درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /اماکن تخییر

 

قال رسول الله صلی الله علیه و اله: إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَفْزَعُ إِلَيْهِمُ النَّاسُ فِي حَوَائِجِهِمْ أُولَئِكَ هُمُ الْآمِنُونَ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[1]

خدا در زمین بندگانی دارد که مردم برای نیازهایشان به آنها روی می‌کنند و ملجأ مردم هستند؛ اینان همانانی هستند که در قیامت در امن و امان می‌باشند.

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در امکنه اریعه بود؛ مقام اوّل اصل حکم به تخییر در قصر و اتمام بود؛ مسافر در این امکنه مخیّر است بین قصر و اتمام در صلاة؛ گفتیم دلیل بر این نظریه‌ی مشهور جمع بین روایات باب است که بیان شد و عرض شد مشکل مهمّ در این بحث برای قول به تخییر، روایاتی است که دلالت بر قصر دارند؛ مانند صحیحه‌ی بزیع:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا عَنِ الصَّلَاةِ بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ تَقْصِيرٌ أَوْ تَمَامٌ؛ فَقَالَ: قَصِّرْ مَا لَمْ تَعْزِمْ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ.[2]

عمده در باب روایات معارض تخییر، روایاتی همانند همین روایت است که دلالت دارند بر اینکه اگر بخواهی در مکّه نماز را تمام بخوانی باید قصد عشره کنی؛ جمع بین این روایات با روایات تخییر یک چیز است و آن حمل این روایات بر تقیة است؛ یعنی این روایات در مقام بیان حکمِ واقعی نیستند؛ روایات تمام، دلالت بر فضیلتِ تمام دارند و روایات تخییر بقوت خود باقی می‌مانند.

امّا دلیل بر این حمل، اموری است که مرحوم آقای خوئی در کتاب الصلاة از شرح عروه آورده است:

امر اول

اهل سنّت در مجموع بین امکنه اربعه و بقیه‌ی اماکن تفاوتی قائل نیستند؛ می‌گویند مسافر در مکّه و مدینه مثل بقیه‌ی اماکن، مسافر است و نمازش قصر می‌باشد؛ اگرچه بعضی از آنها از آیه‌ی قصر برداشت تخییر کرده‌اند یعنی لاجناح را بمعنای تخییر و جواز می‌دانند ولی معروف و مشهور در مقام عمل آن است که قصر را مقدّم می‌کنند؛ از نظر فتوا هم نظراتشان متفاوت است؛ بنابراین زمینه‌ی حمل بر تقیة وجود دارد که چون اهل سنّت نماز را در مکّه و مدینه شکسته می‌خوانند در این روایات نیز برای درامان ماندن شیعه، امر به تقیّه کرده‌اند؛ به همین جهت شخصیّتهایی همچون صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر نمازشان را شکسته می‌خوانده‌اند؛ لذا این امر به تقیّه است نه امر تقیّه‌ای؛ امر به تقیّه معنایش این است که تقیه و قصر مطلوب است ولی امر تقیه‌ای عبارت است از اینکه امام در مقام تخاطب نتوانسته‌اند امر واقعی را بیان کنند لذا امر را تقیه‌ای صادر کرده‌اند؛ اینجا امر واقعی است به تقیّه؛ یعنی شیعیان تقیّه کنند تا درامان بمانند.

 

امر دوّم

روایات دالّ بر تمام می‌خواهد بگوید شیعه بعنوان فرقه‌ی ناجیه خصوصیّاتی دارد از جمله آنکه در اماکن اربعه نماز را تمام می خواند؛ قبلاً گذشت که در روایت آمده است این از ذخائر خدا و در علم مکنون خداست؛ بنابراین مثل همان مواردی است که امام عسکری علیه السلام بعنوان علامت شیعه معرفی فرموده‌اند: علامات المؤمن خمس.

 

امر سوّم

از صحیحه‌ی معاویة بن وهب استفاده می‌شود که امر به قصر حمل بر تقیّه می‌شود:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ عَنِ التَّقْصِيرِ فِي الْحَرَمَيْنِ وَ التَّمَامِ فَقَالَ لَاتُتِمَّ حَتَّى تُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَقُلْتُ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْكَ أَنَّكَ أَمَرْتَهُمْ بِالتَّمَامِ فَقَالَ إِنَّ أَصْحَابَكَ كَانُوا يَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ فَيُصَلُّونَ وَ يَأْخُذُونَ نِعَالَهُمْ وَ يَخْرُجُونَ وَ النَّاسُ يَسْتَقْبِلُونَهُمْ يَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ لِلصَّلَاةِ فَأَمَرْتُهُمْ بِالتَّمَامِ.[3]

از امام صادق درباره‌ی حکم تقصیر در حرمین سؤال کردم؛ فرمود تمام نخوان مگر اینکه قصد اقامت کنی؛ گفتم از اصحاب شنیدم که شما شیعه را امر به تمام می‌کنید؛ فرمود بله چون اصحاب شما در مسجد نماز می‌خوانند و با اهل تسنّن رفت و آمد می‌کنند لذا آنها را امر به تمام کردم.

این روایت چه میخواهد بگوید؟ امر به تمام که موافق با اهل تسنّن نیست بلکه حکم واقعی است؛ امر به قصر مطابق با تقیّه است؛ بنابراین این روایت را باید حمل بر بیان حکم واقعی کنیم؛ در این قضیه یقینا چیزهایی بوده که امام میفرمایند: لَاتُتِمَّ حَتَّى تُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ؛ رفت و آمد با اهل سنّت دلیل نمیشود حضرت امر به چیزی کنند که ماموربه واقعی است؛ مؤیّد این مطلب روایت عبدالرحمن بن حجاج است:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ إِنَّ هِشَاماً رَوَى عَنْكَ أَنَّكَ أَمَرْتَهُ بِالتَّمَامِ فِي الْحَرَمَيْنِ وَ ذَلِكَ مِنْ أَجْلِ النَّاسِ قَالَ لَا كُنْتُ أَنَا وَ مَنْ مَضَى مِنْ آبَائِي إِذَا وَرَدْنَا مَكَّةَ أَتْمَمْنَا الصَّلَاةَ وَ اسْتَتَرْنَا مِنَ النَّاسِ.[4]

عرض کردم هشام از شما روایت کرده که شما او را امر کرده‌اید به تمام در حرمین، بخاطر رفت و آمد با اهل تسنّن؛ فرمود نه اینطور نیست که فقط او را امر کرده باشم بلکه سیره‌ی من و پدرانم این بوده که در مکّه نماز را تمام می‌خوانیم البتّه در حالیکه خود را از دید اهل تسنّن مخفی می‌کنیم.

و کیف کان متعارف بین عامّه غالباً قصر است اگرچه شافعیه و حنبلیه قائل به تخییر هستند؛ و حنفیه و مالکیه متّفق بر قصرند و می‌گویند قصر واجب نیست ولی سنّت مؤکّد است؛ امّا در مقام عمل تقریباً بالإتّفاق نماز را شکسته می‌خوانده‌اند.

با این وجود و اینکه روایات می‌گویند تمام خواندن از ذخائر عند الله و مسائل پیچیده‌ی عالم وجود است، راهی نداریم الّا فتوای مشهور یعنی تخییر و تمام افضل است.

بنابراین در مقام اوّل همانطور که مشهور فتوا داده‌اند و متأخّرین از مراجع نیز فتوایشان همین است که راهی نیست جز اینکه روایات مخالف تخییر یعنی روایات دال بر قصر را بر تقیّه حمل کنیم.

با اوضاع و احوال زمان صدور این روایات یعنی عملکرد اهل تسنّن و حساسیّتشان نسبت به قصر، ائمه مجبور بوده‌اند تقیّه کنند؛ خیلی جاها ائمه تقیّه می‌کرده‌اند و به حدّی رسیده که فرمودند

التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي.[5] لم یعبد الله بمثل التقیة؛ یعنی تقیّه در حدّ بداء قرار گرفته که راه عبادت خدا تقیه است؛ ائمه بخاطر تقیه آبروی اصحابشان را می‌بردند؛ در روایات چقدر برای شخصیتهای بزرگی مثل زراره مذمّت وارد شده است برای اینکه محفوظ بمانند؟! مسأله‌ی تقیه مسأله‌ی مهمی است؛ گرچه اهلّ تسنّن خصوصاً وهابیت ما را متّهم به نفاق می‌کنند، ولو تقیه مصداق نفاق باشد، ادله‌ی نفاق تخصیص خورده و تقیه از آن نفاقهایی است که استثناء شده است؛ تقیه از آن نفاقهای مبارک و مورد توصیه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo