درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1400/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادامه بحث قصه های قرآنی

 

فایل وردیِ قرآن را و نرم افزار «جامع التفاسیر» را روی لپ تاپ خودتان داشته باشید

من یادداشت کردم که به دوستان بگویم که معمولاً برای سِیری که توی این جلسات داریم، مخصوصاً اگر دوستانی هستند که حالا به صورت حضوری گه گاهی، میل شان باشه که به بنده کمک بکنند؛ جامع التفاسیر، توی لپ تاپتان اگر نصب باشه، و اون را در کلاس، جلوی رویتان بازش بکنید، و مسلط باشید، خیلی راحت می‌توانید به جاهای مختلف سیر بکنید و ترجمه رو ببینید و تفسیر رو ببینید، نظر مفسران مختلف را ببینید؛ اون مفسر چه گفته؟ اون مفسر چه گفته؟ از این طریق خیلی می توانید به کلاس کمک کنید، به من هم کمک کنید؛ قاعدتا، اینکه جمع‌بندی اینها چه میشه؟ باید خودمان جحمع بندی بکنیم؛ در همان جلسه، یا در جلسه بعد؛ شما از این طریق ممکن است گاهی، به نوعی به چالش با حرف های بنده و نظر بنده بیاید؛ و ممکن است مویدی بیاورید و تأیید بکنید؛ هر کدام باشد، در مجموع بحث یک بحث غنی‌تر و مقنع‌تری می شود؛ وقتی می‌خواهیم نسبت به قرآن بدهیم، نسبت دادنمون به قرآن، یک سیرِ درست خودش رو داشته باشه.

شاهدی از نهج البلاغه:

شاگرد: در مورد فرمایش تأیید و اینها، نامه 69 نهج البلاغه به مباحث ما نزدیک است؛ می‌فرماید که دنیا، جای تاریخ هست، و تاریخ مدام تکرار می شه؛ همان چیزهای گذشته تکرار می شه؛ تاریخ چیزهای خوبش، و چیزهای بدش، ایرادها و اشکالاتش، سؤالات و اشکالات و چیزهایی که توی جوامع گذشته بوده است اینها تکرار می شه؛ منتها توی جوامعِ الآن، شکلش شاید تغییر کرده باشه، که اینها شباهت به هم دارند[1] .

استاد: بله، همینطور هست؛ این نامه، و محتوائی که دارد، موید، این بحث ما و هدف ما است؛ لکن بیشتر به مطالب کلی اشاره دارد؛ گویا نوعی بحث از «فلسفه تاریخ» است؛ قاعدتا، ما از اینگونه احادیث، بیشتر به وظایف خودمان پی می بریم که باید از قصص گذشته گان درس بگیریم؛ لکن «قصص قرآن» از این نظر که دیگر هیچ «اشکال سندی» درش نیست، و «اشکال های دلالی اش» هم کمتر است؛ بیشتر برای ما مورد استفاده است. بله، دوستمون کمک کردند و همین جا در همین جلسه، جستجو کردند و مطالب را در «نامه69 نهج البلاغه» پیدا کردند. متشکریم. بله امام علی (ع) می فرمایند «به قرآن تمسک بکنید، و چون جوامع بهم شباهت دارند»؛ گذشته و حال و آینده، در خیلی جهات شبیه به هم هستند؛ شباهت جوامع را مورد تأکید قرار داده و استفاده از قرآن را نیز مورد تأکید قرار می‌دهند؛

قبلاً اینطوری بود که توی کلاس بحث قرآنی، افراد توی جیبشان اون قرآن رو در می‌آوردند، و باز می‌کردند و خوب خیلی هم برکت داره؛ و خیلی هم مفید هست؛ ولی برای جست‌وجو و برای سریع جابه‌جا شدن و برای اینکه شما نگاهتون یه نگاه جامع‌تری باشه، از فایل وردی قرآن هم می‌توانیم استفاده بکنید؛ از جامع التفاسیر هم می توانید استفاده کنید؛ به عنوان مثال اگر الآن توی فایل وردی قرآن، بنویسید «رشد»، و آن را جست‌وجو بکنید، تعداد آیاتی که ماده «ر ش د» را در خودش دارد، فورا به شما نشان می دهد؛ برای شما نشون می‌دهد و شما می‌توانید، خیلی سریع و پشت‌سرهم آنها را ملاحظه کنید و نسبت سنجی کنید و زودتر به جمع بندی خودتان برسید؛ اگر این کار را در جامع التفاسیر انجام بدهید که می توانید نظرات مفسران را نیز ببینید؛ می‌خواهم عرض بکنم که ظرفیت‌هایی که وجود داره، باید استفاده کنیم؛ اینطور نباشه که ما غافل باشیم.

 

شاگرد: قلم هوشمند قرآنی هم هست که روی گوشی هم ظاهرا قابل استفاده است.

استاد: بله، قلم هوشمند قرآنی که اندرویدی هست و قابل استفاده هست؛ خوب این جمله آخر را هم اینطور بگویم؛ ما بیش از اینکه بخواهیم قرآن را تفسیر کنیم، از تفاسیر دیگر استفاده می کنیم؛ کار ما تفسیر نیست، بلکه استفاده از تفاسیر هست؛ البته ابایی نداریم از اینکه، اگر یک جایی ببنیم که مسئله، مسئله‌ای هست که مفسران بهش وارد نشدند، و پاسخ ما هم از تفاسیر موجود حاصل نمی شه، تلاشمان را بکنیم و با همه توان، به دنبال این باشیم که پاسخ سوالمان را پیدا بکنیم؛ اگر در تفاسیر نبود، پاسخ خودمون رو به لطف خدا، در محضر قرآن پیدا می کنیم.

 

پس احساس نیاز اولیه ما، این نیست که ما می‌خواهیم تفسیر بکنیم؛ بلکه احساس نیاز اولیه‌مان این است که سؤال داریم، می‌خواهیم به دنبال پاسخش در قرآن بگردیم؛ برای پاسخ‌یابی از تفاسیر استفاده می‌کنیم؛ اگر احتمالاً پاسخی نیافتیم، آن وقت نوبت به این می‌رسد که حالا باید خودمون چه تلاشی بکنیم و چه مسیری رو طی بکنیم؟

 

آیاتی که واژه «ق ص ص» در آنها آمده است.

بله تا اینجا من مقدماتی رو برای دوستان عرض کردم، و توضیح دادم که می‌خواهیم از قصه‌های، قرآنی شروع بکنیم، قصه‌های قرآنی، حجم قابل توجهی که از آیات شریفه قرآن رو پوشش می‌دهد؛ ما برای اینکه بتوانیم یک تصور نسبتاً دقیق‌تری داشته باشیم، برای اینکه معلوم سازیم که این قصص قرآن، آیا برای آنچه که ما می‌خواهیم استفاده بکنیم، آن تناسب را دارند یا ندارند؟ من تعدادی از این آیات شریفه قرآن رو که همین کلمه و این ماده «قصص»، «ق ص ص»، درش آمده است را یک نگاه سریع کردم؛ حالا یک مروری با هم می‌کنیم و عبور می‌کنیم؛ و به بعضی از لوازمش دقت می‌کنیم، تا ببینیم نتیجه نهایی‌مان چه می شود؛ من از اول که خودم این آیات رو خوندم و تا آخر رفتم و یک تأملی روی آنها داشتم، یافته یِ آخرِ خودم را، حالا در این جلسه، اول، برای شما می گم؛ بله براساس همین آیاتی که تعبیر قصه و قصص، قصَّ، یقصُّوا و امثال اینها، درش به کار رفته؛ فی الجمله آن نیاز ما رو پاسخ گو هست؛ خود این آیات، کارساز است، قبل از اینکه بخواهیم واردِ متن یک قصه بشویم؛ از خود این آیات که راجع به «قصه» در قرآن بحث می کند، می شود برداشت کرد که، بله، ما می‌توانیم از قصص قرآن آن هدف، استفاده لازم را داشته باشیم؛ حالا خیلی سریع بعضی از این آیات شریفه رو من تلاوت می‌کنم، و یک استفاده مختصری از این آیه شریفه می‌کنیم، بیان می‌کنم و عبور می‌کنم.

اول یک توضیح مختصری که «قَصَّ» به معنای «بیان سرگذشت» است؛ معنایش این هست، «تتبع الأثر»؛ یعنی دنبال کردنِ اثر؛ بله، آثار، می تواند آثار مربوط به گذشته باشه، یا آثار بالفعل هم می‌تواند باشه؛ اما مربوطه به آینده نیست. به معنای «تعقیب کردن» و «حکایت کردن» و به نوعی «سرگذشت گفتن»؛ در کتاب های لغتِ مختلفی، که نگاه بکنید، همین معناها هست، ممکن هست که یک جایی و یه عبارت دیگری و یا به شکل دیگری، چیزی پیدا بکنید، اما این واژه جزء واژه‌هایی نیست که بگوییم اختلافی درش وجود داره؛ این معنا برایش حاصل نیست؛ این یک حرف کلی هست.

آیه شریفه، اعوذبالله من الشیطان الرجیم،

﴿انَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌﴾

من اینجا خیلی صریح از این آیه شریفه فقط این یک مطلب رو می‌گیرم و عبور می‌کنم؛ چون از آیات دیگر، مطالب دیگری را داریم؛ منظورم این است که داریم به ظاهر آیه داریم اکتفا می‌کنیم دیگه؛ ﴿انَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ﴾.

قرآن قصه حق می‌گوید، نه هر قصه‌ای را.

مگر نه اینکه گفتیم قصه؛ یعنی قص، یقصوا، یعنی حکایت کرد، سرنوشت گفت، مربوطه به گذشته را گفت؛ خوب حالا این قصه کردن، و سرگذشت گفتن، ممکنه به حق باشه، ممکن که به ناحق باشه؛ ممکن که دروغ و دغل توش باشه، ممکن که ناقص باشه؛ ممکن که اشکالاتی در آن وارد باشه؛ اما قرآن قصه حق می‌گوید؛

 

شنونده: افسانه نمی‌گه دیگه.

استاد: افسانه نمی‌گوید، احسنت و احسنتم.

دقیقاً همین تعبیر را توی بیانات دیگر آوردیم، که افسانه نیست؛ آیه شریفه بعد:

﴿وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ. وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى. تَكْلِيمًا﴾[2] .

سوره نساء، آیه 165؛ می‌فرماید که بله، ما بعضی از پیامبران را برای تو ای پیامبر خاتم (ص) قصه کردیم، و نقل کردیم، سرگذشت شان را بیان کردیم، و بعضی‌هایش رو هم نه نگفتیم.

اینکه خیلی راحت استفاده می شه که خدا خودش قصه‌گویی می‌کند؛ ما قبل از این آیه، اگر فرض کنید که توی محاوره عمومی بگوئیم که خدا قصه می گه، ممکن که بعضی‌ها فکر کنند که مثلاً داریم سَبُک بیان می‌کنیم، این نیست، نه، خوب، خدا هم خودش داره قصه می گه؛ ولی قصه حقّ می گه.

 

شاگرد: نحن نقص.

استاد: بله، نحن نقص؛ یا قصصنا؛ یا لم نقصص؛ بعضی‌هایش رو خداوند به خودش نسبت می‌دهد؛ بنابراین قصه‌گویی می‌تواند یک روش مناسب و خوبی باشه که ما هم در حد ظرفیت انسانی خودمان ازش استفاده بکنیم؛ و خداوند قصه‌گویی‌شان خیلی زیاد هست؛ شما کتاب های قصص قرآن یا قصص الانبیاء را که بعضی‌ها نام گذاری کردند، وقتی دقت بکنید، می‌بینید که حجم زیادی دارند؛ و خود تلاوت صبحانه‌تان را وقتی دقت بکنید یک مدّتی، حالا ببینید چه مقدار توی قصه‌های قرآن می‌مانید؛ یعنی شاید چند روز دارید قرآن تلاوت می‌کنید و صبح به صبح دارید مثلاً قصه حضرت موسی (ع) رو در بخش‌های مختلفش تلاوت می‌کنید، حجم نسبتاً زیادی هست.

نکته دیگری را که دیگر از این آیه شریفه استفاده می‌شود و آنچه را که در قرآن آمده هست، سرگذشت همه انبیاء نیست؛ این چیز روشنی هست؛ ما هم ازش عبور می‌کنیم و روی آن معطل نمی‌شویم.

 

آیه شریفه بعد،

﴿مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی﴾.

این آیه مربوطه به قیامت هست، روز قیامت خداوند، خطاب قرار می‌دهد، جن و انس را و هر دو تا را؛

﴿مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ﴾.

آیا از جنس خودتان پیامبرانی برای خودتان نیامد،

﴿یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی﴾.

که آیات و نشانه‌های من رو برای شما حکایت کنند و روایت کنند؟ و شما آنها رو ببینید و یاد بگیرید؟ ﴿وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا.ْ﴾

و شما رو از چنین روزی که روز قیامت هست، انذار بکنند، و شما رو بترسانند؟

استفاده خیلی سریع ما این است که «قصه‌گویی فقط برای آدم نیست، برای جن هم هست»، به دنبال قصه‌گویی انذار هست؛ اینجا خیلی سریع و روشن است؛ گمان نمی‌کنم که کسی که این آیه شریفه رو مطالعه بکنه، ولو از روی ترجمه‌اش، ابتدا تا انتهای آیه شریفه را ملاحظه بکنه، و در این تردید بکنه که خوب اون قصه گفتن با این ضرورت انذار، ربطی داره؛ معلوم است که اینها با هم مرتبط هستند؛ قصه می‌گوید برای چی؟ برای اینکه انذار بکنه راجع به روز قیامت؛ پس قصه‌گویی، به دنبالش انذار هست؛ هدف داره؛ منظور ما این یک جمله هست؛ یعنی به صورت، هدفمند داره کار رو پیش می‌برد؛ تفریح نمی کنه؛ وقت‌گذرانی نمی کند؛ اینگونه نیست که حالا مثل بعضی از پدر و مادرها، و پدربزرگ ها و مادربزرگ‌ها، اون موقع‌ها شب‌نشینی‌ها، زیرکرسی‌ و آجیل و عرض کنم حالا قصه هم بگوییم که وقت بگذرد و شاهنامه‌ای بخوانیم که وقت شیرین بگذرد؛ اینها نیست؛ درسته، اسمش قصه شده اینجا، و معنای بیان سرگذشت رو داره، اما اوّل گفتیم که سرگذشت به حق رو می‌گوید.

دوماً در آیه قبلی استفاده کردیم که هدفمند هست؛ جهت‌دار هست؛ و همین طور از آیات دیگری استفاده‌های بعدی هم می‌شود.

﴿لَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾.

ما همه کسانی رو که رسولی برایشان فرستادیم و پیامبری برایشان فرستادیم، مورد سؤال قرار می‌دهیم، و از خود مرسلین از خود عرض کردیم که پیامبران هم سؤال می‌کنیم.

﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ. وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ﴾.

ما برای انبیاء و مرسلین از روی علم خودمان سرگذشت‌ها رو بیان می‌کنیم، قصه‌ها رو بیان می‌کنیم.

﴿وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ﴾.

ما در زمان‌های گذشته‌ای که این پیامبران نبودند، و پیامبران قبلی آنها بودند ما غایب نبودیم؛ ما بودیم یا اگر روز قیامت باشه، ما در طول زمانی که برای انسان بوده، همش حضور داشتیم؛ یعنی قصه‌ای که برایمان بیان می‌کنند، قصه از روی علم هست، نه از روی حدس؛ نه از روی احتمال؛ پس بنابراین ما آرام آرام داریم چارچوبی رو که باید با آن چهارچوب به قصه‌ها نگاه بکنیم رو به دست می‌آوریم؛ از این آیات شریفه. یا بنی آدم.

﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْکُمْ آياتي‌فَمَنِ اتَّقي‌ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ فَلا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنونَ﴾.

ای فرزندان آدم اگر پیامبرانی برای شما آمدند که نقل سرگذشت کردند، آیات و نشانه‌های من رو آياتي‌فَمَنِ اتَّقي الرسول علیکم آیتی.

پس اگر کسی تقوا پیشه کرد، و اصلح و کار نیک انجام داد، و کار صلاح انجام داد، اگر کار نیک انجام داد، کار صلاح انجام داد، ﴿فَلا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنونَ﴾.

پس باز می‌بینیم که اینجا قصص قرآن رو داره به چه سویی سوق می‌دهد؛ به چه سویی نتیجه و هدفش رو بیان می‌کنه؛ یعنی موضوعاتِ قصه‌ها، آیات الهی هست، پس سرگذشت انبیاء گذشته و اقوام گذشته هست؛ قصه‌ها می‌توانند موجب تقوا و اصلاح باشند؛ خود خداوند می‌گوید که این قصه‌ها رو قصه‌های گذشتگان رو بهتون می‌گویم بعد هم فوری می‌گوید که فَمَنِ اتَّقي‌ وَ أَصْلَحَ. پس اگر کسی تقوا و صلح پیشه کرد، و صلاح پیشه کرد، فَلا خَوفٌ عَلَیهِم؛ دیگر ترسی برای آنها و خوفی برای آنها نیست، و حزنی برای آنها نیست، این به روشنی برای ما این رو بیان می‌کند که ما از قصص قرآن باید به طرف تقوا و صلاح پیش برویم، این هم باز روشن است.

 

آیه شریفه دیگر،

﴿تِلْكَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا مِنْ‌ قَبْلُ‌ کَذٰلِکَ‌ يَطْبَعُ‌ اللَّهُ‌ عَلَى‌ قُلُوبِ‌ الْکَافِرِينَ‌﴾.17/80

 

بله، اینها شهرها و روستاها و قرایی هستند که ما بر تو ای پیامبر (ص) بیان می‌کنیم سرگذشتش رو و خبرهایش رو؛ برایت بیان می‌کنیم، این اقوام گذشته، این قرا و شهرها و روستاها، ﴿وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ﴾.

پیامبرانشان و آیات و بیانات ما را برایشان آوردند، ﴿فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا﴾ من قبل.

بخاطر کذب و تکذیبی که داشتند، ایمان نیاوردند، و ایمان نیاوردند، چون تکذیب می‌کردند، نسبت کذب می‌دادند از قبل.

﴿کَذٰلِکَ‌ يَطْبَعُ‌ اللَّهُ‌ عَلَى‌ قُلُوبِ‌ الْکَافِرِينَ‌﴾.

خداوند، اینگونه بر قلوب کافرین مُهر می‌زند؛ مهر می‌نهد، الآن از این آیه شریفه، موضوع قصه ها معلوم می شود؛ شهرها و آبادی‌ها، پیامبران و آبادی‌های و امثال اینها، موضوع قصه اینهاست؛ یعنی نیامده است، راجع به هر چیزی قصه گوئی کند، مثلاً نیامده است، فرض کنید راجع به «طبیعت محض»، قصه‌گویی ‌کنه؛ نیامده قرآن راجع به کهکشان ها، قصه بگوید، و با تعبیر قصه از آن یاد بکند، نه آنها موجوداتی هستند که در نظام تکوین جایگاه خودشون رو دارند، خداوند اشاره‌های ویژه به مباحث تکمیلی‌اش دارد، اما آنجا دیگر تعبیر قصه نیست؛ قصه فقط برای انس و جن هست؛ یعنی این دو موجودی که اختیار دارند؛ مختار هستند، مکلف هستند؛ براساس این قصه‌ها، و براساس آن تکلیفی که دارند باید انتخاب موضع بکنند؛ و باید مسیر خودشان رو طی بکنند؛ قصه برای اینهاست؛ برای طبیعت نیست؛ برای نباتات نیست؛ برای جانوران نیست؛ برای انسان هست و برای جن؛ موضوع قصه برای انسان هست و برای جن.

موضوع قصه و مخاطبین قصه اینها هستند،

﴿َُکلاً نَّقُص عَلَیْک مِنْ أَنبَاءِ الرُّسلِ مَا نُثَبِّت بِهِ فُؤَادَک وَجَاءَكَ فِي هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾.

بله، ما خبرهای پیامبران را برای تو ای پیامبر (ص) قصه کردیم، سرگذشت شان رو گفتیم،

من انباء الرُّسلِ مَا نُثَبِّت بِهِ فُؤَادَک.

آن چرا که موجب ثبیت فواد تو میشه، و آرامش قلب تو میشه،

﴿وَجَاءَكَ فِي هَٰذِهِ الْحَقُّ، الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾.

و در قالب این نقص علیک، این قصه‌هایی که برای پیامبر می‌گوییم، سرگذشت گذشتگان رو می‌گوییم؛ علاوه بر آرامش قلب، حق و موعظه هم، بیان می-شود؛ یعنی هدایت می‌کند؛ راه صحیح را نشان می‌دهد؛ و ذکری و یادآوری هم دارد همچنین؛ نه فقط برای پیامبر بلکه برای مؤمنین و برای همشون این حالت را دارد؛ بنابراین تا آنجایی که گفتیم و ملاحظه فرمودید، خود آیات دارد ما را به طرف خودش جذب می‌کند؛ خود قصص، یعنی ما باید از قصص استفاده‌های ویژه خاص خودمون رو داشته باشیم.


[1] . وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ [انْتَصِحْهُ] اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ. وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ، وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا، لِمَا بَقِيَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا، وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ؛ وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ. وَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِيقٍ. وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [يَكْرَهُهُ] يُكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ، وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلَانِيَةِ، وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ. وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ] الْقَوْلِ. وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً، وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا. وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَةُ. وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ وَ لَا تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ، وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo