درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ورود اعاظم فقه به بحث

 

عن الباقر علیه السلام : تذکر العلم ساعة خیر من قیام لیلة[1]

ارزش مذاکره علم دریک قطعه و زمان از یک شب عبادت مستحبی بیشتر است و جهت آن هم روشن است چراکه مذاکره علم جهل را ازبین میبرد و جهل مایه همه عقب ماندگی ها است چه جهل در نظر و چه جهل درعمل، چه انسان در اعتقادات جاهل باشد و چه در رفتار و عمل.

بعد از آنی که مسالک مختلف را در شروع مبحث حج ذکر کردیم به این نکته میرسیم که مرحوم صاحب جواهر بهترین شکل آغاز مبحث حج را در جواهر آورده است وآن اینکه ابتداءً فضائل حج را عنوان کرده و ذکر فضیلت حج درآغاز این مبحث عبادی باعث تقویت انگیزه در تحقیق میشود . یعنی انسان مسلمانی که در وادی مناسک وارد میشود وقرار است عبادتهای توفیقی را تحقیق کند

بحث فضیلت این عبادت بعنوان غایت و مقصد موتور محرکی برای آن محقق است برای رسیدن به واقعیت های این مبحث عبادی. از این باب توضیح و بیان فضیلت حج در قاموس فقه محمد صلی الله علیه واله یک روشی است مطابق با سبک وسیاق تعبد عبادت بندگی و حرکت به سوی خداوند تبارک وتعالی.

ذکر فضیلت حج تقویت جایگاه عبودیت و بندگی خداست همان حقیقتی که همه فروع دین برای او بسته شده است. لذا مقداری بیشتر به کلمات مرحوم صاحب جواهر دقت میکنیم.

ایشان میفرماید: " هو افضل ما یتقرب الی الملک الله " حج بافضیلت ترین چیزی است که میشود توسط آن عبودیت را بنا کرد.بافضیلت ترین سرمایه تقرب انسان به خداوند است بخاطر اینکه در حج 14 خصوصیت است که مرحوم صاحب جواهر این 14 خصوصیت حج را بر اساس دقت و کاوش ذکر میکند.

1. اذلال النفس : در حج خوار کردن نفس است و به زمین زدن نفس . زمانیکه احرام میبندی در هر پست ومقامی باشی باید تمام لباسها را درآوری و دو قطعه لباس مانند کفن به تن کنی که همه شخصیت ظاهری فریبنده ات میریزد. هرچه احساس قدرت مالی و زر و زور هست بهم میریزد ، برای همین گاهی برای بعضی که خیلی تشخّص جایگاهی دارند این مسأله سخت است. اگر کسی بخواهد در حج مقام زر و زور خود را حفظ کند و مُحرم بشود خیلی سخت است مگر اینکه با معرفت وارد شود وهمه اینها را فراموش کند. اذلال النفس همان چیزی که همه بشریتِ رو به خدا آن را میخواهند. " ذللنی عند نفسی

 

2. اتعاب البدن : خسته کردن تن به اصطلاحی رُس بدن را بکشی.در عبادتهای دیگر هم این موضوع هست اما درحج جمع همه آنهاست.

3. هجران الاهل : دوری از خانواده وخویشان

4. التغریب عن الوطن : دور افتادن از سرزمین خود

5. رفض العادات : کنار زدن عادتها. کارسختی است که عادت به کاری را کنار گذاشت ولی در حج اینچنین میشود مثلاشخصی عادت کرده ناخن خود را بادندان بگیرد اما درحج به او میگویند اگر چنین کنی باید یک گوسفند قربانی کنی پس عادت را ترک میکند. همه این موارد تعلق انسان به طبیعت است که حج یکی یکی این تعلقات را از بین میبرد هم تعلق را و هم تکلف را.

6. ترک اللذات والشهوات : دیگر زعفران خوردن حرام است بوی خوش حرام است آرایش کردن حرام است همسر و لذتهای جنسی حرام است.

7. ترک المنافرات والمکروهات : ترک آنچه منافرو مخالف هستند با ابعاد انسانیِ انسان و همچنین مکروهات.

8. انفاق المال : باید پول خرج کرد چه قربانی کردن چه زاد وراحله فراهم کردن که وابستگی ما را به پول از بین میبرد.

9. شد الرحال : سفر و لوازم آن را برای خودت جور کنی

10. تحمل المشاق : تحمل کردن سختی ها که اگر در مشعر و عرفات دقت کنیم شرایط خاصی هست

11. والارتحال :کوچ کردن از این سمت به آن سمت.ازعرفه کوچ بطرف مشعر از مشعر به منا از منا به مکه.

12. مقاساة الاهوال : برخورد با شرایط سخت و خطرناک . ترس در رمی جمرات و قسمت های مختلف مخصوصا در زمان قدیم خطر راه و مسیر رفتن به حج.

13. ابتلاء به معاشرة السفره والانزال : در حج باید با هر گروهی کنار آمد و معاشرت کرد مثلا معاشرت با ناصبی ها.

14. ترک الراحله : راحتی ها و استراحت و خواب کنار گذاشته میشود مثلا نصف شب در مشعر بیداری دارد. دوری از استراحت های رایج اینها کلیات است . در اینجا صاحب جواهر میفرماید:

" وهو حینئذ ریاضة النفسانیه " اینها یک ریاضت و ورزش نفسانی است. راه سلوک الی الله تبارک و تعالی مگر همین نیست که انسان ریاضت مشروع بکشد؟ ریاضتی مشروع مقنن و قانونی که از طرف خالق متعال تنظیم شده است. " وطاعة مالیه " از جهت مال وانفاق که بشر خیلی به آن وابسته است مطیعش کند که دل بکند از این مال. " وعبادة بدنیه " چه احرام پوشیدن چه زیر سایه نرفتن چه در عرفات زیر آفتاب بودن چه نماز طواف " و قولیه " گفتن لبیک اللهم لبیک... " و فعلیه " عبادتهای کاری مانند وقوف در مشعر و عرفه و بیتوته در منا " وجودیة و عدمیة " عبادات وجودی و عدمی یعنی فعلها و تروک احرام .

و بعد میفرماید " وهذا الجمع من خواص الحج " این مجموعه که میشود کم و زیادش کرد از خواص حج است " من العبادات التی لیس فیها اجمع من الصلوة " ما یک عبادتی داریم بنام نماز که خیلی از این موارد در نماز هم هست اما در حج جامع تر دیده میشود. از همه عبادات جامع تر برای این همه کنش و واکنش

حج است حتی نمازی که میگوییم جامع هست نیز در حج میباشد. " و هی لم تجتمع فیها مجتمع فی الحج " اینگونه نیست که هرچه در حج آمده در نماز هم باشد " من فنون الطاعات " از فن ها و شکل های طاعت " و من هنا ورد عن الحج المقبول لایعد له شی ء و لا جزاء له الا الجنه " روی همین جهت در روایات وارد شده است که حج درست و صحیح هیچ چیز جای او نمیشیند و هیچ پاداشی جز بهشت ندارد. این مطالب در جلد 17 جواهر اول بحث حج میباشد و برای تقویت و تبیین این مطالب روایات فراوانی است که در اینجا به ذکر یکی از آنها اکتفا میکنیم.

قال الکاظم علیه السلام : من قدِم حاج حتی اذا دخل مکة دخل متواضعاً[2]

عبودیت مغز متفکر حج است یعنی هسته ی مرکزی و اکسیر اعظم در مناسک عبودیت است. همه این مواردی که ذکر شد یا شاخصه وجود عبودیت است یا ایجاد عبودیت یعنی موارد 14 گانه یا أماره است برای اینکه در انسان عبودیت وجود دارد ویا اگر میخواهی در خود عبودیت ایجاد کنی باید با این 14 مورد خودت را تجربه کنی.

حضرت میفرماید : کسی که با کسوت حاجی بودن وارد مکه شود آنجا تواضع را تجربه میکند. اولین چیزی که حج در کشور جان آدمی پدید میآورد تواضع است. عجیب است همه کسانیکه در طول تاریخ با گرایشهای مختلف به حج رفته اند این مسأله را آنجا فهمیده اند. من همیشه برای زائرین بیت الله میگویم که شخصیت هایی مانند جلال آل احمد و دکتر شریعتی و همه آنهایی که غرب را دیده اند

یعنی صبغه طبیعت گرایی برایشان موضوعیت دارد و نمیتوانند راحت از آن بگذرند در آنجا طبیعت و راه و رسم خود را کنار گذاشته اند دخل مکه دخل متواضعا . کسی که در میقات احرام میبندد و وارد مکه میشود از لوازم این قصد اینست که احساس میکند هیچ است واحساس حقارت میکند در مکه و شاخصه های سرکشی و تکبرش از بین میرود " فاذا دخل المسجد قصّر فقاه من مخافة الله " کسیکه وارد مسجد الحرام میشود قدمهایش را از باب مخافه الله آرام آرام برمیدارد.

این سخن امام را هم میشود انشائی گرفت و هم خبری یعنی بخواهی عالم ثبوت حج را معنا کنی خبری است واگر بخواهی عالم اثبات حج را معنا کنی انشائی است یعنی اینگونه که وقتی محرم میشوی و وارد مکه میشوی باید حالت تواضع بگیری و وقتی وارد مسجد الحرام میشوی باید آهسته قدم برداری.

" فطاف بالبیت طوافاً و صلی رکعتین " پس اگر کسی چنین کرد و طواف انجام داد یعنی 7 دور کامل (یک دور شوط است وطواف اطلاق نمیشود) و دو رکعت نماز خواند " کتب الله له سبعین الف حسنة و محی عنه سبعین الف سیئة و رفع له سبعین الف درجة "

بر همین اساس فضیلت گرایی در آغاز بحث حج بزرگان متأخر تعبیراتشان در اول کتاب حج اینگونه بسته میشود مثل خود صاحب جواهر و مرحوم شرایع و مرحوم سید در عروه و امام رضوان الله علیه در تحریر. اعاظم فقها بالتبع کلام معصومین اول بحث حج میگویند " انه من ارکان الدین " و آن حدیث معروفی که به شکل متعدد نقل شده است در چند نقل که یکی ازآنها صحیحه زراره است که میگوید :

" عن الباقر علیه السلام بنی الاسلام علی خمسة اشیاء علی الصلوة و الزکوة و الحج و الصوم و الولایة "[3]

این مقدمه اول کیفیت ورود اعاظم به بحث حج بود که عرض شد و مشاهده کردیم در این کیفیتی که چند مورد ذکر شد از کلمات بزرگان درجه یک و چهره های فقاهت ، اوایل علما از ایجاب ورود پیدا میکردند جلوتر که آمدیم با بحث مفاهیم وارد میشدند مفهوم لغوی و اصطلاحی، متأخر متأخرین بالاخص معاصرین اول سراغ فضیلت رفتند و بعد سراغ احکام و وجوب.

مقدمه دوم : اولین چیزی که بعد از ذکر فضیلت سزاوار است در باب حج بعنوان مقدمه مطرح شود

مفهوم شناسی است.

حالا چرا و به چه دلیل ان شاالله در جلسات آینده.


[1] 1بحارالانوار ج16 ص71.
[2] 2 کتاب رسائل باب43 از ابواب وجوب حج حدیث 6.
[3] 3 کافی ج2 ص18.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo