درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /سومین قاطع سفر

خلاصه جلسه قبل

سوّمین چیزی که سفر را قطع می‌کند این بود که در جایی سی روز مردّد بماند؛ این دو صورت داشت: تردد بعد از بلوغ مسافت و تردد قبل از بلوغ مسافت؛ صورت دوم بیان شد.

صورت اوّل: تردّد بعد از بلوغ مسافت

اگر بعد از رسیدن به مسافت شرعی در جایی سی روز مردّد بماند قاطع سفر محقّق شده و سفر قطع می‌شود و حکم مسافر در آنجا حکم مقیم است لذا تا وقتی آنجا بماند نمازش کامل است.

این نظریه‌ی مشهور است؛ شهید در روض الجنان تصریح دارد که این مطلب اجماعی است؛ می‌فرماید: تردّد سی روز مانند اقامت ده روز است و مخالفی ندارد الّا محقق بغدادی؛ [1] ایشان می‌فرماید: تردّد سی روز، قاطع سفر نیست.

برای تبیین این نظریه عرض می‌کنم اختلاف در این است که تردّد سی روز نتیجه‌اش تخصیص است یا تخصّص؟ یعنی تبدیل به مقیم می‌شود که در اینصورت موضوع عوض شده لذا تخصّص است که نظریّه‌ی مشهور همین است؛ یا مسافر است ولی بعد از سی روز حکم مقیم را دارد و نمازش تمام است لذا تخصیص است که نظر محقّق بغدادی همین است؛ مانند «اکرم العلماء الا الفساق منهم»؛ عالم فاسق، عالم است ولی حکم غیرعالم را دارد.

یکی از ثمرات این اختلاف این است که اگر از آنجا بخواهد سفر را ادامه دهد و به مسافتی کمتر از مسافت شرعی برود، طبق نظریّه‌ی مشهور نمازش تمام است چون مسافر نیست ولی طبق نظریّه‌ی غیرمشهور نمازش شکسته است چون مسافر است.

علّت نظریه ی غیرمشهور

غیرمشهور می‌گویند در روایات نیامده که تردّد سی روز مانند اقامه‌ی عشره است؛ بلکه فقط آمده که نمازش کامل است ولی برای بعد از آنجا تصریحی وجود ندارد لذا در ادامه ی سفر رجوع می شود به ادلّه‌ی قصر.

استاد

متافهم عرفی ما را به نظریه‌ی مشهور هدایت می کند و مرحوم آقای خوئی از همین متفاهم عرفی یک قاعده استخراج می‌کند؛ لذا روایات را بررسی می کنیم.

صحیحه ی زراره

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ قَدِمَ بَلْدَةً إِلَى مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَكُونَ مُقَصِّراً وَ مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُتِمَّ؟ فَقَالَ: إِذَا دَخَلْتَ أَرْضاً فَأَيْقَنْتَ أَنَّ لَكَ بِهَا مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ وَ إِنْ لَمْ تَدْرِ مَا مُقَامُكَ بِهَا تَقُولُ غَداً أَخْرُجُ أَوْ بَعْدَ غَدٍ فَقَصِّرْ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَنْ يَمْضِيَ شَهْرٌ فَإِذَا تَمَّ لَكَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ وَ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ سَاعَتِكَ. [2]

اگر در سفر در جایی مردّد شدی که امروز حرکت کنم یا فردا و همینطور تا سی روز، در این سی روز نمازت را باید شکسته بخوانی و بعد از سی روز باید کامل بخوانی گرچه یک ساعت دیگر بیشتر آنجا نباشی.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ نَوَيْتُ حِينَ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ أَنْ أُقِيمَ بِهَا عَشَرَةَ أَيَّامٍ‌ وَ أُتِمَّ (الصَّلَاةَ ثُمَّ بَدَا لِي بَعْدَ أَنْ أُقِيمَ بِهَا) فَمَا تَرَى لِي أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ؟ فَقَالَ: إِنْ كُنْتَ دَخَلْتَ الْمَدِينَةَ وَ صَلَّيْتَ بِهَا فَرِيضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ فَلَيْسَ لَكَ أَنْ تُقَصِّرَ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْهَا وَ إِنْ كُنْتَ حِينَ دَخَلْتَهَا عَلَى نِيَّتِكَ التَّمَامِ فَلَمْ تُصَلِّ فِيهَا صَلَاةً فَرِيضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ حَتَّى بَدَا لَكَ أَنْ لَا تُقِيمَ فَأَنْتَ فِي تِلْكَ الْحَالِ بِالْخِيَارِ إِنْ شِئْتَ فَانْوِ الْمُقَامَ عَشْراً وَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ الْمُقَامَ فَقَصِّرْ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ شَهْرٍ فَإِذَا مَضَى لَكَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ. [3]

شاهد بحث ما همین قسمت آخر روایت است که می‌فرماید: وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ الْمُقَامَ فَقَصِّرْ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ شَهْرٍ فَإِذَا مَضَى لَكَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ.

از این روایات استفاده می‌شود که هرکسی که مسافر باشد نمازش شکسته است و هر جایی که می‌گوید نماز را کامل بخوان، طبق برهان إنّ، کشف می‌کنیم که مسافر نیست؛ و این متفاهم عرفی است و محقّق خوئی آن را تبدیل می‌کند به یک قاعده که هر جا نماز انسان تمام باشد، مسافر نیست؛ این تخصیص نیست و بقول مرحوم حکیم از باب حکومت است؛ این روایات حاکم است بر ادلّه‌ی «کلّ مسافر یجب علیه القصر»؛ دائره‌ی روایات قصر تضییق می‌شود به به عدم تردّد سی روز در یک مکان؛ یا می گوییم تخصّصا خارج است؛ علی کلّ حال یا از باب حکومت است و یا از باب تخصّص؛ این یک مطلب عرفی است که هرکجا نماز انسان قصر باشد مسافر است و هرکجا کامل باشد مسافر نیست؛ چه عنوان مقیم را داشته باشد یا نه؛ مدلول آیات نیز همین است که ملاک قصر، مسافر بودن است.


[1] نام محقّق بغدادی در کلام صاحب جواهر، مرحوم حکیم و محقّق خوئی آمده است؛ ظاهرا منظور محقّق اعرجی صاحب کتاب وسائل الشیعة فی احکام الشریعة؛ از شاگردان وحید بهبهانی و کاشف الغطاء؛ ایشان متولد بغداد است و تا چهل سالگی در بغداد تاجر بوده و بعد از چهل سالگی به نجف رفته وارد علوم حوزوی می شود و تبدیل می شود به یک فقیه و اصولی؛ شرح وافیه در علم اصول، وسائل در فقه و منظومه ی فقه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo