درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1400/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:

پیش فرض های روان شناسی قرآن بنیان

مقدمه اول یا پیشفرض اول اینکه در روان شناسی قرآن بیان یک رویکرد تأسیسی داریم و یک رویکرد ترمیمی، در رویکرد تأسیسی ویژگی هایی هست؛ گفتیم که ما پیشفرض هایی را داریم که تعدادی را در جلسه قبل بیان کردیم، اگر کسی با این پیشفرض ها مشکل داشته باشد قاعدتاً با مباحث بعدی ما نیز مشکل خواهد داشت. اگر برای کسی حل شده باشد در گفت و گوهای بعدی مشکلات کمتر خواهد بود.

پیش فرض بعدی اینکه ما معتقدیم قرآن دارای جامعیت و جاودانگی است؛ همه زمانی و همه مکانی است و محتوایی دارد برای زندگی روزمره، - می دانم هرکدام از اینها جای مباحثه فراوان دارد، به مباحث آیت الله مصباح و معارف قرآن ایشان ارجاع می دهیم و این را بعنوان یک پیشفرض می پذیریم و از آن عبور می کنیم- اگر مسلمانان می خواهند بر اساس قرآن برنامه ریزی بکنند، قرآن ادعای جاودانه بودن دارد، مسلمان باید قرآن را جهانی و جاودانه ببیند و برنامه ریزی اش را در آن محدوده انجام دهد.

این مباحث مقدمی را روشن می کنیم تا سریعتر به بحث‌های اصلی خودمان برسیم، ولی در عین حال اگر سوال‌هایی برای عزیزان پیش آمد، اگر هنوز مشکلاتی بود، افرادی سوال و جوابی داشتند، من إبایی از این که برگردیم به این مباحث ندارم؛ فعلاً به عنوان پیش فرض، به عنوان یک اصول موضوعه مطرح می کنیم و اصل مطلب را عنوان نمی کنم؛ مسئله این است که بخش زیادی از زندگی ما تحت تاثیر علوم انسانی امروز هست؛ اینگونه نیست که اگر ما علوم انسانی را مسلط نباشیم، علوم انسانی با زندگی ما کاری نداشته باشه؛ یا اگر ما اجازه بدهیم وارد زندگی ما بشه و اگر ما اجازه ندادیم وارد زندگیمان نشود؛ علوم انسانی امروزه از کانال های مختلفی زندگی ما را احاطه کرده است، ما بدانیم یا ندانیم، بخواهیم یا نخواهیم، برنامه‌ریزی‌هایی که در دانشگاه‌های ما، ادارات ما، سیستم های اجراییِ کشورِ ما وجود دارد، همه و همه تحت تاثیر علوم انسانیِ معاصر قرار گرفته است؛ این علوم آمده اینجا تا زندگی ما را هدایت ‌کند ولو ما ندانیم. فکر نمی کنم که این پیشفرض، خیلی نیاز به مباحثه داشته باشه؛ پیشفرض قبلیِ ما نیاز به مباحثه بیشتر میتونه داشته باشه؛ اما این یکی نه؛ پیشفرض دیگری که داریم این است که «علوم انسانی» را، مخصوصاً «روانشناسی» را ما می خواهیم که نگاه قرآن بنیان به آن داشته باشیم؛ این نگاه، به خودی خود موجب می شه که علوم انسانی و روانشناسی، دامنه مباحث و موضوعات شان و گسترده‌ای که دارند چند برابر بشود. من در درس «روش شناسی رواشناسی قرآن بنیان» می‌گفتم که در روانشناسی معاصر، اگر فضای تجربی را به عنوان یک بزرگراه ترسیم کنیم، آنگاه می بینیم که اگر بزرگراه های دیگری «وحی، عقل، و شهود) در کنار بزرگراه «تجربه» قرار بگیرد، قاعدتا خیلی حجم پیدا می کند. این هم یکی از پیش فرض های ماست که داریم از قبل بیان می کنیم؛ برای افرادی که با نوعی چالش مواجه شده باشند و برایشان مقدمات حل نشده باشد باید این مباحث حل شود. اینها، هم، برای آنها ضرورت دارد، هم اینکه خودمان نیز باید توجه داشته باشیم تا در کار، راه و نقشه مسیر مان را بشناسیم. در ادامهی کار، شما به دنبال این نکته خواهید بود که بخش های فربه شده کدام است؟ بحث خواهیم کرد که و از شما هم آن موقع می پرسیم که آیا بر این فضاها و بحث ها، اسم روان شناسی صدق می کند یاخیر؟ معیار روانشناختی بودن را دارند یا ندارند؟ هیچ مکتبی از مکاتب روان شناسی را نمی توان نامبرد که بگوییم محتواهاش بالکل با مطالب دینی ما سازگار نیست. من یک مقاله ای منتشر کردم بعنوان «روان شناسی اسلامی بعنوان یک مکتب»، در مجله مطالعات اسلام و روان شناسی، قابل جستجو است. روان شناسی اسلامی گستره اش بقدری است که همه مکاتبِ دیگر، ذیل آن و گوشه ای ازآن جا پیدا می کنند یعنی ما رفتار گرایی، روان تحلیل گری فروید، مکتب آدلر و ... را هم برایش جا باز می کنیم. یعنی آن تعمیمی که ما بلحاظ «روشی» و «موضوعی» داریم این مکاتب را هم شامل می شود. یعنی می گوییم مکتب روان تحلیلگری فلان نقطه اش دقیق نیست، مثلا تکنیک «تداعی آزاد» فروید آیا با فرهنگ دینی ما انطباق دارد یا ندارد؟ اگر ندارد می گوییم از نگاه اسلامی اگر فلان اصلاح در آن صورت بگیرد، می توان آن را زیرمجموعه مکتب روان شناسی اسلامی دانست. فربه شدن روان شناسی مبتنی بر مبانی و موضوعاتی است که در زندگی می خواهد جا پیدا بکند. فلذا در مجموع، ما این اطمینان را داریم که روان شناسی قرآن بنیان به لحاظ بزرگیِ حجمش و مسائلش و همه ارکانش، یک روان شناسی گسترده و پرمحتوایی خواهد بود و در همه ارکان به دنبال بازبینی جدی می گردیم و در مسائل ریز روزمره زندگی خودمان هم، هر مطلب جایگاه خودش را پیدا می کند.

پیش فرض بعدی این است که ما وقتی صحبت از روان شناسی قرآن بنیان می کنیم، قرار بر این نیست که علم جدید ایجاد کنیم. شما در زمینه های بعدی، آرام آرام به دنبال نقاط ضعف روان شناسی می گردید؛ یعنی از خودتان سوال می کنید که کجای روانشناسی فربه شد و آیا آنجا که فربه شده باشد، اما واقعاً اسم روانشناسی را براش تطبیق می کنیم؟ این سوالات باید در اذهان ایجاد بشه، اون فضای ذهنی باید تحریک بشه و به طرف یک ذهن همسو و هم جهت و ذهنیت مشترک باید پیش برویم. این هم یکی دیگر از این پیش‌فرض هایی است که ما داریم.

ساحت روان شناسی اسلامی

روانشناسی اسلامی گستره اش به قدری است که همه مکاتب دیگر ذیل آن، جا پیدا می‌کند یعنی ما رفتارگرایی را هم به رسمیت می‌شناسیم و آن را بحث می کنیم؛ مکتب روان تحلیل گری را هم بحث می کنیم؛ مکتب یعنی چی؟ یعنی اینکه ما «اصول موضوعه» و «ارکانی» که در هر مکتب داریم، آن را در نظریات دیگر هم جستجو می کنیم؛ اگر یک جای شما پیدا کردید که گفتیم آقا مکتب رفتارگرایی، اینجا کامل نیست، حتی اگر کامل هم بشود، باز دقیق نیست، آنگاه، کاملش و دقیقش را مکتب روان شناسی اسلامی ارائه می دهد، در مورد هیچ مکتبی نمی توانیم بگوییم که مطلب به درد بخوری نداره و روان شناسی اسلامی نمی تونه با اون کنار بیاد؛ حالا مبانی یک مکتبی را ممکن است زیر سوال ببریم و جایگزین دقیق تری را به جاش بگذاریم؛ و براساس آن مبانی جایگزین، بسیاری از مسائلش هم زیر سوال می رود؛ مثلا ما نگاه انسان شناختیِ خاصی داریم؛ و آن نگاه انسان شناختی را با خودمان در همه مسائلی که توی جامعه غربی مورد نیاز هست، می بریم و با آن نگاه به آن مسائل می پردازیم. و همینطور در مسائلی که ممکن است در جامعه غربی هم مورد نیاز نباشه، اما در جامعه اسلامی مورد بحث باشد؛ در مجموع به همین مناسبت، بعضی از مباحث کنار می رود و بعضی مباحث دیگر اضافه می شود؛ خلاصه اینکه از هر اقتضائی که مبانی داشته باشند، بر اساس آن، کار ها و پژوهش هاو کاربردها پیش می رود.

تعارضات روان شناسی اسلامی و معاصر

یکی از «مفاهیم اساسیِ» هر مکتب، نظریات مبنایی آن روان شناس است؛ مثلاً فرض کنید که یه چیزی به نام «احساس حقارت» که بیان می کنند، اگر در روانشناسی قرآن بنیان آورده شود، «حقارت» با آموزه‌های دینی ما بررسی می شود که آیا قابل تایید است یا قابل تایید نیست؟ یک تکنیک یا مفاهیم به نام «تداعی آزاد» باید ببینیم که آیا تداعی آزاد با فرهنگ دینی ما انطباق داره یا نداره؟ یعنی قاعدتاً آیا مباحث متعددِ آن مورد تایید فرهنگ اسلامی و روانشناسی قرآن بنیان هست و بیشتر آنها تأیید میشه؟ از نگاه مادی- معنوی یا دنیوی- اخروی، معنا پیدا میکنه یا خیر؟ که یکباره می بینیم که یک سری از مسائل و موضوعات جدیدی مطرح می شود؛ همینطور درباره مکاتب دیگرِ روانشناسی، بررسی هایی انجام می دهیم و نظر نهایی را می گوییم. ولی در مجموع ما این اطمینان را داریم که روانشناسی قرآن بنیان به لحاظ بزرگی حجم و مسائل وضعیت بهتری خواهد داشت؛ وقتی صحبت از روانشناسی قرآن بنیان می‌کنیم که در همه ارکان به دنبال یک بازبینی جدی بگردیم.

جایگاه روش اجتهادی حوزوی در روان شناسی اسلامی

پیش فرض بعدی این است که روش اجتهاد مرسوم در حوزه، در علوم انسانی هم حضور پیدا می کند با تفاوت هایی؛ در علوم انسانی به دنبال «حجیتِ عملی» نمی گردیم بلکه به دنبال «معرفت یابی» جدید می گردیم؛ در سِیری که روش اجتهادی نام دارد، تفاوت هایی ایجاد می شود. شما را ارجاع می دهم که آثار استاد حمیدرضا حسنی را ببینید؛ کتاب دو جلدی روش اجتهادی و حضورش در علوم انسانی، تألیف دکتر خسروپناه را ببینید؛ مثلا «تعادل و تراجیح» را در علوم انسانی با یک قوت زیادی می شود مورد استفاده قرارد داد؛ این نکته که «جوانب ادله به طور کامل سنجیده می شود»، «نقاط مثبت و منفی ادله بررسی می شود»، اینها در علوم انسانی هم به کار می آید؛ انجام مطالعات «علوم انسانی قرآن بنیان» مبتنی بر یک سری اصولِ مهم که مثلا در مباحث الفاظ در اصول فقه مطرح می شود، و مبتنی بر مبانی عقلیه ای که در اصول فقه مطرح است، در علوم انسانی هم مطلوب است و به کار می آید. بنابراین اگر «روش اجتهادی» را نداشته باشیم و قائل به کشاندن آن به علوم انسانی نباشیم، در بسیاری موارد، راه بسته می شود؛ این یک کلید بسیار بزرگ است که مسئله حل کنِ علوم انسانی است. همانطور که در فقه مسئله حل کن است. این اجتهاد و روش اجتهادی ایفای نقش بسیار جدی را برای مادارد و جا دارد به تفصیل مورد بحث قرار بگیرد. پیشنهاد می کنم اثار استاد دکتر حمیدرضا حسنی را ببینید، یا کتاب دو جلدی قطور، استاد خسروپناه را ببینید که روش اجتهادی و حضورش در علوم انسانی را مفصل بحث کرده اند. البته اینگونه نیست که با تمام مباحث آنها همراه باشیم، اما اینها جزء اولین منابعی است که در این مسیر شکل گرفته است. در روان شناسی قرآن بنیان، ما از اصولِ فقه، استفاده زیادی می کنیم مثلا تعادل و تراجیح اصول، بسار مهم است؛ کاربردِ ان در روان شناسی اسلامی، لازم است؛ بسیاری از ادله و جوانب سنجی مستندات و متون، بسیار پر کاربرد است. همان سیر اجتهاد در علوم انسانی هم به کار می آید؛ بنابراین ما اگر ناموفق باشیم در کشاندن اجتهاد فقهی و اصول، به سوی روانشناسی اسلامی، شالوده روان شناسی اسلامی درست شکل نمی گیرد. به تعبیر دیگر، این پیشفرض، شاه کلید روان شناسی اسلامی است.

روان شناسی قرآن بنیان به عنوان علمی جدید یا گرایشی جدید

پیش فرض بعدی این است که وقتی صحبت از روان شناسی قرآن بنیان می کنیم قرار نیست، علم جدیدی ایجاد کنیم، ما معترفیم که «علم روان شناسی قرآن بنیان» یک مسیری دارد؛ نقشه راهی می تواند باشد که علاقه مندانش بتوانند با همت کردن، شکل گیری آن را تسریع ببخشند؛ به عبارت دیگر ما هم در زمان و مکان خودمان به عنوان بعضی از افراد و دیدگاه ها می خواهیم ایفای نقش کنیم؛ به معنای اینکه همه جوانب را با هم می بینیم و مسائل را می بینیم و از جمع اینها یک نقشه راه ارائه می دهیم، نه تأسیس یک علم، بلکه این مسئله به تدریج و به مرور زمان و نقض و ابرام های مختلف، دعواهای اندیشمندان، اختلافات علماء به تدریج باید شکل بگیرد. تنها حرف این است که جهت گیری را باید اصلاح بکنیم؛ این که می گوییم «رویکرد تأسیسی»، یعنی همین؛ پس رویکرد تأسیسی به معنای این است که نقشه راهی تدوین شود و یک نوع آینده پژوهی انجام گیرد و فکر بکنیم چگونه حرکت بکنیم موفقیت ما بیشتر خواهد بود؟ یعنی می گوییم آینده روان شناسی اسلامی چه نوع سناریوهایی درباره اش متصور هست، ما چه سبکی برای سیر خودمان انتخاب می کنیم؟ در طول مسیر هم اگر کسی نقد کرد، ممکن است مسیر را تغییر دهیم و اشتباه خود را اصلاح می کنیم. این طبیعت کار علمی هست؛ ما این برچسب را به خودمان نمی پذیریم که رویکرد تأسیسی آمده بگوید ما طی یک دهه، یک مجموعه ای می شویم از دانشگاهیان و حوزویان و به این نتیجه می رسیم که چه خوب شد، روان شناسی قرآن بنیان تشکیل دادیم و هیچ انتقادی را هم نمی پذیریم و آینده پژوهی و آینده بینی را مد نظر قرار نمی دهیم؛ نه اصلا اینطور نیست.

واقع گرایی روان شناسی در رویکرد اسلامی

ششمین ویژگی رویکرد تأسیسی؛ یک سری قوانینی بوده که قبلا هم گفتیم و در کتاب ها ومقاله ها و کنفرانس ها و مباحثاتمان هست؛ اما الان می خواهیم به واقع گرایی محصولات پژوهش در زندگی امروزی برسیم؛ واقعا در میدان عمل ببینیم، اگر می گوییم «انسان شناسی قرآنی» می خواهیم، خوب انسان فطرتا خداگرا هست؛ یا اگر ما انسان را نوع دوست می دانیم، این نوع دوستی را بالواقع ببینیم؛ ما در مسئله گزینی هامون در سبک زندگی امروزی، این مسائل را دخالت می دهیم. مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی را، مقداری عملگرا تر می خواهیم بررسی کنیم. در اداره زندگی، مقاله نوشتن ها، تحقیقات، سبک زندگی هامون می خواهیم این مسائل را اجرایی تر بررسی کنیم. نوع دوستی که جزو گرایش های درونی انسان هست، وقت هایی آسیب هم می بیند و انسان به گرایشاتی می رسد که فکر می کند هیچ نوع دوستی ندارد و فقط خود دوست هست و دیگران را در خدمت خود تسخیر می کند و به فکر سود و رشد و کمال دیگران نیست. ما می خواهیم این ها را به صورتی واقعی تر ببینیم و در شروع کارمان این مسائل را حتما دخالت می دهیم. پس مبانی داریم که جدی تر در میدان عمل می گیریم. در پژوهش ها، نگاه ها ، مقررات تنظیم کردن ها، کتاب نوشتن ها و ... این مسائل را باید جدی بگیریم. اگر می خواهیم واقعا تأسیسی پیش برویم، باید این سبکی عمل کنیم. قبلا فکر می کردیم که فعلا وقت زیاد داریم، وقت زیادی داریم برای این که از میدان نظر به میدان عمل برسیم؛ اما الان که به آسیب های جامعه می نگریم و اتفاقات روزمره را دنبال می کنیم به این نتیجه می رسیم که نه .. وقت زیادی نداریم و باید سریعتر به کمک ایفای نقش روان شناسی این آسیب هارا رفع کنیم.

جایگاه تجربه در روانشناسی اسلامی

ازدیگر ویژگی های رویکرد تاسیسی این است که روش تجربی استفاده می کند ولی می خواهد بگوید از روش دیگری مثل روش های وحیانی، عقلانی و شهودی هم می شود استفاده کرد. وقتی روش ها تعمیم پیدا بکنند، میدان فعالیت ها متکثر و گسترده می شود. ما می خواهیم رسما و آشکارا داد بزنیم که روش تجربی یک روش است نه همه ی روش، و همچنان که روش تجربی مفید است، روش های دیگر را نیز باید به رسمیت شناخت. یادتان باشد ما می خواهیم درباره رفتار و تجلیات روانی انسان صحبت بکنیم؛ حال رفتار قابل مشاهده را می توان گفت که می شود با تجربه سنجید لکن «تجلیات روانی» را نمی توان به صورت کامل با تجربه حل کرد، بعضی جاها باید با نگاه عقلی و فلسفی بحث کرد که به راحتی قابل حل است. ما معتقدیم که روش عقلی هم به شرط اینکه به لحاظ فنی سِیرش صحیح ترسیم شده باشد، در تجلیات روانی و سنجش آن می تواند مفید باشد. مثلا چیزی مثل «رویا» و خواب دیدن، بخشی اش، با تجربه بررسی می شود و بخش عمده ای از آن به عقل و فلسفه بر می گردد و راحت تر هم می شود آدم رویاها و خود را کنترل کند و مسیر تجربه را صحیح طی کند.

جامعه سازی اسلامی

عنوانی را در مباحث مقدمی ذکر کردم و از آن عبور کردم، «جامعه سازی اسلامی» و «جامعه اسلامی».

آنجا این مطلب را گفتم که ما باید مسئله گزینی مان از جامعه اسلامی باشد، اگر نقطه عزیمت ما، از دانشگاه باشد، از مفاهیمی باشد که در علوم انسانی به صورت ترجمه ای وارد شده، ما بخواهیم بر این اساس دانشگاه و دانشجو و جامعه را تربیت کنیم، آن جامعه مطلوب برای ما حاصل نمی شود؛ باید مسیر برگردد به اینکه باید مسئله گزینی مان از جامعه اسلامی صورت بگیرد. ما الان هستیم و علوم روان شناسی معاصر هم موجود است؛ همه این علوم سر جای خودش، بعنوان ابزار دست ما و آچار فرانسه و ابزار کار دست ما باید دم دست باشد؛ ولی ما نباید اکتفا به این حد اقلّی ها کنیم، باید برویم به سمت نیازهای اساسی جامعه. این یک نموداریست که من این را از کتاب های قبلی خودم آوردم اینجا .


 

در کتاب روان شناسی و تبلیغات با تأکید بر تبلیغ دینی (دکتر کاویانی) آمده ، یک مدل اسلامی تبلیغات –که بعنوان یک مقاله هم منتشر شده است؛ تقریبا 15سال پیش- ارائه کرده ایم، چهارچوب و سِیر کلی دارد و این مقاله ذیل عنوان «مدل اسلامی تبلیغات» در اینترنت قابل دریافت می باشد. آنجا مدلی را در قالب چرخه ای ارائه کرده ایم که هرآنچه نهادها و ارگان ها و ادارات؛ قوه مقننه، قوه قضائیه، قوه مجریه، نهاد های فرهنگی و ... به آن نیاز دارند قابل مشاهده است، از قوه قضائیه و مقننه و مجریه گرفته تا ادارات کوچک، مردم ما مصرف کننده هستند؛ ما نیاز داریم علوم انسانی اسلامی را؛ می خواهیم آن را مصرف کنیم در این جامعه؛ اگر این مصرف کنندگان نباشند من و شما علوم اسلامی را برای چه می خواهیم؟ می خواهیم بگذاریم تاقچه اتاق، از آن لذت ببریم ؟ ما علوم انسانی را برای مصرفِ جامعه اسلامی می خواهیم، این مجموعه مردم کوچه و بازار و نهادها و دولت و ملت، دست دراز می کنند به تولید کنندگان علوم انسانی اسلامی؛ الان در جامعه ما سیستم عرضه و تقاضا معیوب است، جامعه تقاضا می کند از حوزه، ولی حوزه یک چیز دیگری به او می دهند که حلال مشکلاتش نیست. الان حوزه علمیه، آنچه را که دارند تقدیم جامعه می کند، اما جامعه چیز دیگری طلب می کند؛ می گوید تشنه هستم، گرسنه هستم؛ آیا حوزه علمیه غذای مناسب به جامعه می دهد؟ من دستگاه گوارشم مشکل دارد شما سیستم عصبی مرا معاینه می کنید؟ این چیز دیگری می خواهد، فلذا جامعه اقبال به حوزه ندارد. ما دو مرحله تولید و توزیع داریم: 1. تولید اولیه : منظور این که مواد خام و اولیه که از متون دینی باید بیابید و عقل و اجتهاد را نیز در کنار متون دینی و روش تجربی باید استفاده کنیم و اطلاعاتی را در ابتدا، تولید می کنیم، به دست مفسرین و عالمان علوم حدیثی می دهیم که در اینجا نقش مهمی ایفا می کنند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo