درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1401/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: گروه و معنای گروه در آیات قرآن

 

جلسه قبل را ظاهراً موفق نشدیم دوستان از بیرون صدا را بشنوند، اما کلاس اینجا به صورت حضوری برگزار شد. مختصر اشاره‌ای می‌کنم و بعد وارد بحث جدید خودمان می‌شویم.

گروه و معنای گروه در آیات قرآن

به طور کلی صحبت‌مان در روان‌شناسی قرآن بنیان را از «روان‌شناسی اجتماعی» شروع کردیم؛ در روان‌شناسی اجتماعی وارد بحث «گروه» شدیم؛در گروه یک جلسه راجع ‌به «گروه» کلاً گفتگو کردیم؛ الان ادامه همان بحث است. ما دو سه نکته را تاکید می‌کنیم:

این که بطور کلی اگر ما بخواهیم «روان‌شناسی اجتماعی» را در جامعه خودمان ببینیم و داشته ‌باشیم و نگاه عملیاتی و اجرایی هم به آن داشته باشیم، یا به تعبیر رایجی که مکرر تکرار کردیم، اگر بخواهیم به فکر «جامعه‌سازی اسلامی» باشیم و بعد بگوییم که «روان‌شناسی اجتماعی» چه نقشی ایفا می‌کند در جامعه‌سازی اسلامی؟ اگر این را بخواهیم، راه ورود اصلی و اولیه و مهم آن، مباحث «گروه‌ها» و «مجموعه‌های انسانی» است. به ‌عبارت ‌دیگر اگر در جامعه‌ی خودمان نگاه بکنید، خانواده، مدرسه، هم‌بازی، هم‌کار، گروه‌های سیاسی، گروه‌های هم‌محله‌ای، هم‌مسجدی، هم‌سفر و...، همه این‌ها و بسیاری از موارد مثل این‌ها، کلّ زندگی ما را پوشش می‌دهند. به عبارت دیگر ما «جامعه‌سازی» را نمی‌توانیم در قالب فردِ تنها، و اصلاح افراد، و تربیت افراد، و آموزش افراد به ‌صورت تک‌تک نگاه بکنیم. به محض این که می‌خواهید آموزش بدهید، آموزش باید گروهی باشد، پس گروه مطرح می‌شود. به محض این که می‌خواهید به برنامه‌های اقتصادی اسلام نگاه بکنید، به اجرا در آوردن آنها، در قالب گروه‌های اقتصادی و تجاری و داد وستدها مطرح می‌شود. در فضای سیاسی بخواهیم نگاه کنیم، همین ‌طور است.

اصلاً امکان ندارد که ما بخواهیم یک نگاهی به «جامعه سازی» داشته‌ باشیم، اما به تفصیل به بحث «گروه» و ویژگی‌هایی که در روان‌شناسی اجتماعی یا در جامعه‌شناسی برای گروه مطرح می‌شود، نپردازیم. به‌عبارت‌ دیگر اهمیت بحث «گروه» یکی بُعدش در جامعه است؛ یک بُعد دیگرش این ‌است که اگر در قرآن هم نگاه بکنیم، ما قصص قرآن و داستان‌هایی را که در قرآن داریم، می‌بینیم که، همه جریان‌ها و سرگذشت‌هایی که در قرآن وجود دارد، این‌ها همه با تعبیرهای مختلفی مطرح می‌شود که «گروه» را به ذهن تداعی می کند؛ با افراد، با تک‌تک افراد سخن نمی‌گوید؛ بلکه با گروه به صورت جمعی سخن می‌گوید؛ در جائی یک گروه را محترم می‌شمارد؛ و در جائی دیگر گروه را توبیخ می کند؛ حریم گروه را حفظ می‌کند؛ اهداف و منافع مشترک را به گروه‌ها نسبت می‌دهد؛ دوستی‌ها و دشمنی‌ها در قالب گروه دیده می‌شوند.

(این‌ها حرف‌هایی است که قبلاً گفتیم، تکرار شده و بعضی از آیاتش را خواندیم. الان فقط دارم تکرار می‌کنم برای کسانی که در جلسه قبل، مرتبط نبود و آن اتصال مجازی ایجاد نشده بود)؛ دوستی‌ها و دشمنی‌ها در همین مسیر دیده می‌شود؛ مرزبندی‌های گروه‌ها در قرآن به صورت خیلی جدی است.

آیاتی که معنای گروه را تداعی می کنند.

وقتی که در قرآن بخواهیم نگاه بکنیم به آیات متعددی که تعبیر «گروه» و معنای «گروه» را برایمان تداعی می کند، آیات زیادی را می بینیم؛ یک تعداد از آیات را در جلسات قبل خواندم؛ که الان این اسلاید را با سرعت جلو بردم، راجع‌ به گروه «مؤمنان» یک تعداد از آیات را قبلاً گفته بودم. الان یک فهرستی را گفتم از آنچه که قبلاً مباحثه شده بود. این اسلایدی که تا الان مرور کردم و شما یک نگاه سریعی داشتید، مربوط به جلسه قبل بود.

این جلسه دنباله همان مباحث را اشاره‌ای بکنیم؛ به بعضی از واژه‌هایی که باز هم معنای «گروه» را در آنها به‌صورت جدی می‌بینیم، و تداعی گرِ معنای گروه هستند، را اشاره ای بکنیم؛ اگر به تفاسیر مختلف نگاه بکنیم، این مباحث وقتی که در قالب یک «تفسیر موضوعی»، بررسی شده اند، یا در قالب یک نگاه با «تفسیر ترتیبی» دیده شده اند، باز هم معنای گروه را تداعی می کنند؛ حتی اگر آن مفسران، نامی از «گروه» نبرده باشند؛ لکن، آن تفاسیر با رویکرد مفهومیِ مشخصی نبوده اند و نیستند؛ مطالب پراکندگی دارند؛ اصطلاحاً بگوییم مطالب، «موضوع‌محور» مطرح شده است؛ ولی الان همان آیات را وقتی ما با نگاه «مسأله‌محور» به آنها نظر می‌کنیم، می بینیم که گویا مطالب بیشتر و جدیدتری را از قرآن دریافت می کنیم؛ مثلا، سؤال مان این است، مسأله‌مان این است از آیات قرآن، که ببینیم برای «جامعه‌سازی قرآنی» چه کاری باید انجام بدهیم؟ چه مسیری را باید طی بکنیم؟ و سؤالمان را مقداری جزئی‌تر می‌کنیم؛ «جامعه‌سازی قرآنی» خیلی وسیع است؛ و «روان‌شناسی اجتماعی»، گستره بسیار وسیعی را دارد؛ ما نیاز داریم که با سوال جزئی تری به محضر قرآن برویم؛ حالا اگر ما بخواهیم یک بخش از «روانشناسی اجتماعی» را، یعنی بخش «گروه» را مطرح کنیم، و ببینیم که در آیات مختلف، «گروه» چه جایگاهی دارد، آنگاه متوجه بعضی آیات می شویم که در کنار هم، خیلی مطالب را به دست ما می دهند؛ یک تعداد از آیات را قبلاً ذکر کرده بودیم؛ تکرار شد. از این به بعد آنچه بیان می‌کنم گمان می‌کنم جدید است و تکرار نيست.

«رهط»، «اهل»

مثلاً واژه «رهط» را در آیات متعددی داریم. من سه چهار مورد از آیاتی را که واژه رهط در آنها آمده بود را مرور کردم و تأمل کردم؛ اینها قابل مباحثه برای ما است. اینجا در این آیه شریفه‌ای که ملاحظه می‌فرمایید:

﴿وکان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فی الارض و لایصلحون﴾[1] .

این قصه حضرت صالح (علیه السلام) است. مربوط به شهر یا قریه یا محلی است که ایشان زندگی می‌کرده است. قرآن با تعبیر رهط یاد می‌کند. می‌گوید که در آن شهر نُه گروهک بودند که در زمین فساد می‌کردند و اصلاح نمی‌کردند. خوب این‌جا افراد را نام نبرده، سرپرست‌ها و رهبران آن نُه گروه را نام نبرده است، بلکه خود گروه موضوعیت دارد و مباحثه در باب گروه مطرح شده است.

﴿وکان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فی الارض و لایصلحون﴾[2] .

اینها نُه گروه بودند که در زمین فساد می‌کردند و کار صالح و درست انجام نمی‌دادند.

آیه‌ی شریفه‌ی دیگر:

﴿قالوا تقاسموا بالله لنبیتنه و اهله ثم لنقولن لولیه ماشهدنا مهلک اهله و انا لصادقون﴾[3]

باز همان قصه حضرت صالح است؛ در این آیه، آنها مطلب شان این است که بیایید با همدیگر هم‌قسم بشویم، با هم قسم بخوریم که چه کار بکنیم؟ که شبیخون بزنیم به حضرت صالح و خانواده‌اش و آن‌ها را از بین ببریم. این‌ها با ضمیرهای جمع آمده است. قالوا، تقاسموا، لنبیتنه، ضمیر جمع است، لنقولن، باز ضمیر جمع است، ما شهدنا، انا لصادقون، این ها همه ضمیر جمع است، نگاه به گروه است، بعضی از آن «رهط»‌ها بودند که این تصمیم‌ها را گرفتند؛ یا احتمالاً آن رهط‌ها جمع‌های کوچکی بودند که مثلاً هر کدام مالِ یک محله‌ای، یا فرض کنید یک عده جوان‌ترها بودند، یک عده مسن‌ترها بودند؛ در هر صورت، این‌جا جمع همه آنها است که با همدیگر هم‌قسم بشویم.

این «گروه بودن» را اینجا می‌خواهیم یادآوری و تاکید بکنیم؛ تا بعداً بتوانیم از این استفاده دقیق بکنیم؛ بتوانیم درس‌های تجویزیِ قرآن را از این آیات بگیریم؛ و بتوانیم راحت‌تر بتوانیم برداشت بکنیم. سوره نمل آیه 48 تا چند آیه بعد. باز آیه بعد:

﴿و مکروا مکراً و مکرنا مکراً و هم لایشعرون﴾[4] .

این‌جا باز نسبت به جمع داده ‌شده؛ مکروا، و خداوند می‌فرمایند که ما هم آن حیله آنها را پاسخ دادیم ﴿و هم لایشعرون﴾[5] ، و آنها متوجه نیستند، نمی‌فهمند. خوب این کلمه «رهط» یک واژه است که گروه را تداعی می کند؛ از این گونه واژه‌ها متعدد و متکثر است.

تکرار تعریف گروه:

من یادآوری می‌کنم؛ بعضی از دوستان ممکن است گفتگوهای جلسات قبل را نشنیده باشند، ما «گروه» را تعریف فنی کردیم. گفتیم که گروه یعنی افرادی که دور هم جمع شدند؛ و یک سازمان‌یافتگی دارند؛ در این سازمان‌ یافتگی‌شان، سلسله ‌مراتب دارند؛ نقش‌های مختلف بین آنها هست؛ تقسیم‌بندی کار است؛ اهداف مشترک دارند؛ دشمن مشترک دارند؛ و راهکارهای مشترکی دارند. اهداف گروه برای آنها موضوعیت جدی پیدا می‌کند. این‌ها حرف‌هایی بود که راجع به «گروه» گفتیم و هرجا صحبت از «گروه» می کنیم، همین معنائی مورد نظرمان است که توضیح داده ایم.

همه آن حرف‌ها، الان در این مباحثی که ما داریم، مطرح است؛ اگر از خودمان بپرسیم که واژه «رهط»، گروه تلقی می شود یا نه؟ منظورمان، همان معنا از گروه است؛ این به‌عنوان گروه شناخته می شود، صدق می‌کند. وقتی ما کل قصه را از قبل و بعد آن مرور بکنیم، آن ساختار وجود دار، آن کارکرد گروه وجود دارد، آن سلسله ‌مراتب وجود دارد. این ویژگی‌هایی که باید در آن وجود داشته باشد، وجود دارد؛ آن قصه و آن افراد و آن رهط را وقتی با کمک روایات و فرمایشات مفسرین در کتاب‌های تفسیری هم نگاه می کنیم، همه این‌ها را می‌توانیم به‌راحتی کشف کنیم و بتوانيم از آنها استفاده بکنیم.

«قوم»، «رهط»

«قوم» باز یکی از همان واژه‌ها است:

﴿قالوا یا شعیب ما نفقه کثیراً مما تقول﴾[6]

ما خیلی از چیزهایی که می‌گویی را نمی‌فهمیم آقای شعیب.

﴿و انا لنراک فينا ضعیفاً﴾[7]

تو در بین ما قدرتی نداری، قوتی نداری.

﴿و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز﴾[8]

اگر قوم و قبیله‌ات نبود و ما رعایت قوم و قبیله‌ات را نمی‌خواستیم بکنیم، رجمت می‌کردیم، سنگ ‌بارانت می‌کردیم و تو نسبت به ما قوتی نداری، عزتی نداری، یک استحکام و پایگاهی نداری. اینجا غرض ما همان کلمه «رهط» بود، ﴿لولا رهطک لرجمناک﴾[9] ؛ این «رهط» به معنای قبیله و طایفه و قوم است؛ آنان می گویند که اگر رهط تو و آ«آـآآن قبیله و طایفه تو نبود [تو را سنگباران مي‌كرديم]. این‌جا همان طور که کلمه «رهط» همان معنای گروه را می دهد و گروه با همه آن ویژگی‌هايش حضور دارد، از آیه شریفه بعدی اش که از قول حضرت شعیب است، به جای «رهط» کلمه «قوم» را به کار می برد؛ آیه شریفه بعدی، سوره هود آیه 92:

﴿قال یا قوم ارهطی اعز علیکم من الله و اتخذتموه ورائکم ظهریا ان ربی بما تعملون محیط﴾[10]

حضرت شعیب به آنها می‌گوید که، حالا به تعبیر عامیانه خودمان، بیچاره‌ها! شما رعایت من را می‌کنید به‌خاطر قوم و قبیله‌ام؟ یعنی قوم و قبیله من در پیش شما آنقدر استحکام دارد؟ آنقدر عزت و بنیان دارد؟ اما خدا در چشم شما آن استحکام و بنیان را ندارد؟! ﴿ارهطی اعز علیکم من الله﴾[11] ؛ استحکام قوم و قبیله من بیشتر از استحکام خداوند در نظر شما است؟! باز این‌جا همان واژه رهط دقیقاً این معنا را برای ما می‌رساند.

دنباله همین آیه سریع‌تر عبور می‌کنم چون فعلاً به تفصیل این‌ها را بررسی نمی‌کنیم. الان می‌خواهیم یک تعداد از این واژه‌هایی را که معنای قوم را بیان می‌کنند این‌ها را یک مروری کرده باشیم که ببینیم جایگاه گروه در آیات شریفه قرآن یک جایگاه نسبتاً گسترده و وسیعی است. از آن طرف گفتیم در جامعه، با گروه و گروه‌های مختلف سروکار داریم، نمی‌توانیم در خارج از گروه و بودن گروه کارهای زندگی روزمره‌مان را پیش ببریم، جمله دوم‌مان که الان داریم آن را تأکید می‌کنیم و می‌خواهیم برسانیم به اذهان مختلف خودمان و تکرار بشود، این است که از نگاه قرآن هم گروه یک جایگاه بسیار جدی و وسیعی را دارد و آیات متعددی است که ما را به معنای گروه منتقل می‌کند و به راحتی می‌توانیم آن ویژگی‌های گروه را در این موارد بیابیم.

ضمیر ها و خطابات جمع:

باز آیه شریفه بعدی:

﴿ولما جاء أمرنا نجینا شعیبا و الذین آمنوا معه برحمه منا و اخذت الذین ظلموا الصیحه فاصبحوا فی دیارهم جاثمین﴾[12] .

این‌جا هم وقتی‌که خداوند مي‌خواهد آن مکر خودش و اقدام خودش را در مقابل مكر آنها انجام بدهد، باز خطابش به افراد نيست، ضميرهايش به افراد برنمي‌گردد؛ بلكه ضميرش به جمع برمي‌گردد. یا با اسم اشاره جمع: الذین ظلموا، فاصبحوا في ديارهم جاثمين، في ديارهم، با ضمير جمع آمده است. می‌بینید که حرف‌هایی که ممکن است شما هر روز صبح، قرآن تلاوت می‌کنید و این آیات شریفه را می‌خوانید و لذت معنوی اش را می برید، اما آن تلاوت، همراه با سوال نیست؛ پس پاسخی هم به همراه ندارد؛ یا در درس‌هاي فقه و درس‌های تفسیر و به شکل‌های مختلف با اين آيات ارتباط دارید، اما اگر با نگاه ویژه و سؤال ويژه، در محضر آیات قرار بگیریم، خود آیات شریفه ما را به يك پاسخ‌های ویژه‌ای می‌رساند.

«ملأ»، «قوم»، «آل»، «ضمیرهای جمع».

باز تعبير «ملأ»، خودش یک گروه تلقی می‌شود که الان در این آیه شریفه:

﴿قال الملأ من قومه انا لنراک فی ضلال مبین﴾[13] .

ملأ از قومش، گمان می‌کنم این مربوط به جریان حضرت نوح (علیه السلام) و قصه اشراف آنها است. اشراف از قوم نوح، می‌گفتند که ﴿لنراک فی ضلال مبین﴾[14] . ما تو را در یک گمراهی آشکاری می‌بینیم. پس اینجا «ملأ» هم می‌تواند خودش یک قوم باشد. یعنی الان در جامعه خودمان، مخصوصاً اگر فرض بفرمایید نگاه‌های سیاسی و فرهنگی و ... را در بین بعضی از این مفسدین اقتصادی نگاه بکنید، در دولت، الان ممکن است برخی خودشان را جا کرده باشند؛ از قبل باقی مانده باشند؛ در دولت قبل به صورت جدی و آشکار، این معنا وجود داشت؛ ملأیی که در رده‌های بالای حکومتی، اطراف رئیس‌جمهور را گرفته بودند؛ و شاید روحیه خود رئیس جمهور هم اینطور بود؟! می‌خواهم عرض بکنم که وقتی به آیات قرآن نگاه می‌کنیم، وقتی آن تهدیدها را می‌بینیم که نسبت به پیامبر خدا بوده است؛ اگر دقت کنیم، می بینیم که در زمان ما هم از این گونه تهدیدها بوده هست؛ فراوان است؛ نسبت به رهبر جامعه اسلامی. وقتی صحبت از «ملأ» می‌شود، در آیات شریفه و آنها هستند که گویا می‌خواهند آن حاکم را جهت دهند؛ تلاش می کنند که جهتش را منحرف کنند؛ بله خداوند می گوید که «ملاء» ممکن است که پیامبر خدا را از بین ببرند یا تبعیدش بکنند یا او را بکشند؛ مصادیق این ملأ را در جامعه فعلی مان هم می‌توانیم ببینیم که راجع به رهبر هم چنین نگاهی دارند؛ یکی و دوتا و ده‌تا نبوده است؛ در برخی از مقاطع زمانی در جامعه خود ما زیاد بوده است؛ در موقعیت‌هایی که آن مسئول، آن حاکم، آن رئیس‌جمهور، میدان را باز کرده برای آن ملأ، اطرافش فراوان بودند و اقدامات زیادی را انجام دادند.

باز آیه شریفه دیگر:

﴿قال فما خطبکم ایها المرسلون قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین﴾[15] .

آن ﴿ایها المرسلون﴾، چون از نوع انسانی نیست، ما از کنارش عبور می‌کنیم، مربوط به ملائکه است؛ فرشتگانی که آمده بودند و گفتگو می‌کردند با پیامبر؛ با حضرت ابراهیم (ع) و بعد با حضرت لوط(ع) و امثال این‌ها، ﴿قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین﴾[16] . اما این «قوم» را که اینجا آمده است، در نظر داریم؛ این واژه، نیز گروه را تداعی می کند؛ ﴿الا آل لوط انا لمنجوهم اجمعین﴾[17] . حالا از آن «قومی» که در آن قریه، در آن شهر زندگی می‌کردند، یک گروه بودند، اما یک گروه کوچک تر هم خانواده لوط پیامبر بود؛ این‌ها باز یادآوری می‌کنم: تعبیر «آل»، الا آل لوط. ما آل لوط را از آن مجازاتی که خواهیم داشت استثنا می‌کنیم. و باز دوباره استثنا بعدی: الا الامرأته، اینجا دیگر گروه نیست، اینجا یک فرد است. ﴿الا الامرأته قدرنا انها لمن الغابرین﴾[18] . ما همسر لوط را حفظ نمی‌کنیم. آل لوط را حفظ می‌کنیم، گرفتار عذاب نمی‌شوند، اما از این آل، یک نفر باز استثنا می‌شود. خوب پس در این دو سه آیه، «قوم» را داریم و «آل» را داریم. هم ارجاع «ضمیرهای جمع» را د اریم؛ می‌بینید، اگر احتمالاً «اسم اشاره»‌ای هم باشد، جمع است؛ اینها همه اش به گروه اشاره دارد.

 


[7] هود 91.
[8] هود 91.
[9] ‌ هود 91.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo