درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حج در امم سابقه

 

عن المجتبی علیه السلام : ما رایت احدا الا احمق فی مابینه و بین ربه[1]

هیچکس را در این دنیا ندیدم مگر در آنچه که بین او و بین خدایش هست کم خرد و نادان و احمق است. کلمه احمق در عرف فارسی زبانان تند است و الا در اصل لغتی هست بمعنای کم خردی و کم درکی . این واقعیتی است که اکثر بنی البشر مسأله خود را باخدای خود حل نکرده اند و به این عبودیت که تنها رابطه انسان با خداست نرسیده اند.

تبین مما ذکرنا أن الفضیلة الاجتماعیة للحج وقعت مغفوله فی کلام اصحابنا القدما وقد احیاها سیدنا الامام رحمة الله علیه یقینا این فضیلت اجتماعی و این بُعد سیاسی اسلامی حج از حقایقی است که اگر مسلمانها در طول تاریخ به آن میرسیدند حال زندگی دنیا وابعاد مختلف شخصیتشان متفاوت بود. این مقدمه چهارم بود.

اما مقدمه پنجم : حج در امتهای گذشته . حج در امم سابقه یا مکانت حج وجایگاه حج در امتهای پیشین چه بوده است؟

یقینا زندگی انسان روی کره زمین به حسب اقتضاء ذات انسان توجه به ماوراءطبیعت جزو لوازم این زندگی است خصوصا توجه به مبدأ. انسان بالفطره روی کره زمین که زندگی میکند می یابد که یک واقعیت مرموزی در او هست که مافوق طبیعت است و این حس و توجه و ارتکاز ذاتی او را وادار کرده است که یک ملاذ یک پناهگاه و یک جایگاهی را جستجو کند که در آنجا ابعاد ماوراء طبیعتی دیده میشود و ملاحظه میگردد بر همین اساس فضاهایی را ایجاد کرده تا برای لحظاتی از این طبیعت منقطع شود. این در تاریخ پیشینیان نیز هست که حج در طول تاریخ قبل از اسلام در معبدهایی با همین عنوان حج تحقق پیدا میکرده است که راه می افتاده اند از گوشه وکنار در کنار کوهی اعمالی را انجام میدادندکه طبیعی نبوده . در خود مکه دامنه جبل النور معروف است که قبل از اسلام خصوصا ماه مبارک رمضان به آنجا میرفتند برای عبادت وهمینطور در اقصی نقاط این عالم آنجایی که بشر زندگی میکرده یک قسمتهایی را انتخاب میکردند که اسم ورسمی داشته و آنهاییکه دور بودند هم با زادو راحله راه می افتاند برای عبادت در آن محل .انبیاء هم مانند موسی و هارون که قبلا اشاره کردیم چندین بار به حج آمده اند . در بعضی از روایات آمده که همه انبیاء معروف حج انجام داده اند الا هود و صالح که وجه آن معلوم نیست چرا انجام ندادند.

شاهد بر این مطالب روایت زراره است " قال قلت لابی عبدالله جعلنی فداک فی الحج منذ اربعین عام فتفتینی فقال یا زراره بیت یحج قبل ادم بالفی عام ترید ان تفنی مسائله فی اربعین عام؟ [2] "

سوال کرد از امام صادق علیه السلام که مدت چهل سال است من درباره حج از تو سوال میکنم و تو مرا فتوی میدهی پس فرمود ای زراره خانه ای که دوهزار سال قبل از آدم علیه السلام مورد حج بوده میخواهی مسائلش در چهل سال به پایان برسد؟

وهمچنین روایات فراوانی که آدم حج انجام داده گرچه سند محکمی ندارد. اهل سنت مانند بیهقی از محمدبن کعب قرضی نقل میکند که حج ادم فلقیه الملائکه فقالوا برّ نسکک لقد حججنا قبلک بالفی عام[3] حضرت ادم در حج ملائکه را ملاقات کرد که به اوگفتند حَجت را صحیح انجام بده که ما دوهزار سال قبل از تو این حج را بجا میآوردیم. روایات سنی شیعه عامه و خاصه در رابطه با حج انبیاء فراوان است وتقریبا مفروق عنه هست که حج قبل از اسلام وجود داشه است.

مقدمه ششم : جایگاه حج در اسلام آیاحج با همین شکلی که معروف ومشهور است و با همان معنای اصطلاحی مختص به اسلام است بطوریکه بمعنای واقعی کلمه بعد از پیغمبر بوجود آمده و آنچه که قبل بوده تنها شباهت اسمی هست و حج نبوده؟

مبنای اول بعضی از معاصرین معتقدند در ابتدای بعثت مسلمانها مکلف به فروع نبودند بعد آرام آرام شریعت اسلام تبیین گردیده و لازمه این سخن اینست که اسلام ناسخِ همه شرایع سابق است این یک مبنا و تفکر است و بعضی خواستند سوءاستفاده کنند به تعبیر بنده " الاسلام یجب ماقبله " که اسلام که آمد همه چیز را نسخ کرد مانند این تعبیر که میگویند حضرت بقیة الله که بیاید "یأتی بدین جدید " حضرت م

محمد صلی الله علیه واله که آمد "اتی بدین جدید "تمام ادیان سابقه نسخ شد. مرحوم حکیم در کتاب المحکم فی الاصول معتقد است که اسلام تمام شرایع سابقه را نسخ کرد و ازصفر شروع شد از جمله حج را

شاهد برا ین ادعا که از بعضی معاصرین هست روایاتی داریم دوتا از این روایات معروفند

روایت اول کلینی به اسناده عن محمد بن سالم عن الباقر "ثم بعث الله محمداً و هو بمکه عشر سنین فلن یمت بمکه فی تلک العشر سنین احد یشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله الا ادخله الله الجنة باقراره " در این ده سال که پیامبر درمکه بودند هر کس شهادت میداد به توحید و نبوت بهشتی بود بدون نماز و روزه و اعمالی. " وتصدیق ذلک ان الله انزل علیه فی صورة بنی اسرائل بمکه قضی ربک ان لاتعبدوه الا ایاه و بالوالدین احسانا انه کان بعباده خبیرا بصیرا " حکم خداوند همین بوده که خدا عبادت شود و به پدرو مادر احسان شود.

بعد ایشان بر اساس این روایت میگوید هیچ وعده و وعیدی هم در این ده سال نبوده نه مواخذه ای نه غلظتی نه غلاظ و شدادی نه نهیی لکن بعد ان اذن بهجرت النبی من مکه الی المدینه بعد از آنکه پیامبر اذن یافتند به هجرت از مکه به مدینه " بنی الاسلام علی خمس شهاده ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و حج البیت و صیام شهر رمضان و انزل علیه الحدود قسمة الفرائض واخبره بالمعاصی التی اوجب الله علیها وبها النار لمن عمل بها [4] " بعداز هجرت پیامبربه مدینه این مسائل واحکام شروع شد.

روایت دوم که از جهت سند معتبر است صحیحه ابی بصیر است که مفصل و طولانی است

امام صادق علیه السلام در رابطه با اسلام ابی ذر " انه لما اتی النبی صلی الله علیه وسلم فی مکه واسلم علی یدیه قال له یا اباذر انطلق الی بلادک فانک تجد ابن عم لک قد مات و کن بها حتی یظهر امری[5] " وقتی ابی ذر خدمت پیامبر رسید و مسلمان شد حضرت فرمودند ای اباذر برگرد به دیار خودت آنجا یک پسر عمو داری که فوت کرده مالش را بگیر وهمانجا باش تا دستورات بعد برسد.

دراین روایت صحیحه ابوذر که مسلمان شد فقط همین را به او گفتند و حرفی از نماز و روزه و تکلیفی نبود.

مبنای دوم اینست که اسلام ناسخ شرایع قبل نیست بلکه اسلام که آمد یک سری حقایق ماندگار که از امم سابق بود را امضاکرد و یک تغییراتی در آنها داد و یک سری مطالب و شرایط جدید هم آورد یعنی پیکره وشیرازه همان اعمال گذشته بوده و اسلام به آنها افزوده است.

در مبنای اول استدلال این بزرگوار به دو روایت ذکر شده استحکام ندارد یعنی با این دو روایتی که ذکر شد نمیشود چنین چیزی را اثبات کرد که اسلام همه شرایع را نسخ کرده از جمله حج و این حج جدید است و اصلا نبوده؛ زیرا اولا روایت اولی که ضعیف السند است ثانیاً در همین روایت چیزهایی آمده که دلالت بر حذر و تهدید و مواخذه و امثالهم دارد ، وقتی پیامبر درهمان اوایل وعده هایی دادند الا تعبدوا الا ایاه وبالوالدین احسانا " که حکایت دارد که یکسری مسائل موجود گذشته گناه بوده و پیامبر بر آن تاکید داشته

اند.نمیشود شما روایت به این بزرگی را که اسلام ناسخ شرایع قبل هست یا نیست استدلال کنید به روایت

ضعیفه.

اما مهم این روایت دوم است که صحیحه است و ازجهت سند معتبر است لکن کجای این روایت دلالت دارد بر اینکه اسلام ناسخ شرایع سابقه است. اباذر آمده خدمت پیامبر مسلمان شده به اوگفتند برگرد

به دیارت مالِ پسر عموی فوت شده ات را بگیر و همانجا باش تادستور مشخص شود شاید ابوذر یک موقعیت و شرایط خاصی داشته قضیة فی واقعه بوده.اتفاقات فراوانی بوده در زندگی پیامبر که همه چیز را به همه کس نمیگفتند . این روایت گرچه سند خوبی دارد اما بر نسخ شرایع قبل بوسیله اسلام دلالت ندارد.

بنابراین مبنایی را که باید اتخاذ کرد در بحث ما نحن فیه ودر بحث حج اینست که حج و خیلی از واجبات و محرمات در امم سابقه بوده واسلام آنها را تایید کرده و برآنها تاکید نموده.

این مبنای دوم ونفی مبنای اول شواهد روایی فراوان دارد مثلا روایت ابی بصیر " عن الباقر علیه السلام مازالت الخمر فی علم الله وعندالله حرام وانه لایبعث نبیاً و لایرسل رسولاً الا ویجعل فی شریعته تحریم الخمر [6] " صریحا میگوید که درامم سابقه حکم تحریم خمر وجود داشته دیگر صحیحه زراره از امام صادق علیه السلام مابعث الله نبیا الا وفی علم الله انه اذا اکمل دینه کان فیه تحریم الخمر ولم تزل الخمر حرام " در این باب روایت زیاد است این آدرسها را دقت بفرمائید کافی ج4 ص 244و245 و 251؛ تهذیب ج 5 ص458و443 ؛ مستدرک السرائرص 575 روایات فراوانی است بر اینکه نسخ نیست.

و اما فایده اینها چیست؟شاید فایده فقهی واصولی اسنباطی نداشته باشد اما فوائد اعتقادی دارد واز جهتی

هم که اعاظم اینها را قبل از بحث حج ذکر کرده اند اینست که در بحث فقه حداقل این مویدات را دارد که اگر گاهی ما بحث ضرورت را مطرح کردیم در همین بحث حج این حرفها میشود موید که از قدیم بوده و باعث تحکیم و تایید بعضی از واجبات ومحرمات میشود مانند همین خمر که از قدیم بوده و اعتبار داشته

     اما عمر و ابوبکرو بعضی از اصحاب شبهه میکردند و شک می آوردند چون عادت به شرب آن داشتند وآمادگی پذیرش و ترک نداشتند لذا به تدریج قران هم نازل شد برای تحریم با اینکه طبق بیان معصومین تحریمش در شرایع قبل هم بوده و بیان معصوم همین را میگوید ﴿لا ینال عهدی الظالمین﴾ [7] ظالمین کسانی هستند که فی الجمله میدانستند خمر حرام است اما نهایتا منتظر بودند اسلام بگوید یعنی حرمتهای پیشین را احترام نمیگذاشتند وقتی احترامی برای حرمتهای پیش قائل نبودند آیات و روایاتی هست که مسلمان واقعی کسی است که پیامبران قبل را قبول داشته باشد اگر پیامبران را قبول دارد باید شرایعشان را هم قبول داشته باشد آن شرایع ماندگار موید این فروع فقهی است که ما میخواهیم به آنها فتوا دهیم این خاصیت را دارد در مسائل اعتقادی هم که جایگاه خودش را دارد اینهم از مقدمه ششم.

باتوجه به این مقدمات معرفتی معلومات تصوری و تصدیقی میخواهیم وارد اصلا بحث شویم اصل بحث حج وجوب حج است در ادله چهارگانه که ان شاالله سیاتی


[1] 1. تحف العقول ص234.
[2] 2. من لایحضر ج2 ص306.
[3] 3.کافی ج4 ص213.
[4] 4.کافی ج2 ص29.
[5] 5.المحکم فی اصول الفقه ج5 ص301 و امالی صدوق ص569.
[6] 6.مستدرک ج16ص202.
[7] 7.سوره بقره ایه 124.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo