درس تفسیر استاد محمد کاویانی

1401/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادامه بحث گروه، گروه مرجع

 

گاهی تعبیر از «گروه مرجع» می شود؛ گروه مرجع، به این معناست که در بعضی از این ویژگی ها، گویا یک لنگرگاهی و یک پایگاهی است و یک وصفی را ایجاد می کند؛ که گروه های کوچک با او نوعی هماهنگی پیدا می کنند. آن نوع هماهنگی که پیدا می شود، این تعبیر مرجع هم تعبیر خوب و درستی است. مثلاً فرض کنید که ما وقتی در قرآن آیات مختلف راجع به کافران و منافقان و مومنان و خیلی از امثال اینها، داریم؛ اینها را، هم می توانیم به عنوان «تیپ شخصیتی» لحاظ کنیم؛ هم به عنوان «گروه اجتماعی»؛ یعنی یک جاهایی بعضی از مصادیق، ویژگی های تیپ شخصیتی را دارند، آن ویژگی های منافق یا کافر یا مومن در درون آنها، نهادینه شده است، یک صفت درونی تثبیت شده ای است که می شود آنها را به عنوان تیپ شخصیتی از آنها یاد کرد. اما در عین حال، موارد مختلفی هم داریم که گروه هم هستند. «گروه اجتماعی» اند؛ یعنی این ویژگی ها که پنج شش تا بود، آنها هم دارند. اما چون خیلی بزرگ اند، یک گروهِ کوچکِ عملیاتی تلقی نمی شوند؛ کافران طول تاریخ را می شود یک گروه مرجع لحاظ کرد؛ یعنی در تاریخ، ما اینها را داشتیم و منافقان و مومنان و مجرمین هم همین طور است؛! اما بعضی از گروه های دیگر هست که آنها گروه بودنشان هم، به یک معنا گویا دقیق تر است، گویا منسجم تر است، و وابستگی آنها به این گروه های مرجع، به خودی خودی معلوم می شود. فرض کنید مهاجران و انصار، دو گروه هستند که زیرمجموعه مومنان صدر اسلام به حساب می آیند. چند تا قید خورد، هم به لحاظ زمانی و تعداد و ویژگی هایش! گروه موجودِ عینی امروزی نیستند دیگر؛ مگر اینکه ما مجوز داشته باشیم و نمونه هایی! منظورم، «مجوز روانشنختی» است؛ و نگاه به قرآن که بگوییم بله، انصار و مهاجر هم که در قرآن آمده است، گروه هستند. تشبیه هائی که گاهی مثلاً در خطابه‌های عمومی گفته می شود، در این فضاها، جای خودش را دارد. بعضی از اقوامی که در قرآن ذکر شده است، خود کلمه «قوم»، خودش معنای گروه بودن را دارد. این ویژگی ها در گروه هست. هم «کنش متقابل» دارند، هم «ساختار» دارند و «سازمان یافته» است. این «سازمان یافتگی» هم، الزاماً به معنای چارت تشکیلاتی تصویب شده نیست؛ یعنی همین که اعضای این گروه، گویا در اعماق وجودشان، مثلاً مطمئن هستم که این دو سه نفر رهبران این گروه هستند؛ یا آن آقا، معاون رهبر این گروه است. در نبودِ رهبر گروه، مراجعات به معاون می شود. سازمان یافتگی اینطور است. افراد گروه، خودشان می دانند که رده اول و دوم و سوم دارند. مثلاً با شوخی قاطی کنیم، در مسجد، معمولاً صف اول و دوم، جایگاه خاص خودشان را دارند. مثلاً یک مهمانی که نبوده و تازه به مسجد وارد شده، گویا یک مقدار سوال برایشان پیش میاد، هم نفرات دیگری که مشاهده می کنند، و هم کسی که جا برایش پیدا نشده و هم مسجد و صفوف جماعت؛ اگر گروه باشند، گروه اول و دوم سوم، معنای خودش را دارند. حالا در گروه، به معنای «عام» در تمام مصادیقش، و آن سازمان یافتگی که صحبت کردیم، به صورت نانوشته هست. خب، اینجا در این قوم ها، این ساختار وجود دارد. این کنش متقابل وجود دارد، آن دشمن و اهداف مشترک هست؛ و سایر ویژگی های مشترک را دارند؛ پس می توانیم آن را به عنوان گروه تلقی کنیم؛ قصص قرآن، بیشتر، حول گروه می گردد؛ همین بحث هاست که با تعبیر قوم و طایفته و اهل اینها توضیح داده می شود.

نتیجه گیری بحث انواع گروه:

پس این هم یک تقسیم بندی شد که گروه های کوچک و بزرگ داریم؛ گروه مرجع داریم؛ گروه ثانویه و زیرگروه داریم. اینکه ما اصولا چرا به گروه ملحق می شویم؟ و از گروه چه انتظاری داریم؟ در کتب روانشناسی اجتماعی آمده است؛ اینها را سریع مرور می کنیم که وقتی می رسیم به آیات شریفه، و می خواهیم بعضی از گروه ها را مرور کنیم، ذهنمان با این مباحث، آشنا باشد. خب خیلی معلوم است که فرد در تنهایی، آرامش ندارد. نیاز روانی و درونی ما انسان ها، این است که اجتماعی هستیم. حالا این نیاز اجتماعی یک موقع به صورت پراکنده و بدون نظم خاصی است؛ که الان نیاز به نان دارم؛ و به نانوایی می روم؛ ولی، اگر طوری بود که هیچ وقت نخواهم نان بخورم، خب نان نمی خورم، با غذاهای دیگر، خودم را سیر می کنم؛ یک وقت اینطور است، ولی یک موقع هست که علاوه بر اینگونه نیازها، احساس جمعی بودن هم می آید؛ و حضور پیدا می کند؛ افراد یک محله هستیم؛ مشتری، مغازه دار را می شناسد؛ مغازه دار، مشتری را می شناسد؛ مسجدی ها همدیگر را می شناسند؛ در خیابان همدیگر را می شناسند؛ و اینها نشانه های این است که این گروه شکل گرفته، یا در حال شکل گیری است؛ افرادی که در یک محله، تازه وارد می شوند، زمان می برد تا مثل بقیه، اهل همان محله تلقی بشوند؛ گروه ها به ما کمک می کنند که اهدافی داریم و می خواهیم که به آن اهداف راحت تر برسیم. دانش و اطلاعاتی را که ما نیاز داریم، از قابل و کانال گروه به دست می آوریم؛ تنهایی، خیلی راحت نمی توانیم آن اطلاعات را به دست بیاوریم؛ وقتی احساس «گروه» داشته باشیم، گویا احساس امنیت ما بیشتر است. مثلاً در یک سفر یا اردو یا مجموعه زیارتی، شخص، وقتی عضو یک کاروان باشد، اینجا احساس یک آرامش و امنیت بیشتری دارد تا یک سفر زیارتی که تنها رفته باشد. در تنهایی، انگار تمام وظایف با خودش است. حالا ما مثال بیرون را زدیم، ولی نه، حتی گروه‌های محلی هم همین طور است؛ که احساس امنیت برای افراد را دارد. اصولا یک حالت روانی است که احساس امنیت می کند؛ در مقابل آشنایان خود؛ در کنار افرادی که کنارش هستند. خانواده یک گروه است؛ بدون هیچ تردیدی و جزو ریشه ای ترین گروه ها و اصیل ترین گروه هاست.

هویت اجتماعی:

«هویت اجتماعی» ما، را گروه تثبیت می کند. هر کدام از ما، یک بخش از هویت مان به مسلمان بودن ماست. یک بخش تفصیلی تر و دقیق تر ما، این است که طلبه هستیم. یک بخش دیگر این است که ما با کتاب و درس، سر و کار داریم. یک بخش دیگر اینکه ما معمولا وقتی به همدیگر می رسیم، آشنایی های صنفی، خودش را به صورت «تصور قالبی» نشان می دهد؛ اعمال اثر می کند. اگر شما در یک شهرستان دیگری، در بین جمعیت مردم قرار گرفتید، اگر یک طلبه ببینید، گویا احساس قرابت بیشتری برای شما ایجاد می کند؛ چون بسیاری از ویژگی های گروه را ما به صورت تصورات قالبی در خود و افراد هم گروه می بینیم؛ که بحث «هویت اجتماعی» است؛ که به صورت جدی در ما کار می کند و موثر واقع می شود.

گروه ها، ممکن است نوع ارتباطشان متفوت باشد (خطی، شبکه ای، حلقوی،...)

گروه ها در درون خودشان، خیلی ارتباط شان متفاوت است، بستگی به اینکه این گروه با چه هدفی شکل گرفته باشد. اگر یک گروه معمولی در جامعه که در زندگی ها شکل می گیرد، یک گروه شبکه ای باشد. این شبکه ای، شکل پایین است. حالت خاصی ندارند و منع و الزامی هم وجود ندارند و همه می توانند با همه در ارتباط باشند. دادن و گرفتن اطلاعات و دادن و گرفتن امنیت و حمایت از همدیگر، خیلی فرقی نمی کند. گاهی ممکن است ارتباطات، ارتباطات، ستاره ای باشد، یعنی یک مرکزیتی وجود دارد و همه او را به عنوان مرکزیت می شناسند؛ چرا که آنها که اطراف این ستاره را تشکیل می دهند؛ این ستاره را نمی شناسند، مگر جداگانه تعریف شده باشد که این شکل، به عنوان ستاره ای مرکب باشد. این شکل ها، خیلی عجیب و غریب نیست، ولی اینکه اینها به چه کاری می آید، ولی اینها برای بعضی اهداف و گروه ها، بسیار تعیین کننده است. یک مجموعه ای مثل گروه منافقین، آنها بیشتر ارتباطات شان، بیشتر، ستاره ای مرکب است؛ یعنی یک طوری برنامه ریزی می شه که اگر یک گوشه اش به سمت شبکه ای شدن رفت، مثل اینکه همه چیز به هم می ریزد، مثل اینکه امنیت گروه و امنیت افراد و همه به هم می ریزد. یا آن حلقوی بودن، یعنی میدان بازی اصلاً وجود ندارد که یک اطلاعات جدیدی باید بیاید. یک اطلاعاتی باید خارج شود. یک انرژی، یک نیرویی، نکته مهمی، حمایتی باید وارد شود از طرق دیگری، خب این خیلی محدود تلقی می شود. مصادیق آن هم در جامعه ما خیلی فراوان نیست، چون جایی که چه بسا یک الزامی وجود داشته باشد، حلقوی، یعنی الف با ب ارتباط دارد و الف دیگر با جیم ارتباط ندارد. ب با جیم ارتباط دارد و همین طور الی آخر و آخر این سلسله هم باز به همان الف برمی گردد یعنی هر چی اینجا حرف هست، دیگر قرار نیست یک تغییر جدی حاصل شود، مگر اینکه شما بگویید خب این افراد آن موقع می رویم سراغ آن ترکیبی، مگر اینکه بگویید آقا هر کدام از این افراد، در این حلقه، بالاخره یک ارتباطات بیرونی در زندگی متعارف شان دارند. یک گروه دیگری را شکل می دهند و تأثیراتی که از آن گروه های دیگر می گیرند، بخواهند یا نخواهند، به این گروه هم منتقل می شود. خب حالا بله، این حالا تا زمانی می تواند مصداق داشته باشد؛ که آسیبی به این گروه و گروه بودنش وارد نکند؛ بلکه به نفع اینها باشد. خب بله، یا یک موردش خطی است، در این شکل، وجود ندارد. یک مورد دیگرش ترکیبی هم اشاره کردیم. یک چیز اتوبوسی است. تصویرش اینجا بود. منظور این است که یک افرادی هستند، یعنی نقش ها اینطور گویا تقسیم شده است. یک کسانی تحمل کننده کل این گروه هستند و یک کسانی بگیم بیشتر سود برنده و استفاده کننده از این گروه هستند. آنهایی که سود می برند و استفاده کننده هستند، نوع ارتباط شان به شکل دیگری است، آنهایی که اداره کننده اولیه و اصیل این گروه هستند، آنها باز به شکل دیگری. هر کدام از اینها در آن سازمان یافتگی که باید باشد، آن ساختاری که باید باشد و نقشی که باید داشته باشند، جایگاه‌های تعریف شدهٔ خاص خودشان را دارند.

چند نکته را ما اینجا در این شبکه های انواع ارتباطات می توانیم مورد توجه قرار دهیم. مسیر ورود و خروج اطلاعات، یک نکته است؛ امنیت اطلاعات، یک نکته است. داخل آن حلقوی، امنیت اطلاعات، زیاد است. در آن ستاره ای، ولو ستاره ای مرکب، امنیت اطلاعات، تعریف شده است، بالا است، ولی مثلاً فرض کنید توی شبکه هیچ امنیت اطلاعات، ندارد.

نقش گروه ها در جامعه سازی:

خطی الان تصویرش نیست و تصویر هم نمیخواهد و یک ابتدا و انتهایی دارد، مثل یک قطار و اینها با همدیگر مرتبط هستند، اطلاعات از هر طرفی می تواند وارد شود و از طرف دیگر می تواند خارج شود. امنیت آن، نسبی است و سرعت اطلاعات، مهم است در چیزهایی که اینجا در این شبکه های ارتباطی می خواهد ملاحظه شود. دقت اطلاعات، مهم است. سرعت اطلاعات در شبکه ای، بسیار زیاد است. یعنی شایعه ها معمولاً از این استفاده می کنند. یعنی یک مطلبی، مهم نیست که این نفر دومی که می خواهد این شایعه را پخش کند، جوان است یا پیر است، ترک یا لر یا فارس است، زن یا مرد است، اهل این شهر است یا مسافر است، هیچ اهمیتی ندارد. اینها ارتباطات شان، مشبک گونه است. از هر جایی اطلاعات را می گیرند و وقتی آن اطلاعات را گرفتند، وارد این شبکه و وارد این گروه می شود و اطلاعات این گروه هم به راحتی از این گروه، خارج می شود. امنیت ندارد، ولی سرعتش خیلی زیاد است. دقت هم اینجا البته خیلی ندارد. دقت هم در ستاره ای زیاد است، در خطی هم در حد رده دوم و سوم به لحاظ امنیتش! خب حالا اینها در گروه ها مطرح می شود. آرام آرام ببینیم که اگر نگاه به گروه های قرآنی می کنیم، ببینیم ما چه چیزهایی را می توانیم آنجا پیدا کنیم و اصولا گروه های قرآنی چگونه می تواند در جامعه ما ایفای نقش کند. ما چطور باید به این گروه ها نگاه کنیم و در جامعه سازی چطور باید از آنها سود بگیریم و استفاده کنیم. در قرآن، توجه به گروه ها هست. ببینید!

یادآوری سیر بحث ما.

من گهگاهی لازم می دانم یک یادآوی اینطوری بکنم. ما قرآن و روانشناسی داریم مطالعه می کنیم یا روانشناسی قرآن بنیان داریم مطالعه می کنیم. اینگونه مطالعه کردن در قرآن، خب، متعارف نبوده است. در کتب تفسیری ما نیست. مفسران بزرگ ما، اینطور نگاه نکرده اند. ما هم در جلسات اول، توضیح دادیم که نگاه ما، تفسیری نیست. ما الزاما برای تفسیر نیامده ایم. ما آمده ایم از قرآن بپرسیم، سوالاتی که از زندگی روزمره می گیریم و می خواهیم زندگی را اداره کنیم. اگر جایی سوال ما به گونه ای بود که باید به تفسیرهای مختلف، نگاه کنیم، این کار را می کنیم. اگر یک جایی به نظر رسید که باید مباحثه کنیم و فکر کنیم و احتمالا اگر روشمند باشد، دیگران اسمش را تفسیر بگذارند، ما ابایی نداریم، ولی می خواهم بگویم که آنی که یادآوری می کنم، این است که ما چه بسا آیات را داریم می خوانیم، از ظواهرش استفاده می کنیم. ظواهری که هیچ مستمعی که البته با قرآن آشنا باشد، تردید نمی کند و بعد می بینیم که نتایجی که به دست می آید، نتایج مهم و جدیدی است. نتایج قابل استفاده است، نتایج مهمی است. به عبارت دیگر، مظلومیت قرآن را می شود اینطور بیان کرد که ما ساده ترین سوالات مان را نرفتیم در محضر قرآن و بپرسیم و بخواهیم آن را در زندگی هایمان به اجرا در بیاوریم؛ و الا الان که نگاه کنیم، اگر دوستان در برنامه شان هست و مطالعه می کنند، ببینید مثلا در قرآن آنچه که مربوط به گروه ها هست، چقدر مطلب جدید به دست می آید؛ با این سوالات و این اصطلاحات روانشناسی، وقتی وارد می شویم، چه پاسخ های روشن و آشکاری را قرآن به ما می دهد. قرآن گروه را معرفی می کند، توصیف می کند. به کارکردهای گروه و ارزش داوری های مثبت یا منفی درباره گروه ها مطلب دارد؛ به همه اینها می پردازند. از حریم گروه، دفاع می کند. به عنوان مثال این آیه شریفه را توجه بفرمایید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾

معرفی گروه توسط قرآن:

خب، ما قبلا صحبت کردیم که مومنین را یک گروه تلقی می کنیم. اینجا خطاب به این گروه مومنان است. خطاب، خطاب گروهی است، فردی نیست.

﴿... لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ...﴾

غیر از خودتان را بطانه خودتان قرار ندهید، به اندرونی خودتان راه ندهید. گویا مثلا بطانه به یک معنا به این آستر لباس هم می گویند. یعنی اینقدر راه را باز نکنید که کسانی که از گروه شما نیستند، در درون شما جای پیدا کنند، نفوذ پیدا کنند. حالا همین یک آیه شریفه را شما ببرید در زندگی های فردی و اجتماعی و مخصوصا در یک سطح کلان با نگاه سیاسی و اجتماعی و بین المللی و اینها! بحث نفوذ و جاسوسی و بحث دوتابعیتی و امثال اینها، اگر از این آیه شریفه بپرسیم، یه مقدار راه را برای ما مشخص می کند. ﴿... لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ...﴾ آن افرادی که ﴿لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا﴾ که اینها کوتاهی نمی کنند از فساد در مورد شما؛ از آسیب در مورد شما! هر کاری از دست شان بربیاید، انجام می دهند که به شما آسیب وارد کنند. ﴿وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ﴾؛ آنها خوشحال می شوند از آنچه که موجب مشکل برای شما می شود. ﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ﴾؛ شما می بینید که اینها در کلام شان آن کینه و بغضاء خودش را آشکار می کند؛ دشمنی خودش را آشکار می کند. اما تازه قرآن داره یادآوری می کند که اینکه ظاهر می کنند که هیچ، آنکه مخفی می کنند، بزرگتر است. ﴿وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ﴾ خب ببینید اینجا دقیقا دارد مرزبندی های گروه مومنین با غیرمومنین را به چه شکلی بیان می کند.

ویژگی های گروه از نگاه قرآن:

اگر آن ویژگی هایی که مطرح می کردیم، بگردیم توی آیات شریفه قرآن، و گروه مومنین را اگر بخواهیم گروه ها را یکی یکی بررسی کنیم، به تدریج باید زمان زیادی بگذاریم و ارزش خاص خودش را هم دارد؛ مگر اینکه جایی بگیم اینجا تکرار شده؛ و این مطالعه به اشباع رسیده است؛ مثلا، قبلا به شکل دیگری انجام شده است؛ مقاله اش وجود دارد؛ کتابش وجود دارد؛ و آنها را عبور می کنیم؛ ولی آنجایی که قبلا کار انجام نشده باشه، بیشتر می پردازیم. خب ما می بینیم که اهداف مشترک وجود دارد؛ دشمن مشترک وجود دارد؛ آن نوع حمایتی که اعضای گروه از گروه می خواهند، در گروه مومنین به صورت کامل وجود دارد؛ سازمان یافتگی در یک سطح کلانش، مخصوصاً اگر به عنوان یک گروه مرجع و یک گروه بزرگ تلقی کنیم، سازمان یافتگی وجود دارد؛ سازمان یافتگی کلان که عرض می کنم، مثلاً فرض بفرمایید که ما اینجا، پیامبر گرامی را داریم؛ حضرات معصومین علیهم السلام را داریم؛ علمای طراز اول را داریم؛ تفسیرهای انجام شده توسط مفسرین را داریم؛ که مومن و گروه مومنین را چطور دارند بیان می کنند؛ اینها آن سازمان یافتگی های در حد کلان هست؛ بعد شما بیا، مصادیق کوچک ترش را هم در هر شهری، در هر روستایی، در هر محدوده جمعیتی ای، به صورت مصداقی آنها را پیدا کن و بررسی کن؛ شما گروه مومنین را می بینید که خب، زود هم دیگر را پیدا می کنند؛ نیازهایشان را، اهداف شان را، دشمنی هایشان را، اینها در کنار هم دیگر شناسایی می کنند؛ اقدام می کنند و خیلی می تواند موثر و مفید باشد. اینجا، این دو تا واژه را من اینجا یادداشت کردم که ذکرش کردیم و عبور کردیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo