درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /تبین مساله الضد

مقدمه سوم:

در این درس کلمات بکار رفته در مبحث ضد را بررسی خواهیم نمود .

مراد از کلمه «امر» و «اقتضا» و «ضد» چیست؟

مراد از کلمه «الامر»؛ اعم از این است که وجوب به‌وسیله دلیل لفظی ثابت بشود و یا به دلیل لبی. مانند اجماع و عقل و ضرورت در نتیجه بحث اعم از لفظی و غیرلفظی خواهد بود و کسانی که قائل به عدم اقتضاء شدند دلیل آنها دلالتهای ثلاث است( مطابقی، تضمنی، التزامی) و یا به وسیله آیات و روایات ثابت بشود.

استدلال کسانی که قائل به عدم اقتضاء شدند مسئله ضد را یک مسئله لفظی تصور نموده اند.این افراد قائل هستند که هیچ یک از دلالت های ثلاث(مطابقی ،تضمنی و التزامی) وجود ندارد بلکه بحث از عوارض الفاظ است و اگر وجوبی به دلیل لبیثابت شد> بحث ضد در آن جریان پیدا نخواهد کرد

نظر استاد: درآینده این نظر را ابطال خواهیم کرد .

اما مراد از اقتضا در چند جای اصول به کار می‌برند

1- در بحث اجزا اصولیون می‌گویند: الإتيان بالمأمور به على الوجه الذي أمر به هل يقتضي الإجزاء أو لا؟[1]

2- در بحث ضد که اصولیون می گویند: الأمر بالشي‌ء هل يقتضي النهي عن ضدّه أو لا؟[2]

3-در بحث فساد منهی عنه اصولیون می گویند : ان النهى عن الشىء هل يقتضى فساده ام لا؟[3]

در هر کدام کلمه اقتضاء معنای خاصی دارد؛ صاحب کفایه ان طور بیان می کنند که: الاقتضاء في العنوان أعم من أن يكون بنحو العينية ، أو الجزئية ، أو اللزوم من جهة التلازم بين طلب أحد الضدين ، وطلب ترك الآخر[4]

کلام محقق خراسانی ؛ اقتضاء دارای چهار نوع است :

اقتضا به نحو عینیت:

مراد این است از این نوع از اقتضا این است که امر به شیء عین نهی از ضد آن است و به دلالت مطابقی بین امر به شی با نهی از ضد آن

شی می‌کند: مثل‌اینکه امر به ازاله نجاست از مسجد که عین نهی از ترک ازاله استدر صورتی که ضد از نوع عام باشد و یا امر به شی عین

نهی از ضد از انجام صلاة باشد؛ بنابراین اینکه مراد از ضد، ضد خاص باشد. (بعداً توضیح داده خواهد شد).

اقتضا به نحو جزئیت و تضمنی

مراد این است که نهی از ضد عام جزئی از امر به شی است ،نهی امر که دلالت بروجوب می کند. وجوب دارای 2 جزء است : الف طلب فعل ب:به خصوص منع از ترک آن شی (بنابر ضد عام مانند منع از صلاة –ضد خاص) به نحو تضمنی خواهد بود.پس دلالت امر بر مجموع طلب الفعل یا دفع از ترک ، دلالت مطابقی خواهد بود ولی دلالت امر بر هر یک از طلب الفعل و منع از ترک ، دلالت تضمنی خواهد بود .

اقتضا به نحو تلازم

تلازم بین طلب احد ضدین و طلب ترک ضد دیگری به‌عنوان ضد خاص . یا تلازم بین طلب احد الضدین با منع از ترک آن ضد به‌عنوان ضد عام. به عبارت دیگر : امر به شی ملازم نهی از ضدش خواخهد بود (سواء کان ضد خاص باشد مانند صلاة و یا ضد عام باشد مانند ترک ازاله ).(در آینده بحث خواهد شد)

4- اقتصاد به نحو مقدمیت

یعنی ترک یک ضد مقدمه وجود ضد دیگر و فعل ضد دیگر است .مانند ترک صلاة مقدمه تحقق ازاله است؛ یعنی تحقق ازاله متوقف بر ترک صلاة خواهد بود. تحقق ازاله که واجب است پس مقدمه آن (ترک صلاة) هم واجب خواهد بود؛ وقتی ترک صلاة واجب شد، پس فعل صلاة حرام خواهد بود.( که این همان نهی از ضد خواهد بود)

قال الصاحب الکفایة

الاقتضاء في العنوان أعم من أن يكون بنحو العينية ، أو الجزئية ، أو اللزوم من جهة التلازم بين طلب أحد الضدين ، وطلب ترك الآخر ، أو المقدمية[5]

بعداً در مورد اینکه امر به شی اقتضای نهی از ضدش است و همچنین بر اساس اینکه از کدام نوع از اقتضاء است.

اما مراد از ضد

که در باب ضد دو بحث وجود دارد 1-معنای ضد 2-اقسام ضد

اما در مورد معنای ضد دو معنا وجود دارد .

الف)معنای فلسفی و منطقی :

الضدان: هما الوجوديان المتعاقبان على موضوع واحد، و لا يُتصور اجتماعهما فيه، و لا يَتوقف تعقل أحدهما على تعقل الآخر مثل الحرارةو البرودة السواد و البیاض [6] و لذا ضد فلسفی مخصوص دو امر وجودی هستند که قابل اجتماع در محل واحد نیستند گرچه هر دو قابل ارتفاع هستند

ب)معنای اصولی

ضد در علم اصول اعم از ضد فلسفی است. زیرا مراد از ضد اصولی مطلق معاندو منافی است چه وجودی باشد و چه عدمی باشد. که نظر بسیاری از اعلام اصول مانند محقق خراسانی و شیخ انصاری و محقق عراقی همین است .

قال الشیخ الانصاری:

المقدمة الرابعة في الضد و معناه لغة المنافي و المعاند مطلقا [7]

قال المحقق الخراسانی:

أن المراد بالضد هاهنا ، هو مطلق المعاند والمنافي وجودياً كان أو عدمياً .[8]

قال المحقق آقا ضیاء الدین العراقی:

واما الرابع وهو الضد فالظاهر ان المراد به هو مطلق المعاند الشامل للنقيض ايضا فانه تارة يطلق ويراد به معناه الاخص وهو المعاندة بين الشيئين على نحو لا يمكن اجتماعهما في محل واحد مع جواز ارتفاعهما كالسواد والبياض، واخرى يطلق ويراد به مطلق المعاند الشامل للنقيض ايضا [9] .

ظاهراَ اصولیون معنای ضد را همان معنای لغوی دانسته اند زیرا در قاموس اللغة[10] و مصباح المنیر و مجمع البحرین و.... معنای ضد را مطلق معاند و منافی دانسته اند که شامل ضد فلسفی و نقیض فلسفی می شود.

 


[10] قاموس اللغة ج1، ص39.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo