درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1400/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:

ویژگی سوم رویکرد تاسیسی

ما یک نقطه‌ی عزیمتی را فرض می‌کنیم برای صاحب نظران و محققان و تلاش‌گران در این مسیر. مراد از نقطه عزیمت را در قالب مثال بیان می‌کنم: در رویکرد ترمیمی بیان شد که حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در آن زمان با بعضی از اساتید دانشگاهی و حوزوی دور هم جمع شدند؛ در آنجا اگر از هر کدام از اساتید سوال می‌کردید که شما مشغول چه‌کاری هستید؟ و به دنبال چه‌چیزی هستید؟ اینگونه جواب می‌دادند که دانشگاه‌ها تعطیل شده‌اند و حضرت امام (ره) دستور داده‌اند که نباید دانشگاه‌ها تعطیل شود، و ما می‌خواهیم یک راهی را پیدا کنیم و حیات عملی این علوم را راه‌اندازی کنیم (این می‌شود همان نقطه‌ی عزیمت).

اما در رویکرد تاسیسی نقطه‌ی عزیمت، یک چیز دیگری است که ما نام آن را «جامعه‌سازی اسلامی» می‌گذاریم. البته زمانی که کل علوم اسلامی را مطرح کنیم، می‌گوییم «جامعه‌سازی اسلامی» و زمانی که یکی از علوم را از جمله روانشناسی اسلامی را مطرح کنیم، می‌گوییم «ایفای نقش در جامعه‌سازی اسلامی». یعنی به گونه‌ای باشد که روانشناسی تکلیف خودش را در این سیری که ما باید داشته باشیم انجام بدهد. «جایگاه خاص خود»، مستلزم این نکته است که این اهداف، جزء اهداف کلان و کاربردی این مجموعه است و روانشناسی هم باید آن را در بافت روانشناختی خودش، به اندازه کافی پردازش کند و در قالب های نظری و کاربردی، به مراحل بعدی تحویل دهد؛ روانشناسی اسلام، نمی تواند هم اسلامی باشد، هم هیچ نقشی در جامعه سازی اسلامی ایفا نکند؛ روانشناسی اسلامی، به فرض اسلامی بودنش، نمی گوید «ما نمی دانیم آینده چه می شود»! نمی گوید «حالا انشاء الله خدا خودش مسائل را حل می‌کند»! بله، خداوند مسائل را حل می‌کند، ولی ما باید اسباب آن باشیم و حرکت اولیه خودمان را انجام دهیم.

خطای راهبردی کلان

ما یاد گرفته‌ایم که دعوای علم و دین برای ما شیرین باشد، یا اینکه دعوای دانش و ارزش برای ما مهم باشد، یا اینکه دعوای سنت و مدرنیته برای ما جالب باشد، یا اینکه عده‌ای می‌گویند: روانشناسی روشش و رویکردش «ساینس و تجربه» است و حالا شما در آیات قرآن به دنبال ساینس هستید؟!!! (با حالت طعن و تحقیر). از اینگونه مشاجرات در جامعه‌مان داشته‌ایم و هنوز هم داریم و هنوز هم خیلی‌ها می‌خواهند ما را به این مشاجرات برگردانند!

من بصورت صریح عرض می‌کنم که: دانش و ارزش به چه صورتی می‌خواهد زندگی ما را تنظیم کند. چگونه علم تجربی و علم وحیانی می‌خواهد در کنار هم، جامعه ما و مسیر زندگی ما را تنظیم کند و جهت بدهد. چگونه ما می‌خواهیم آسیب های اجتماعیِ مفصلی را که امام خامنه ای (حفظه‌الله) مطرح می‌کنند و یادآوری می‌کنند (و در اولین سخنرانی‌ای که در مورد سبک زندگی داشتند یک لیستی را برشمردند) ما می خواهیم ببینیم که زندگی ما چه زمانی و به چه صورتی از این آسیب ها خالی خواهد شد؟! برای فرار از آن آسیب ها آیا کسی راهی غیر از علوم انسانی دارد؟! اصلا امکان دارد؟! گستره‌ی علوم انسانی بقدری زیاد است که همه‌چیز را دربر گرفته است.

حال اگر علوم انسانی ما به این مسائل نپردازد، دقیقا مصداق همان سخنی می‌شود که قبلا گفتیم. آن اهدافِ کاربردی تا آن نقطه و رده آمده است، ولی این رده تنبلی می‌کند و ناقص کار می‌کند و آن اهداف را پیگیری نمی‌کند. زندگی روزمره ما خواب و بیداری، تغذیه ما، ارتباطمان با راننده تاکسی، داخل بازار، خرید و فروشمان، محل کارمان، انتخاب موضوع درسی مان، انتخاب رشته تحصیلی و ...، در همه‌ی این موارد ما را می‌برد به سمتی که ما آن را از علوم انسانی اسلامی نگرفته‌ایم، بلکه از علوم انسانی غیر اسلامی گرفته‌ایم. علوم انسانی را که نمی‌شود از مسائل زندگی حذف کرد. همه‌جا وجود دارد و در همه‌ی کشورها حضور دارد، در کشور ما هم هست. و با قدرتِ تمام، کار خودش را انجام می‌دهد. حال اگر ما می‌گوییم علوم انسانی اسلامی، باید کمی آن دعوا‌ها را کنار بگذاریم (خطای راهبردی نداشته باشیم) تا کِی می‌خواهیم به لحاظ نظری با هم دعوا کنیم که اسب چند دندان دارد؟! در حالی که خیلی راحت می‌شود دهان اسبی را باز کرد و دندان های اسب را شمرد و گفت مثلا این تعداد!

اینکه روانشناسی اسلامی علم است یا معرفت؟ ما می‌گوییم هر دو مورد. هرچه است، من طلبه، استاد مسلمان دغدغه‌مند دانشگاه و ...، به این باید بپردازیم؟! ما روانشناسی اسلامی را برای چه می‌خواهیم؟ برای این که زندگی‌هایمان اسلامی شود. تکلیف روانشناسی در غرب این است که زندگی‌ها را براساس فرهنگ آنجا متعادل کند (تعادلی که در یک مسیر هدفمندِ محدودی تلاش می‌کند). ولی روانشناسی اسلامی می‌گوید: آن اهدافی که روانشناسی معاصر و غرب که باید سر جایش محکم و استوار باشد، زندگی دنیایی ما باید تامین و منسجم باشد، باید آرامش و تعادل داشته باشد، ولی وقتی می خواهیم با نگاه اسلامی سِیر کنیم، به آن تعادل اکتفا نخواهیم کرد. و از آنجا که گاهی خودمان به دنبال تعالی ویژه‌ای هستیم، آن تعادل را به هم می زنیم؛ من خانه، زندگی، ارتباطات اجتماعی و ... همه امکاناتم سرجایش موجود است، ولی آن را رها می‌کنم و به جبهه‌ می‌روم (و این کار به این معنا است که آن تعادل را به هم زده‌ام). چرا؟ به این دلیل که من تعادل و تعالی را با هم می خواهم. تعادلِ ایستا را نمی خواهم؛ به دنبال تعالی‌ای هستم که مرا در یک تعادل سطح بالاتری قرار می‌دهد که با تعالی اسلامی هماهنگ است. حال دغدغه‌ی اصیل و «نقطه عزیمت روانشناسی قرآن بنیان» (روانشناسی اسلامی به معنای واقعی آن) باید این باشد؛ و بقیه باید مقدمه این نیاز باشند و این ذی‌المقدمه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. چنانچه در فضای مجازی جستجویی بکنید یا در مجموعه‌هایی که مجلات و مقالات را نمایه می کنند ببینید راجع ‌به جامعه‌سازی اسلامی چقدر مطلب وجود دارد؟! شما خواهید دید که مطلب بسیار کم است. یا در مورد روانشناسی معنویت جستجو کنید (با وجود اینکه معنویت یکی از اصطلاحات رایج روانشناسی معاصر است و از غرب آمده و در آنجا آزمون هایی برای آن ساخته شده و یکسری تعاریفی برای آن صورت گرفته است) می‌بینید که این مسیر برای نوشتن مقاله و رساله، تجربه شده و تکرار شده است و راه آسان است. من به عنوان سردبیرِ یک مجله روانشناسی، زمانی که بررسی کردم، دیدم بیش از سیصد مقاله در طول 5-6 سال برای این یک مجله آمده است که از واژه‌ی «معنویت» در آن استفاده شده است ولی دریغ از اینکه یک مورد از آن مقالات، مربوط به «معنویتِ جامعه ما» و «جامعه سازی مورد نیاز ما» باشد؛ ولی عموما سرگرم مشاجراتی شده‌ایم که عرض شد. بنابراین ویژگی سوم روانشناسی اسلامی یا بفرمایید علوم انسانی اسلامی، با رویکرد تاسیسی این است که نقطه عزیمت آن باید جامعه‌سازی اسلامی باشد. البته من این اصطلاح را به دو شکل بکار می‌برم: 1. جامعه‌سازی اسلامی. 2. ایفای نقش در جامعه‌سازی اسلامی. این دو اصطلاح هم تفاوت دارند و هم قرابت معنایی. زمانی که می‌گوییم ایفای نقش در جامعه‌سازی اسلامی مقصودمان همین جامعه‌ی موجود فعلی است. همین الآن؛ مگر نه ‌اینکه تکالیف متعدد روانشناختی در جامعه داریم؟! که باید ما روانشناس ها در مورد آنها کار کنیم، زحمت بکشیم و پژوهش کنیم، نتایج بدست بیاوریم، و نظریه تولید کنیم و نظریه‌ها را به میدان عمل بکشانیم و عمل شده‌ی آن را و آن نظریه نهایی شده را به دنیای علمی ارائه کنیم؟ ما باید به دنبال این مطالب باشیم که به اندازه کافی وجود ندارد. جامعه‌سازی اسلامی را زمانی بکار می بریم که می خواهیم یک نقشه راه به صورت کامل و جامع، برای یک جامعه مطلوبِ اسلامی را ترسیم کنیم. گویا می خواهیم همه چیز را از ابتدا، مورد ملاحظه نظری و مفهومی قرار دهیم. این نقشه راه، باید به محتواهای لازم در جامعه اسلامی بپردازد، به مدل های محتوائیِ لازم در این جامعه بپردازد، به مدل های اجرائیِ لازم در این جامعه بپردازد؛ نقشه راهی تهیه کند که در مقام نظر و مفهوم پردازی، کامل باشد. این دو مفهوم، قابلیت بررسیِ تفصیلیِ بیشتر دارند که به زمانی دیگر وامی گذاریم.

ویژگی چهارم رویکرد تاسیسی

ویژگی چهارم را می‌توانیم مستقل بحساب بیاوریم یا ذیل مورد قبلی قرار دهیم. «مساله گزینی» در «روانشناسی اسلامی با رویکرد تاسیسی» لازم است از جامعه‌ی اسلامی و قرآنی صورت بگیرد. البته مقصود از جامعه‌ی قرآنی، گاهی جامعه‌ی فعلی است؛ چون می خواهیم جامعه‌ی اسلامی داشته باشیم، میل ما و انقلاب ما به این سمت است و اگر جامعه‌ی فعلی مان، چندان اسلامی و قرآنی نیست، نه به این دلیل است که نمی‌خواهیم و نخواسته ایم، بلکه به این دلیل است که بیش از این نتوانسته ایم و نمی‌توانیم؛ پس مساله گزینی می‌کنیم از جامعه‌ی موجود. و گاهی مساله‌گزینی می‌کنیم برای جامعه‌ی مطلوب و آرمانی است که از متون دینی و قرآن و روایات بدست می‌آید. در سیستم جامع مفهومی، علوم بالادستی «جامعه‌ی مطلوب» را برای ما ارائه می‌کند. البته نه اینکه بصورت مستقیم، بلکه باید رفت در محضر قرآن استنطاق کرد تا مسیر برای ما روشن شود و یا روایاتی که در این زمینه وجود دارد مسیر را برای ما روشن می‌کند. ما معتقد نیستیم که جامعه‌ی فعلی، دقیقا همان جامعه‌ی مطلوب است. چرا برای ما درونی نشده است که غیبت نباید کنیم و یا مثلا اگر فرزند ما می‌خواهد رشته‌ی تحصیلی انتخاب کند، چرا در گوشه‌ی ذهنمان این نیست که این رشته در کجا می‌تواند خدمت کند که خداوند بیشتر راضی باشد؟! چرا من در کارهای علمی خودم بیشتر کارهایی را باید انجام دهم که رشد سازمانی من را در بر دارد، نه رضایت خداوند یا مساله‌ای که وظیفه‌ی من است؟!

بنابراین، لازم است ابتداء در محضر قرآن و روایات زانو بزنیم و یک جامعه‌ی ایده آل را به لحاظ مفهومی و نظری ترسیم کنیم و بعد ببنیم که سازه‌های مختلف آن، نیاز به چه چیزهایی دارد؟ مثلا ممکن است برخی قسمت ها نیاز به حضور در میدان دارد، یا برخی قسمت ها نیاز به ساختن پکیج های آموزشی دارد و ... ؛ لذا زمانی که گفته می‌شود «مساله گزینی»، یا باید از جامعه‌ی قرآنیِ موجود باشد (که البته ضعف هایی دارد) یا از جامعه‌ی قرآنی مطلوب (که ابتدا لازم است نقشه‌ی راه آن ترسیم شود و بعد براساس نقشه‌ی جامع، کارِ پژوهش و اجرا و ورود در میدان و ... را ترسیم کنیم و پیگیر باشیم).

برخی از اساتید و دانشجویان سوالاتی را دارند که هم بجاست و هم اینکه نمی‌شود به همه‌ی آنها پاسخ گفت؛ مثل اینکه آیا این کتاب شما در دو واحد قابل ارائه است؟ منظور کتاب «روانشناسی در قرآن» است؛ آیا این مفاهیمی که شما گفتید آیا به اجرا و عملیات هم خواهد رسید؟ و ...؛ پاسخ من این است که: ببنید این سوالات و امثال آن درست است ولی نیاز به تلاش بیشتر جامعه‌ی علمی دارد و البته ما به تدریج به برخی سولات خواهیم پرداخت. ما فعلا در این حدّ می توانیم فکر کنیم، مباحثه کنیم، خود و دیگران را تشویق کنیم، و امیدوار باشیم که به زودی، این میدان، بزرگ تر شود، و عالمان و صاحب نظرانِ بسیاری را به خود مشغول سازد. از لطف خدا که بعید نیست.

ویژگی پنجم رویکرد تاسیسی

قرآن‌بنیان بودن پیش‌فرضهایی دارد. در مورد این پیش‌فرضها، ممکن است برخی دانشجویان و برخی طلاب به اندازه‌ی کافی آمادگی ذهنی نداشته ‌باشند؛ ولی لازم است به صورت، پیش‌فرض مورد پذیرش باشد. همواره لازم است به مباحث ابتدایی این جلسات توجه کافی داشته باشیم. اینکه چرا روانشناسی اسلامی و قرآن بنیان نام گرفته‌ است؟ این مبتنی بر پیش‌فرض هایی است و این پیش‌فرض ها لازم است که در جلسات متعددی، مورد بحث قرار بگیرند، البته همه اش در یک رشته علمی جای نمی گیرند؛ ولی در هر صورت، فعلا پیشفرض ها را در حد عناوین مطرح می‌کنیم و خود عنوان را توضیحی مختصر می دهیم.

    1. معرفت نقلی برای مسلمانان دارای حجیت و اعتبار معرفت‌شناختی است.

البته من می‌دانم که این جمله ممکن است یک عده را به یکباره دچار هیجان منفی می‌کند. (جلسات طولانی برگزار می‌کنند که قرآن حجیت معرفت‌شناختی ندارد، بلکه حجیت روانشناختی دارد). ما در اینکه محتوای یک یا چند آیه را مقدمه‌ی محتوایی برای یک استدلال قرار دهیم مشکلی نداریم و قائل به حجیت معرفت‌شناختی آن هستیم. مثلا در یک جایی در مطالعاتی میدانی به نتیجه‌ای تجربی رسیده‌ایم که نیاز به مقدمه‌ی دیگر دارد و ما این مقدمه‌ی دیگر را در آیات شریفه داریم، در این زمان، دیگر تردیدی و ابائی نداریم از اینکه از این مقدمه‌ی نقلی وحیانی استفاده کنیم و نتیجه‌ی جدیدی بگیریم. از نظر ما اشکالی ندارد که یک مقدمه تجربی باشد و یک مقدمه دیگر نقلی وحیانی. یا گاهی دو گزاره‌ی قطعی وحیانی داریم که نتیجه‌ی آن را باید در عمل بکار بگیریم، ما پژوهش تجربی را برای این می‌خواهیم که در زندگی خودمان بکار ببریم و این دو گزاره‌ی وحیانی هم همین کارکرد را دارد. متاسفانه گاهی برخی افراد به دلیل اینکه در این مسائل دقت نکرده‌اند ممکن است از نتایج این گزاره هایی دینی در استدلال های خود استفاده نکنند و این برازنده‌ی یک اسلام‌شناس و اسلام باور نیست.

سوال: آیا نتایج این نوع از روانشناسی (روانشناسی اسلامی با رویکرد تاسیسی) صرفا برای مسلمانان یا شیعیان است یا دیگران هم در مذاهب و ادیان دیگر می‌توانند از نتایج آن استفاده کنند؟

پاسخ: ما در روانشناسی قرآن بنیان از مفاهیم شروع می‌کنیم ولی در مفاهیم باقی نمی‌مانیم البته در آغاز برای اسلامی بودن باید از آیات و روایات استفاده نماییم، ولی در قدم بعدی بسیاری از این مفاهیم را به آزمایش و تجربه در می‌آوریم. در قالب آزمونها و بسته‌های آموزشی به سنجش در می‌آوریم. پس در قدم دوم، دیگر اختصاصی به مسلمانان ندارد. مثلا مفهوم زهد را جناب دکتر حمزه عبدی در آیات و روایات بررسی کردند (در قالب رساله دکتری)؛ حال اگر آزمونی برای آن ساختند و این آزمون را در جامعه‌ای غیر موحد اجرا کردند همان نتایج را در بر خواهد داشت. یعنی وقتی کسی به این آزمون پاسخ می‌دهد، نشان می‌دهد که نگرشها و باورهایش به چه صورتی است. آیا با نگاه اَشرافی به زندگی نگاه می‌کند یا یک نگاه نوع زاهدانه؟ با نگاهی بی‌تفاوت و حداقلی به زندگی نگاه می‌کند یا بصورتی دیگر؟ اگر چه این آزمون در اینجا، مبتنی بر اساس آیات و روایات ساخته ‌شده است، ولی چنانچه استانداردهای لازم را داشته باشد، فرقی نمی‌کند که در کجا اجرا شود. یا فرض بفرمایید ما یک بسته‌ی آموزشی را براساس آیات و روایات برای بچه‌های مهد کودک آماده ‌کرده‌ایم. مثلا برای کودک سه ساله تا شش ساله. در مهد کودک اسلامی مربی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ محتواهای این مهد کودک بلحاظ ظرفیت شناختی کودکان باید شامل چه مواردی باشد؟ بلحاظ محفوظات، محتوای عاطفی، فضای فیزیکی و ... به چه شکلی باید باشد؟ اگر یک الگوی مهد کودک اسلامی شکل گرفت و تجربه شد و چندجا آزمایش پایلوت صورت گرفت و نتیجه مثبت بود، مانعی از اینکه غیر مسلمانان هم از آن استفاده کنند وجود نخواهد داشت. اینکه این کودک، نیاز به چه محتواهایی دارد از آیات و روایات بدست آوردیم ولی حالا که تبدیل به یک الگو شد و این الگو معلوم شد که بچه‌های ما را به گونه‌ای تربیت می‌کند که زمانی که به ده سالگی یا به دوره دبیرستان می‌رسند، آن ویژگی های مطلوب را دارند. بقیه هم استقبال خواهند کرد. بله شروع آن از مفاهیم بود و نباید نگران بود که دیگران بگویند این مطالبِ شما بویِ اخلاقی بودن و کلامی بودن و معارف بودن و ... دارد؛ این کافی است که حالا در کنار معارف و ...، بوی روانشناختی بودن هم که داشته باشد؛ یعنی در تعریف روانشناسی هم جا پیدا بکند؛ یعنی از جنس «بررسی رفتار و تجلیات روانی» باشد؛ اگر این حاصل بود، بقیه اش اشکال ندارد؛ خوب بگویند معارف روانشناختی است، باشد، ما از این ترسی نداریم؛ ولی این قدم اول است. این معارف روانشناختی، قدم دوم دارد، قدم سوم و چهارم دارد و در قدم های بعدی، کاملا همان چیزی خواهد شد که با روانشناسی معاصر تنه به تنه‌ی آن خواهد زد. یعنی یک مکتب روانشناختی را شکل خواهد داد که ظرفیت جایگزین برای بعضی از مکاتب روانشناختی دیگر را خواهد داشت (بلحاظ گستره‌ی مفاهیم و موضوعات و نیازهایی که دارد)؛ بنابراین نگران برخی طعنه‌ها و استبعادها نخواهیم بود.

    2. علوم انسانی قرآن بنیان اعم است از علوم انسانی تجربی.

نمی‌گوییم روانشناسی قرآن بنیان، تجربی نیست، بلکه می گوئیم اعم از آن است. یعنی علوم انسانی تجربی، بخشی از علوم انسانی قرآن‌بنیان است و به هیچ‌وجه نمی‌توان با علوم انسانی تجربی خداحافظی کرد و آنها را نادیده انگاشت، یا نگاه طعنه‌آمیز به آنها داشت؛ بلکه بخشی از معارف بشری است و بسیار بکار می‌آید، ولی زمانی که «قرآن‌بنیان» شد عمومیت پیدا می‌کند؛ در کنار روش تجربی، روش وحیانی و عقلی هم هست حتی در زمانی که شهود عمومیت پیدا می‌کند و همه می‌توانند آن سطح از شهود را متوجه شوند در اینجا جایگاه پیدا می‌کند.

    3. قرآن برای حضور در زندگی روزمره است.

اگر کسی این پیش فرض را از ما بپذیرد بسیاری از این دغدغه‌ها و سوال و جوابها حل خواهد شد. آیا قرآن برای زندگی روزمره است یا خیر؟ اگر هست، آقای اقتصاددان اسلامی، شما بفرمایید احکام اقتصادی اسلام از چه کانالی و مسیری باید عملیاتی بشود؟ غیر از مسیر و تخصص شما، مسیر و تخصص دیگری برای این کار وجود دارد؟ آقای جامعه‌شناس اسلامی اگر جامعه بخواهد اسلامی شود و قرآن علمیاتی شود آیا غیر از کانال جامعه‌شناسی قرآنی، مسیر دیگری وجود دارد؟ اگر کسی این یک پیش‌فرض را پذیرفت، نگرش ظاهری و روزمره‌ی او تغییر خواهد کرد. ما خواهان اجرایی و عملیاتی شدن قرآن در اقتصاد، سیاست، جامعه و ... هستیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo