< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید محسن حسینی‌فقیه

99/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: روش‌شناسی تفسیر قرآن کریم با رویکرد آیات العقائد / علم قرآن در نزد اهل‌بیت / بررسی نکات موجود در تفاسیر اهل‌البیت

همان‌طور که اشاره شد، طبق مدارک قطعی وحیانی پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله)، حضرت علی و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به همه حقایق قرآن علم داشتند و دسته‌های متعددی از روایات و مدارک و بعضاً خود آیات در مورد این مطلب گواهی می‌دهد.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هم این ادعا را داشتند که همه علم قرآن در نزد ماست. اما آیا تمام قرآن را تفسیر کرده‌اند و مراد از آیات قرآن را بیان کردند یا خیر، بحث دیگری است.

البته ماسوای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) که عبارت‌اند از اصحاب پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه‌السلام) و اصحاب و یاران سایر امامان معصوم، آنها چقدر از این معارف نورانی را درک و نقل کرده‌اند، اشاره شد. مثل ابن عباس در بعضی از تصریحاتش، تعبیرش این بود که آنچه که من می‌دانم در قبال آنچه که حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید و من از ایشان متوجه شدم، مثل قطره‌ای است در وسط اقیانوس عظیم مواج.

طبق آنچه که از مدارک موجود است، شاید این تعبیر هم تعبیر نارسایی باشد. یعنی مسئله فراتر از این حرف‌هاست و علم الکتاب دارند و علمشان به کتابی است که تبیان همه چیز و مبین و روشن است. اینکه از اصحاب چه کسانی روایات تفسیری بیان کردند که البته عمدتاً تربیت‌شدگان مکتب پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله)، حضرت علی و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بودند، اما مشخص است که به فراخور ظرفیت خودشان و به اقتضائات زمانه این کار را انجام داده‌اند. یعنی شرایط ایجاب نمی‌کرد که همه آن علوم را داشته باشند و آن ظرفیت وجودی و قالبی که باید این علوم به آن سپرده شود، نداشتند و یا اقتضائات کامل نبوده است. اما کسانی که اصلاً به حقیقت به درب خانه پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و اهل‌بیت نیامدند، ولو ادعاهای بلندی هم داشتند، حتی کسانی که مقام خلافت را غاصبانه به عهده گرفتند، تاریخ بر اساس مدارک حدیثی (حتی اهل‌سنت)، مدارک تاریخی و تفسیری آنها بر این مسئله گواهی می‌دهد.

مثلاً حتی گاهی در اولیات مسائل می‌ماندند. شهید ثانی می‌فرماید صحابی پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) کسی است که در حال ایمان پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) را دیدار کرده باشد و باایمان و اسلام از دنیا رفته باشد. در نزد اهل‌سنت حدود 6 معنا برای صحابی گفته شده و یکی از آن 6 معنا این است که حتی اگر کسی یک روز از زمان حیاتش مصادف با زمان حیات پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) باشد. اگر شخص روزی که متولد شده، آخرین روز حیات پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) بوده باشد، بعضی از عامه و اهل‌سنت او را صحابی می‌نامند!

طبق مدارک، آخرین صحابی پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) که از دنیا رفت، ابوالطفیل عامربن وائله بود که در سال 110 هجری فوت شد. عصر صحابه بعد از پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) از سال 11 هجری شروع شد یعنی حدود 100 سال بعد از حیات پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله).

از خلیفه اول اهل تسنن سؤال کردند کلاله یعنی چه؟ کلاله 2 بار در قرآن و در سوره نساء آیه‌های 12 و 176 به‌کاررفته است. سیوتی در الدر المنصور ذیل آیه 176 سوره نساء و زمخشری در تفسیر کشاف ذیل آیه 12 سوره نساء این روایت را نقل می‌کنند. صاحب جواهر در جلد 39 صفحه 147 می‌فرماید در فقه، کلاله به برادر، خواهر، برادرزاده و خواهرزاده میت می‌گویند.

وعن أبى بكر الصديق رضى اللَّه عنه، أنه سئل عن الكلالة فقال: أقول فيه برأيى، فان كان صوابا فمن اللَّه، وإن كان خطأ فمنى ومن الشيطان واللَّه منه بريء. [1]

در ادامه به بعضی از موارد روایات تفسیری اهل‌بیت اشاره می‌کنیم که اهل‌بیت که در مقام تفسیر آیات قرآن برآمدند، از چه زوایایی اشارات و فرمایشاتی نسبت به تفسیر آیات داشتند.

تفسیر لغات و شرح کلمات مجمل

یکی از مقوله‌های روایات تفسیری، تفسیر لغات و شرح کلمات مجمل و مبهم آیات قرآن است.

مثلاً در سوره انبیاء آیه 30 می‌فرماید رتق‌وفتق. عمر بن عبید از امام باقر (علیه‌السلام) سؤال می‌کند که مراد از رتق‌وفتق چیست؟ روایات تفسیری در دسته‌بندی‌ها و انواع مختلف گاهی سؤال راوی، گاهی فرمایشات ابتدایی حضرات معصومین است و گاهی به اقتضاء شرایط و فراخور موقعیت، اتفاقی پیش می‌آمد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در این زمینه فرمایشی می‌فرمودند.

امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند آسمان بسته بود و باران نمی‌آمد و زمین بسته بود و گیاه نداشت، ما این کار را کردیم و رتق و فتقش کردیم.

سؤال: هر کس غضب خدای متعال به او تعلق گیرد، این غضب یعنی چه؟

٩ - ج: روى بعض أصحابنا أن عمرو بن عبيد دخل على الباقر (علیه السلام) فقال له: جعلت فداك قال الله عزوجل: «ومن يحلل عليه غضبي فقد هوى» ما ذلك الغضب؟ قال : العذاب يا عمر وإنما يغضب المخلوق الذي يأتيه الشئ فيستفزه ويغيره عن الحال التي هو بها إلى غيرها فمن زعم أن الله يغيره الغضب والرضا ويزول عنه من هذا فقد وصفه بصفة المخلوق. [2]

حضرت می‌فرماید مراد از غضب، عذاب الهی است یعنی هر کس که گمان کند چیزی احوال خدای متعال را دگرگون می‌کند، او کافر شده است. ما اگر در فهم معنای غضب به سراغ روایات اهل‌بیت نرویم و طبعاً بخواهیم به اندوخته‌های خود تکیه کنیم، می‌گوییم خود قرآن واژه غضب را برای‌خدای متعال استعمال کرده است، پس مشخص می‌شود که خدای متعال هم غضبناک می‌شود، یعنی غضب یک تغییر احوال در خدای متعال است. درصورتی‌که خدای متعال احوال به معنایی که ما فکر می‌کنیم، ندارد؛ لذا حضرت می‌فرماید مراد از غضب، عذاب الهی است.

 

﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا ۚ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[3]

اگر بخواهیم به فهم خودمان مراجعه کنیم، می‌گوییم استطاعت یعنی هر کس که قدرت داشته باشد و به هر شکلی که بتواند باید به حج برود. درحالی‌که حتی بعضی از اینها مدارک سنی هم دارند.

مثلاً سیوتی در الاتقان جلد 4 صفحه 218 از پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کند که ایشان می‌فرماید توشه و مرکب سواری، لذا اگر انسان توشه نداشت چه کند؟

مورد بعدی در ﴿وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ﴾[4] به نخل‌های بلندی که دارای میوه‌های متراکم است، اشاره دارد. از پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در مورد باسقات سؤال کردند. پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمود به طول نخل‌ها اشاره دارد.

﴿در حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [5]

کلماتی مثل حیوانی که خودش خفه شده باشد، یا به‌خاطر بیماری مرده باشد، یا از بلندی افتاده باشد و یا حیوان دیگری شاخش زده باشد، گفته شده است.

وإما بالخصوص مثل « حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ » الآية وبالجملة الظاهر الحل حتى يعلم أنه حرام لخبثه أو لغيره لما تقدم ولصحيحة ابن سنان ويؤيده حصر المحرمات مثل « قُلْ لا أَجِدُ » الآية فالذي يفهم من غير شك هو الحل ما لم يعلم وجه التحريم حتى في المذبوح من الحيوان وأجزاء الميتة فما علم أنه ميتة أو ما ذبح على الوجه الشرعي فهو أيضا حرام إلا ما يستثنى وأما المشتبه والمجهول غير المستثنى فالظاهر من كلامهم أنه حرام أيضا وفيه تأمل قد مر إليه الإشارة هذه الضابطة على العموم من غير نظر إلى دليل خاص وما ورد فيه دليل الخصوصية مفصلا فهو تابع لدليله تحريما وتحليلا فتأمل انتهى كلامه وهو في غاية المتانة.[6]

در بحار می‌فرماید اهل‌بیت در امر هدایت از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و تمام بسترهای هدایت را به اقتضاء آنچه که شرایط زمانه ایجاب می‌کرد، فراهم کردند، حتی در نقل معانی لغات.

تطبیق آیه بر موارد خاص

دومین مقوله روایات تفسیری، تطبیق آیه بر موارد خاص یعنی بیان مصداق است. در این مقوله تارتاً مصداق را گاهی مصداق می‌گفتند، اما به انحصار معنا در مصداق تصریح نمی‌کردند.

در این مورد در روایات فقهی موارد فراوانی داریم. مثلاً در سوره مائده آیه 89 که کلمه أو کسوتهم دارد، پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرماید منظور 10 عبا، برای مسکین است (بحث کفاره).

گاهی مصداق اتم و اکمل را بیان می‌کردند مثل اهدنا الصراط المستقیم که در حدیث تصریح می‌شود که مراد حضرت علی است. بعضی از آقایان که در مقوله علوم قرآنی وارد شده‌اند، حمل بر مصداق اتم کرده‌اند چون راه پیغمبران و راه امامان دیگر هم هست. پس اگر فرمودند راه حضرت علی است به اعتبار مصداق اتم است. ولی در اینجا نمونه‌ای برای بیان مصداق اتم و اکمل و کامل‌تر نیست. بلکه در اینجا هم مثال تنها برای مصداق است. چون این یک مکتب معرفتی دارد که اولاً راه حضرات معصومین راه پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و حضرت علی است و راه واقعی همه انبیاء الهی هم، همان راهی است که از مسیر معرفتی حضرت علی می‌گذرد و واسطه افاضه علم خدای متعال و معارف از طریق پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و حضرت علی به عالم است.

روایاتی داریم که انبیاء الهی هم مأمور به معرفت به ساحت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، حضرت علی و اهل بیت بوده‌اند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید نبوت برای پیامبری به کمال نرسید، مگر اینکه اقرار به فضل و محبت حضرت زهرا نمود. دعوت انبیاء و قرون گذشته حول محور معرفت حضرت زهرا بوده است.

مراد از سحت چیست؟ در بحار جلد 103 امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید حضرت علی(علیه السلام) فرمود سحت یعنی پولی که در برابر حیوان مرده و یا در برابر فروش سگ گرفته شود، پولی که به زن روسپی داده شود و رشوه به قاضی. سحت به معنای باطل است و ربای در معامله و پولی که به دست می‌آید، یکی از مصادیق سحت است.

امام صادق(علیه السلام) در بیان اقسام کفر روایتی دارد که اقسام کاربردهای کفر در قرآن را بیان کردند.

در ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[7] کفر به معنای انکار و گاهی انکار ربوبیت است.

در ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[8] به معنای انکار حقیقت شناخته شده است.

در ﴿قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾[9] به معنای ناسپاسی نعمت است.

در ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ﴾[10] به معنای عمل نکردن به دستور خدای متعال است.

در ﴿وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا﴾[11] به معنای برائت و بیزاری است.

در همه این موارد واژه کفر به کار رفته، اما امام صادق می‌فرماید این کفرها معانی و مصداق‌های متعدد دارد. گاهی هم تنها مصداق انحصاری را بیان می‌کردند. مثلاً در سوره مائده آیه 55 منظور وجود حضرت علی است.

در ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[12] در روایات تفسیری می‌فرماید مراد حضرت علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین طبق انطباق هر کدام از عناوین آیه بر مصداق خاص خودش هستند (جریان مباهله).

در ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[13] آیات قبل و بعد این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است و این آیه در وسط قرار دارد.

روایات تفسیری می‌فرماید فقط بر حضرت علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) منطبق است و طبعاً به اقتضاء شمول ملاک، سایر اهل بیت را هم شامل می‌شود. البته ضمایر آیات قبل و بعد این آیه ضمایر جمع مؤنث است مثل لستنّ و فقط در این آیه وسط ضمایر عوض می‌شود، مثل عنکم الرجس.


[3] سوره آل عمران، 97.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo