درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1400/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:

    1. منظور از «مدل» چیست؟

توی اون مطالعاتِ مفهومی، اینا باید دیده بشه؛ باید در قالب مدل دیده بشه؛ من چرا اینجا در این اسلاید، «مدل» مطرح کرده ام؟ دنبالش نوشته ام «حرکت به سوی نظریه»، «حرکت به سوی مدل»؛ منظورمان، مدلِ مفهومیه. یعنی چی؟ یعنی در هر موضوعی که می خواید وارد بشید، مثل این مثال هایی که اینجا گفتیم و نام بردیم تا ذهنتون منتقل به آنها بشه، همه در قالب یک مدل جامع باید باشد. مثلاً یک «مدل مفهومی برای مهد کودک»، یه مدل مفهومی برای «ورزش در جامعه اسلامی»، یک مدل مفهومی برای «تفریح در جامعه اسلامی» و نکاتی که ممکن الان اگر قلم دستتون بگیرید، سی، چهل موردش را خیلی زود، پشت سر هم بنویسید؛ این هایی که در جامعه مورد نیاز هست، «مدل مفهومی» می خواهد؛ چرا؟ به خاطر اینکه «فضای مفهومی»، یعنی اونجایی که شما می خواهید مباحثات تون، انتقاداتون، چالش ها و ...، را مطرح کنید، اینها فعلا در حد «فضای ذهنی» داره مطرح میشه؛ اول می خواهیم یه «نقشه راه» رو ترسیم بکنیم؛ اول میخوایم این پازلی که نام بردیم، به صورت تکه تکه، ترسیم بکنیم؛ این پازل به لحاظ ذهنی، اول در درون خودش، سازگار باشد، سازگار بنماید؛ اگر از لحاظ ذهنی توانستیم توافق بکنیم، اگر توانستیم دیگران را قانع بکنیم، هم آنهایی که مدعی روانشناسی هستند، مدعی اسلام شناسی هستند، اگر توانستیم دیگران را هم قانع بکنیم، آنگاه، این پازل، این مدل مفهومی، این چارچوب، که ما در این تفصیل از آن بحث می کنیم، این ظاهرا، مقابل دفاعه؛ به تعبیری دیگر، این پازل، «روایی محتوایی» رو داره. «روایی سازه» را داره. ساختار داره؛ اعتباری را که در جاهای مختلف و در زمان های مختلف میخواد، آن را دارد. این می خواهد به کار بره و به کار گرفته بشه، این ظرفیت رو داره. این «مدل مفهومی» اگر ساخته شد، یعنی داریم به طرف «شکل دهی یک نظریه» قدم برمی داریم. چرا گفتیم «حرکت به سوی نظریه»؟ به این منظور که بله، این مدل باید در حدی آمادگی داشته باشه، آمادگی ایجاد بکنه، کسی که اون رو ایجاد کرده یک اعتماد به نفسِ منطقی و علمی را داشته باشه، به یک باور درونی رسیده باشه، که بتواند با صدای بلند اعلام کند که: ای آقایانی که مسئول اجرا هستید، آقایانی که متکفل این مسائل در جامعه و فرهنگ جامعه هستید، من برای شما دستورالعمل اسلامی تهیه کرده ام؛ دستورالعمل اثبات شدهی دینی - روان شناختی، دارم؛ بیایید من برای شما توضیح بدم که چیکار باید بکنیم؛ معلوم است که وقتی می گوئیم «مدل مفهومی»، از لوازمش این است که به تمام بعاد مختلف آن پرداخته شده است؛ و برای هر سوالی که در مورد آن بشود، پاسخِ نظری، وجود دارد؛ مثلا اگر صحبت از مدل مفهومی «مهد کودک اسلامی» است، به صورت علمی و تخصصی، معلوم شده است که اهداف آن چیست؟ ابزار و تکنولوژی آن چیست؟، کودکان در چه سنی جذب شوند؟ چه محتواهای شناخت، عاطفی، رفتاری و ...، برای آنها ارائه شود؟ مربی چه ویژگی هائی داشته باشد؟ و ....؛ اگر «مدل مفهومیِ ما» در این حد باشه، یعنی دیدن ابعاد اجرایی اش، دیدن استلزاماتی که برای اجرا وجود داره، آنگاه قدم بعدی مطرح میشه، اگر در این حد کارها انجام شد نوبت میرسه به مرحله بعدی.

    2. سوال و جواب:

استاد: من سوال را تکرار می کنم: شما می گوئید «استخراج مدل مفهومی از قرآن»!!! چه ادعایی!!، مگر قرآن در مقام بیانِ این موضوعات بوده است؟!

جواب: من قبل از اینکه بخوام این سوال رو پاسخ بدم، پاسخ حلی بدهم، با یک سوالِ متقابل بیانش می کنم؛ برادر عزیز که این سوال رو می فرماید، آیا معتقد است که «قرآن برای زندگی روزمره است یا نه؟»؛ اگر معتقدید، دیگر باید قدم های بعدی را یا به دنبالش باشید، راه نشون بدید، یا ببینید دیگران چطوری دارند راه نشون میدن؛ این جواب به تعبیری نقضی است؛ یعنی میخوایم بگیم که ما «اولاً چاره ای نداریم»، چاره ای نداریم، به این معنا که، بله ما معتقدیم که قرآن برای زندگی روزمره است، برای زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، نمیدونم حکومتی، فضای بین الملل، در همه اینها حرف داره؛ بنابراین اگر الان «مدل مفهومی» شما آماده نیست، اگر در اختیار جامعه نیست، اگر در اختیار مقام اجرا نیست، به خاطر این است که «کار انجام نشده است»؛ مطلب دوم اینکه، بله ما معتقدیم که قرآن در مقام بیان بوده است؛ اما «در مقام بیان» به گونه ای که من و شما، باید یک «روش اجتهادی» را چاشنی کار کنیم؛ «روش اجتهادی» میگم، به خاطر اینکه با فضای ذهنی دوستان آشناست؛ یعنی اینکه همه زوایاش را باید ببینید، ادله مختلف رو باید ببینید، مباحثات عقلی را باید ببینید، بنای عقلا رو باید ببینید، این که این «مسئله مورد ابتلاء» جامعه هست، از «افعال مکلفین» هست یا نیست؟ باید ببینید که حالا، چه مسئله ای را باید واردش بشید یعنی در واقع ویژگی های بسیار زیادی که ما در روش اجتهادی، مورد مباحثه قرار می دیم، در اینجا بهش توجه داریم، آنها باید دیده بشه، اگر با اون روش دیده بشه، آنگاه معلوم می شود که بله، قرآن در مقام بیان است؛ اما بیانی که ما باید از دل اطلاقات، عمومات، قواعد کلامی، قواعد فقهی، و ...، آن را بیرون بکشیم. بله، ما باید با همون حرف های قبلی که می گفتیم، اقدام کنیم. بله آقا، روشمندی هم داریم. مدل مفهومی هم استخراج می کنیم؛ بله روش بندی هم داریم؛ این «بحث روش» را هم به تدریج بهش می رسیم و بیانش می کنیم؛ به عبارت دیگه، خیلی ساده بخوام بگم دو تا جمله رو گفتم

۱- اینکه شما، «شما» که عرض می کنم، منظورم معتقدین به اسلام، به قرآن، راهی ندارید؛ حتی اگر فرض کنید که من که مدعی این سخن هستم، الان هم برگردم، پشیمان بشم، و بگم آقا بیخود گفتم، این حرف ها اشتباه است؛ اگر من هم حرفم را پس بگیرم، شما باید به لحاظ فکری تون، به خاطر اینکه مدافع قران هستید، باید بگید که می خوایم قران رو بیاریمش توی جامعه؛ و چطوری باید بیاریمش؟ این جمله اول شما خودتان باید مدعی این مطلب باشید.

2- اینکه بله، اگر فرض کنید ما طلبه هم نباشیم، معتقد به قرآن هم نباشیم، اما از نگاه مسلمانان به قرآن نگاه بکنیم، که مسلمانان قرآن را اینگونه می بینند، مسلمانان قرآن رو در بحث فقهی شون اینگونه بیان می کنند، در مباحث زندگیشون اینگونه معتقدند، در اخلاقشون این گونه، خوب پس این مسلمانان می تواند «مدل مفهومی» استخراج بکند.

    3. سوال و جواب:

سوال: مدل مفهومی در موضوعات مختلف، در هر زمان و در هر مکان، ممکن است متفاوت بشود؛ شما چطور صحبت از یک و فقط یک «مدل مفهومی» برای هر موضوع می کنید؟!

جواب: البته من توجه دارم که با این سوال و جواب ها، ما هنوز داریم تکرار گذشته می کنیم سوال ها گاهی ما را برمی گرد اند...

پاسخ من به این سوال اینه؛ من در مباحث سبک زندگی اینها را به نوعی دیگر آورده ام؛ گمان می کنم دو سه تا مصاحبه من داشتم که تحت عنوان «ثابت و متغیر در سبک زندگی اسلامی» منتشر شد؛ ثابت ها، اون امور کلی هست که اگر ما آنها را در اسلام رعایت کردیم اونوقت در جزئیات و در تفاوت فرهنگی، مشکلی پیش نمی آید؛ ما دیگه نگران اون تفاوت های فرهنگی نیستیم، به شرط این که اون ثابت ها رعایت بشه، یه مثال خیلی ساده بزنم؛ شما راجع به حجاب دیدگاه قرآنی اگر داشته باشید، دیگه در دیدگاه قرآنی تون، این نمیاد که لباس باید کردی باشه، لری باشه، گیلکی باشه، لباس عرب باشه، لباس طلبگی باشه؟ کت و شلوار غربی‌ها باشه؟ اینها رو ما از قرآن انتظار نداریم. راجع به حجاب انتظار داریم که حجاب کامل برای بدن باشه، برجستگی های بدن رو نمایش نده، تحریک کننده به لحاظ غریزه جنسی نباشه، عفت عمومی جامعه را به هم نریزه؛ ما از قرآن و روایات از آن نگاه اسلامی خودمون می تونیم اثبات بکنیم؛ این را داریم، این نگاه اما الزام نیست که لباس طلبگی باشد یا نباشد. الزام نیست که لباس کردی باشد یا نباشد؛ لباس لری باشد یا نباشد؛ همه اینها می تواند ذیل آن جا بگیرد؛ حالا اون مدل مفهومی هم که ما می گوئیم همینه.

مدل مفهومی که اسلامی باشه،این بود که گفتم؛ اگر می تونستم اجبار می کردم که دوستان، اون حرف هایی که قبلا گفته ایم، نگاهی دوباره بکنند، آن صوت ها را بشنوند، با هم دیگه دعوا و مباحثه واقعی بکنند؛ ما آنجا بیان کردیم که نگاه ما به مباحث قرآنی نگاهی است که می خواد در یک سطح بین الملل دیده بشه، حرف خیلی ساده ای نیست؛ برای اون مسیر، باید برنامه ریزی بکنیم، نگاه به آینده بکنیم، دنبال مطلب باشیم؛ اگر به آنجا می خواهیم برسیم، باید لوازم اش را هم بپذیریم؛ یعنی گویا، ما یکباره چند قدم رو پریدیم جلو؛ خوب این پرش ها رو حالا، دوستان به رسمیت نمی شناسند، چاره ای نیست؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه ما گویا هر پیش نیازی را اینجا بحث نمی کنیم؛ مثل اینکه، ما این جلسات را قرار نمیدیم که بحث کنیم «که اسلام از سیاست جدا است یا نیست؟» در پیش فرض ها گفتیم و رفتیم. دوستان این مباحث را باید خودشان حل کنند؛ ما در اینجا بحث نمی کنیم که اسلام می خواد برای همه مردم باشد، برای مردم در همه زمان ها باشه، ما این رو مسلم گرفتیم و عبور کردیم؛ این موارد را اگر گاهی در ذهنمان مرور بکنیم، فضای ذهنی مون به هم نزدیک تر میشه؛ البته منظورم این نیست که اگر در این جلسات، سوالی مطرح میشه و به ذهن می آید، بیانش نکنیم و پاسخی به آن ندهیم؛ بلکه میگم اگر اون آمادگی های قبلی باشه، بعضی از سوالات به خودی خود جواباش یافته شده است؛ خوب برگردیم به بحث «مدل مفهومی».

    4. بازگشت به بحث «مدل مفهومی».

توی این مباحث مفهومی ما یک وقت صحبت از «مدل مفهومی» می کنیم، یه وقت هست که نه هنوز به مدل مفهومی ممکن نرسیده باشیم؛ بعضی از واژه ها را، بعضی از مفاهیم منفرد رو، بعضی از مفردات قرآنی رو که مبنای روانشناسی دارند، اینها را بحث می کنیم؛ خوب این مطالعات منفرد هم بسیار لازم و ضروری است؛ اینها رو باید مدام مطالعه روانشناختی بکنیم؛ مطالعه قرآنی بکنیم؛ مثلاً این مواردی که شما الان ملاحظه می فرمایید که در این پاورپوینت نوشته شده است، اینها را دقت کنید، مثلا برویم در «مفاهیم روانشناسی اجتماعی معاصر» و «مفاهیم روانشناسی اجتماعی قرآن بنیان»؛ روانشناسی اجتماعی معاصر، مفاهیم خودش رو داره، روانشناسی اجتماعی قرآن بنیان هم مفاهیم خودش را دارد، که البته اینها، عام و خاص من وجه هستند.

خب اگر بخواهیم برای مثلاً فرض کنیم برای ۱۰ نفر ۲۰ نفر ۳۰ نفر از دوستان برای هر کدامشون، یک مفهوم روانشناسی اجتماعی رو مطرح بکنیم، و بگوئیم که برید مطالعه کنید، برید راجع به این فکر کنید، مقایسه کنید بین روانشناسی معاصر و دیدگاه قرآنی، افراد راحت تر این کار راانجام می دهند؛ خیلی راحت و فوری این مباحث به ذهن میاد، فقط یک واژه است، یک مدل مفهومی نیست. یک مفهوم کلان مثل فرض کنیم «اِسناد» نیست که به روانشناسی اجتماعی ربط مستقیم داره و در قرآن هم یک واژه معادل داشته باشد و ما این دو را با هم مقایسه کنیم. یا مثلا بعضی از مفاهیم دیگر، مثل «گروه»، «حزب»، «مستضعفین» و «مستکبرین» و ...، اینها یک بحث های تطبیقی می خواهد؛ ولی وقتی می خواهیم مباحث قرآنی مطرح کنیم، بسیاری از مفاهیم دیگر را به صورت شبکه ای و به صورت درهم تنیده، مطرح می کند. امام و امت که در روانشناسی با تعبیر «رهبر – پیرو» ازش یاد میشه، «اِسنادِ به خود»، «اسنادِ به خدا»، بحث «اعتماد به نفس» بحث «توکل بر خداوند» اِسنادش چیه؟ چطوری جا پیدا میکند در این مباحث؟ اینها، این بحث های منفردی، حرف های خیلی ساده ایست به نسبت مفهومی ساختن اینها. اینها مفاهیم منفرد هستند شما ممکنه بعضی از این ها را مطالعه بکنید، بعد هم خود این مفهوم رو کسی نگاه بکنه، متخصص هم باشه، بگه بله، شما مفهوم را تقریباً درست انتخاب کردی؛ خوب متن رو مطالعه کردی، ولی حالا اگر همه اینها رو در کنار هم بخواهید ببینید، کار سخت می شود؛ دقیق می شود؛ بخواهید امام و امت و نبوت و مستضعفین و و مستکبرین و حکومت و...، را در کنار هم و در دل هم ببینید، و همه رو به صورت یک مجموعه مطالعه کنید، می بینید که باز اطلاعات بیشتری را باید داشته باشید و ارائه کنید؛ یک انسجام بخشی باید داشته باشید. امت و امام رو در کنار هم باید بتونید ببینید، در کنار اینها امام رو با استلزامات ش می خواهید ببینید، اونوقت دیگه، مباحث دیگر هم جا پیدا میکنه. اگر از این نوع کارها کردید، آنگاه آرام آرام دارید به طرف مدلسازی پیش میرید؛ فرض کنید که من می خوام یک مدل مفهومی «روانشناسی اجتماعی از قرآن رو ترسیم» بکنم؛ اونوقت دیگه نمی تونید بگید که آقا من کاری ندارم که قرآن کاری به امت داره یا نداره؟ نمی تونید نمی تونید بگید من کاری ندارم که قرآن راجع به جاذبه های میان فردی مطلبی گفته است یا نگفته؟ شما باید اظهار نظر بکنید. اظهار نظری که مبتنی بر قرآن باشه. حالا این «مبتنی بر قرآن بودن» آیا در حد کلیات است؟ آیا موردی هست که در حد مصداق، قران به آن پرداخته است؟ هر دوتاش قابل قبول و قابل استفاده است؛ و باید در هر صورت بتونید بگید که قرآن چی میگه.

سوال و جواب:

، سوال می کنند که ما ممکنه مبتلا به تفسیر به رای بشیم؛

من پاسخم همون حرفی است که قبلا هم گفته ایم؛ تفسیر به رای ناشی از روشمند نبودن است؛ ناشی از قابل دفاع نبودن روش است؛ اعم از روش های مطالعات قرآنی و روش های روانشناختی و روش های بین رشته ای. راجع به این حرف ها، گفتیم که بعدا درباره آن گفتگو خواهیم کرد. یعنی باید روشمند کار بکنیم تا تفسیر به رای حاصل نشود؛ ما در اینکه چنین خطری پیش پای ما هست، هیچ تردیدی نداریم؛ این که باید مواظب باشیم، مراقبت کامل رو با همدیگر خواهیم داشت تا انشاء الله مبتلا نشویم؛ ولی نمی توانیم از ترس اینکه ممکن است مبتلا به تفسیر به رای بشویم، صورت مسئله را پاک کنیم. این مسائل مورد نیاز جامعه ما است و باید به اینها پرداخته شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo