی سندی بی نیاز می‌کند.

ترجمه روایت

خدا را نمی‌شود بوسیله زمان و مکان توصیف کرد، و در روایات تأویل آیاتی همچون الرحمن علی العرش استوی را بیان کرده است، و این موارد در ناحیه خدا راه ندارد چون وصف حادث است و خداوند جسمانیت ندارد پس زمان و مکان و حرکت ندارد. بلکه اینطور تعریف کنید که خدا خالق زمان و مکان و حرمت است و ظالمون هم آنهایی که در حق خدا ظلم کردند و او را از مقام خود پایین آوردند و صفت مخلوق به خدا دادند.

روایت 34

34- ید، التوحید مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَزَائِمِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ رُمَیحٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ خَلَفٍ عَنْ بِشْرِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ الْقُدُّوسِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِی عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ دَخَلَ السُّوقَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلِّیهِ ظَهْرَهُ یقُولُ لَا وَ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ فَضَرَبَ عَلِی ع ظَهْرَهُ ثُمَّ قَالَ مَنِ الَّذِی احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ قَالَ اللَّهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ أَخْطَأْتَ ثَکلَتْک أُمُّک إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیسَ بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَینَ ما کانُوا قَالَ مَا کفَّارَةُ مَا قُلْتُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ مَعَک حَیثُ کنْتَ قَالَ أُطْعِمُ الْمَسَاکینَ قَالَ لَا إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَیرِ رَبِّک.[2]

توحید صدوق، حضرت وارد بازار شدند و دیدند کسی پشت سر حضرت در حال حرکت است و می‌گوید قسم به خدایی که هفت حجاب اخذ کرده است و لا در مقام نفی قسم نیست، حضرت به پشتش زدند و فرمودند چه کسی هفت حجاب اخذ کرده؟ گفت: خدا ای امیر مومنان، سپس حضرت فرمودند: خطا فکر کردی مادرت به عزایت بنشیند (این جمله بدی نیست و تعبیری خاص بوده که گاهی به دوستانشان هم می‌فرمودند و این دعوای دوستانه است مثل اینکه پدری به فرزندش بگوید إن شاء الله بمیری) حجابی بین خلق و خدا نیست چون خدای متعال با خلق است هر جا که باشند پس حجاب اگر باشد یعنی خدا در مکان خاصی است و خلق جای دیگری هستند و بین این دو حجابی است بعلاوه اینکه حجاب بودن از صفات جسم است و اگر دو جسم باشند حجاب معنا دارد پس هر جا شما باشید خدای متعال با شما هست و وجود احاطه‌ای دارد، فرد عرض کرد: کفاره سخن من چیست؟ فرمودند: اینکه بدانی خدا هر جا هستی با تو است. عرض کرد: اطعام مسکین بدهم؟ (مثل باقی کفارات) فرمودند: خیر چون تو به خدا قسم نخوردی پس کفاره قسم لازم نیست.

سؤال: پس چطور روایاتی همانند سجده بر تربت کربلا وارد شده که حجاب‌های هفتگانه را برمیدارد؟

پاسخ استاد: احسنت سؤال خوبی بود، این روایت حجاب بودن خدا را نفی می‌کند و این روایات حجاب از ماست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز چون ما حجاب‌هایی قرار دادیم که نمی‌توانیم به معرفت عالیه برسیم ولی حضرت رسول به درجه عالی نائل شدند.

روایت 35

35- ید، التوحید الدَّقَّاقُ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْعَلَوِی عَنِ الْبَرْمَکی عَنِ الْحُسَینِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ الْقُمِّی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیمِی عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکمِ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِهِ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِذَلِک وَصَفَ نَفْسَهُ وَ کذَلِک هُوَ مُسْتَوْلٍ عَلَی الْعَرْشِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مِنْ غَیرِ أَنْ یکونَ الْعَرْشُ حَامِلًا لَهُ وَ لَا أَنْ یکونَ الْعَرْشُ حَاوِیاً لَهُ وَ لَا أَنَّ الْعَرْشَ مُحْتَازٌ لَهُ وَ لَکنَّا نَقُولُ هُوَ حَامِلُ الْعَرْشِ وَ مُمْسِک الْعَرْشِ وَ نَقُولُ مِنْ ذَلِک مَا قَالَ وَسِعَ کرْسِیهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَثَبَّتْنَا مِنَ الْعَرْشِ وَ الْکرْسِی مَا ثَبَّتَهُ وَ نَفَینَا أَنْ یکونَ الْعَرْشُ أَوِ الْکرْسِی حَاوِیاً لَهُ وَ أَنْ یکونَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحْتَاجاً إِلَی مَکانٍ أَوْ إِلَی شَی‌ءٍ مِمَّا خَلَقَ بَلْ خَلْقُهُ مُحْتَاجُونَ إِلَیهِ قَالَ السَّائِلُ فَمَا الْفَرْقُ بَینَ أَنْ تَرْفَعُوا أَیدِیکمْ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَینَ أَنْ تَخْفِضُوهَا نَحْوَ الْأَرْضِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذَلِک فِی عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَکنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ أَوْلِیاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَیدِیهِمْ إِلَی السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ ص حِینَ قَالَ ارْفَعُوا أَیدِیکمْ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَذَا یجْمِعُ عَلَیهِ فِرَقُ الْأُمَّةِ کلُّهَا قَالَ السَّائِلُ فَتَقُولُ إِنَّهُ ینْزِلُ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَقُولُ ذَلِک لِأَنَّ الرِّوَایاتِ قَدْ صَحَّتْ بِهِ وَ الْأَخْبَارَ قَالَ السَّائِلُ وَ إِذَا نَزَلَ أَ لَیسَ قَدْ حَالَ عَنِ الْعَرْشِ وَ حَوْلُهُ عَنِ الْعَرْشِ انْتِقَالٌ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَیسَ ذَلِک عَلَی مَا یوجَدُ مِنَ الْمَخْلُوقِ الَّذِی ینْتَقِلُ بِاخْتِلَافِ الْحَالِ عَلَیهِ وَ الْمَلَالَةِ وَ السَّأْمَةِ وَ نَاقِلٍ ینْقُلُهُ وَ یحَوِّلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَی حَالٍ بَلْ هُوَ تَبَارَک وَ تَعَالَی لَا یحْدُثُ عَلَیهِ الْحَالُ وَ لَا یجْرِی عَلَیهِ الْحُدُوثُ فَلَا یکونُ نُزُولُهُ کنُزُولِ الْمَخْلُوقِ الَّذِی مَتَی تَنَحَّی عَنْ مَکانٍ خلأ مِنْهُ الْمَکانُ الْأَوَّلُ وَ لَکنَّهُ ینْزِلُ إِلَی سَمَاءِ الدُّنْیا بِغَیرِ مُعَانَاةٍ وَ لَا حَرَکةٍ فَیکونُ هُوَ کمَا فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ عَلَی الْعَرْشِ کذَلِک هُوَ فِی سَمَاءِ الدُّنْیا إِنَّمَا یکشِفُ عَنْ عَظَمَتِهِ وَ یرِی أَوْلِیاءَهُ نَفْسَهُ حَیثُ شَاءَ وَ یکشِفُ مَا شَاءَ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ مَنْظَرُهُ فِی الْقُرْبِ وَ الْبُعْدِ سَوَاءٌ.[3]

در حدیثی که بی دینی نزد امام صادق آمد و گفت: آیه الرحمن علی العرش استوی به چه معناست پس به حسب ظاهر خدا مکان دارد؟ فرمودند: خداوند خودش را به این مطلب توصیف کرده است، خدای متعال استیلاء بر عرش دارد اما از خلق جداست و بینونت بین او و بین خلق وجود دارد، هیچ نوع تجانسی بین او و خلق وجود ندارد. و بعد عرش حامل خدا نیست که خدا روی عرش باشد و بعد او خالق عرش است و وجود و قوام عرش به دست خداست و عرش او را در گوشه‌ای در دل خود قرار نداده است، و عرش واجد خدا نیست ولی ما میگوییم او حامل عرش است و عرش را خدای متعال حمل می‌کند و عرش را نگه می‌دارد و ما از این مقوله فرمایش خود خدا را عرض می‌کنیم و کرسی خداوند متعال به اندازه کل زمین و آسمان وسعت دارد و ما از عرش و کرسی مقداری قائل هستیم که خدا خودش آن را اثبات کرده است و این را نفی می‌کنیم که خدا بر روی عرش یا داخل عرش باشد و یا خدا نیازمند چیزی از مخلوق باشد بلکه خلق به خدا محتاج هستند و عرش نیازمند به خداست. حالا بنده سه جلسه بحث عرش و لوح و قلم و کرسی را بیان می‌کنم.

 

سائل گفت: فرقی می‌کند که دست را به سمت آسمان یا زمین دراز کنیم؟ (کما اینکه در برخی ادعیه وارد شده) و اگر خدا در مکان نیست چرا دست را به بالا دراز می‌کنیم؟

حضرت فرمودند: در نسبت به علم و احاطه و قدرت خدا این مطلب تفاوت نمی‌کند که دست را بالا یا پایین بگیرید ولی خداوند متعال امر کرده است دست‌ها را به سمت عرش ببرید که آنجا معدن رزق است و این مطالب بوسیله قرآن و رسول رسیده است آن لحظه‌ای که حضرت فرمودند: دستانتان را به سمت خدا (عرش) بالا ببرید و این چیزی است که تمام فرق بر آن اجماع دارند اینکه دست‌ها را به سمت بالا دراز کنیم.

 

سائل: آیا میگویید خدا به آسمان دنیا می‌آید (و جاء ربک و الملک صفا صفا و یا برخی روایات وجود دارد)؟

حضرت فرمودند: این تعبیر را داریم چون روایات بر این تعبیر صحه گذاشتند.

 

سائل: وقتی خدا پایین بیاید، پس دیگه پشت به عرش کرده و انتقال از جایی به جایی نشده است؟

حضرت فرمودند: اینگونه نیست و به شکلی که نسبت به مخلوق است نیست به صورتی که نقل مکان کند و نسبتش به اشیاء تغییر کند و ناقلی داشته باشد و اختلاف حال پیدا نمی‌کند و خدا ملول و خسته نمی‌شود، بلکه خداوند حالی بر او حادث نمی‌شود و صفات حادث بر او جاری نمی‌شود و او سرمدی و قدیم است و نزول خداوند مثل نزول مخلوق نیست که از مکانی که هست خالی شود و مکانی را پر کند بلکه خداوند بدون تلاش و حرکت نزول می‌کند و فرقی نمی‌کند و هم در آسمان هفتم است و هم در عرش است و هم در آسمان دنیاست و این کاشف از عظمت خداست و به اولیاء خود خودش را نشان می‌دهد یعنی آثار عظمتش را نشان می‌دهد و منظر خدا در قرب و بعد یکی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo