درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: وجوب حج

 

عن النبی صلی الله علیه واله و سلم : من الیقین ان لا تحمد احدا بما اتاک الله [1]

در اول تحف العقول سفارشات نبی مکرم اسلام به حضرت امیر آمده که یکی از آن سفارشات اینست که یا علی از علائم یقین اینست که حمد و ثنای نکنی احدی را بخاطر آنچه خدا آن را به تو داده است. ظاهر این فرمایش گویا با عبارت مشهور ما سازگار نیست که "من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق" لکن اگر دقت کنیم در مباحث لغت و واژه های عربی میبینیم این حدیث شریف بحث حمد را ذکر میکند. حمد یک ستایش ویژه است .وقتی حاشیه ملا عبدالله و کتب ادبیات عرب را خواندیم فرق بین حمد وشکر و ثنا ذکر شد که حمد عبارتست از ثنا بر یک امر و جمیل اختیاری و بعنوان نعمت یا غیر نعمت ذکر میشود اما شکر اعم است از اختیاری و غیر اختیاری. در آنجا که نعمت واقعا نعمت است جای حمد است ما اتاک الله نعمت است وقتی منعم به انسان نعمت میدهد تشکر از او حمد است نه شکر بنابراین حدیث میفرماید جایی که خدا به تو نعمت میدهد تشکر و ستایش از دیگران معنایی ندارد لذا در قران داریم الحمد لله

نه الشکر لله. مانند سجده که میگوییم السجدة لله که سجده نهایت تواضع است. اما تواضع مطلق در برابر بندگان خدا هم هست . السجدة لله والتوضع لله و لغیر الله در اینجا هم الحمد لله والشکر لله و لغیر الله. در وادی حمد وقتی نعمت از طرف خدا به تومیرسد معنا ندارد این حمد را که مخصوص خداست در غیر خدا اجرا کنی.پس حدیث بحث واژه ای دارد که باید دقت شود.

بعد از آنکه ما مقدماتی را برای حج ذکر کردیم و جایگاه حج و مفهوم لغوی و اصطلاحی حج مشخص شد وارد متن میشویم و متن را بر طبق مرحوم سید صاحب عروه مشی میکنیم یعنی مطالبی که گفته میشود توضیحی است برای فرمایشات سید در عروة الوثقی که این سیره علمای عظام را در این سده اخیر رعایت کنیم.غالب مباحث فقهی بر طبق این کتاب بسته شده است متن عروه مطرح میشده و محققین ذیل این متن تحقیقات واکاویها و پژوهشهای خودشان را ارائه میکردند حال یا موافق بامتن بوده یا مخالف. اما سبک و مسلک از نظر نظم ونسق و تنظیم مبحث عروه است

سید بعد از آنکه مقدماتی در آداب سفر میگوید و حج را توضیح میدهد میگوید فصلٌ فی وجوب الحج تا به اینجا از جهت مقدمات خودمان انتخاب کردیم و پیش آمدیم اما از اینجا که متن فقه حج است از سید میگیریم قال فصل فی وجوب الحج من ارکان الدین الحج. امروز همین دوجمله را توضیح میدهیم.

در این فرمایش سید دو امر است. امر اول حکم تکلیفی حج که میفرماید وجوب الحج. امر دوم مکانت و جایگاه حج از نظر اعتقاد و وضع است

اما امر اول یقینا حج فعل مکلف است و بر همین اساس مصدر بودنش بهتر است.

این فعل مکلف حکم شریعت را میطلبد یعنی ساختار مباحث فقهی ما همین است که میرویم سراغ یک فعل مکلف آنرا در نظر میگیریم وانگاه رابطه آن فعل مکلف را با شریعت پیدا میکنیم و حکم را تعقیب میکنیم. یقینا اولین حکمی که برای این فعل مکلف به ذهن میاید وجوب است چون عبادتی هست گسترده و ادوار تاریخی فراوان در ادیان مختلف عمل میشده است لذا با توجه به مقدماتی که گفتیم بحث وجوب حج به ذهن میزند همانطور که سید میگوید فصل فی وجوب الحج و یشهد لذلک در بحث مقدمات که خیلی از فقها در طول تاریخ ،کتاب حج را مستقیم با وجوب شروع کردند و مقدمه ای نیاورده بودند.

بنابراین از وجوب باید سخن گفت موضوع فعل مکلف "حج " محمول "وجوب" وجوب هم عبارتست از طلب فعل با منع من الترک. وجوب بر اساس آنچه تا الان در مباحث علمی گذراندیم یعنی طلب الفعل مع المنع من الترک این از کلمه فصل فی وجوب الحج.

و اما امر دوم در این دو جمله شأن و مکانت و جایگاه حج است در دو وادی 1. اعتقاد 2. وضع که مرحوم سید این دو را با کلمه ارکان بیان کرده است من ارکان الدین الحج بنابراین کلمه ارکان در فرمایش سید دو جهت را تأمین میکند 1. جهت اعتقادی اینست که هر مسلمانی باید ملتزم شود در اعتقادش به اینکه حج از فروع دین است و معتقد شود به لزوم و الزام این حج از طرف شریعت

2. جهت وضعی حج است که رکن میباشد و رکن در فقه عبارتست از هر واجبی که اگر سهواً یا عمداً ترک شود باطل است. حالا در حج چه چیزی باطل است؟ دینداری و منسک باطل است. بطلان و صحت از

احکام وضعی است با همین کلمه ارکان که در کلام سید آمده است میتوانیم این بُعد و جهت فقهی را هم اشاره کنیم که حج از واجباتی است که عمدا یا سهوا اگر ترک شود مسلمانی و اسلام در وادی عمل باطل میشود. بنابراین " ان الحج رکن فی الاعتقاد والعمل " حج هم در اعتقاد رکن است هم در عمل. معنای رکنیت از نظر مفهومی که ارتکازی است و همه میفهمیم یعنی ستون خیمه. حج ستون خیمه اعتقاد و ستون خیمه عمل است.

در اینجا این دو مطلب ان الحج رکن فی الاعتقاد و العمل را مستدل میکنیم. از آیاتی که در قران برای وجوب حج استفاده میشود که ان شاالله بحث خواهیم کرد ایه 97 آل عمران است که این آیه در این قسم عبارت سید هم گویش و بیان دارد یعنی برای آنچه که الان عرض شد نسبت به کلمات سید از این آیه هم میشود استفاده کرد. ایه این است ﴿فیه ایات بینات مقام ابراهیم فمن دخله کان امنا﴾ [2] تا اینجا ایه شریفه جایگاه کعبه و مکه را مشخص میکند که مقصود در باب حج است . در باب حج محجوج و مقصود سرزمینی است در مکه . این آیه شریفه میفرماید این سرزمین اولین خانه خدا بر روی زمین است. در این خانه چه چیزهایی هست؟ علائم معرفتی و شناختی که آن بُعد اعتقادی ما را در حج تأمین میکند و رقم میزند فیه ایات بینات در این خانه نشانه هایی هست بیّن برای حق شناسی .این نشانه ها برای باب تحکیم اعتقادات مناسب است که ما در وادی اندیشه و فکر از نشانه ها استفاده میکنیم که یکی از آن بینات مقام ابراهیم است .مهمترین نشانه ای که در کعبه و خانه ی خدا معرفی شده است مقام ابراهیم است که مراد امامت است و ظاهرش آن سنگی است که ابراهیم روی ان ایستاده و فریاد زده هلموا الی الحج

مقام ابراهیم با تمام جوانبش اوج اعتقاد توحیدی در حج است و بعد میفرماید "ومن دخله کان امنا" هر کس وارد این خانه شود در امنیت قرار میگیرد. تا اینجای عبارت بحث جهت اعتقادی حج است که از همین آیه کاملا فهمیده میشود خصوصا از کلمه ومن دخله کان امنا کسی که حج را بپذیرد و عازم شود و داخل در خانه شود باهمه لوازمی که دارد در امنیت اعتقادی و اخلاقی قرار میگیرد به فرمایش امام صادق علیه السلام که پرسیده شد چگونه در امنیت هستند در حالیکه به منجنیق بستنه شدند و زدند و کنار کعبه افرادی غرق شدند؟ امام فرمودند مراد از امنیت ،امنیت اعتقادی و اخلاقی است کسی که وارد این خانه شود دیگر مشرک نمیشود دخله بمعنای واقعی کلمه یعنی حقایق حج بشکل حقیقی برایش تبیین شود و بفهمد. وقتی میگویند امنیت ،امنیت اعتقادی است پس دخول هم بمعنای دخول معنوی است یعنی ورود پیداکند به قضیه و حقیقت این بیت که در اینصورت اولین چیزی که به گوشش میرود امامت است.

پس بنابراین این آیه شریفه جهت اعتقادی حج را به بهترین وجه بیان میکند. در ادامه ﴿ولله علی الناس حج البیت﴾ این قسمت هم برای حکم تکلیفی است. حکم تکلیفی حج وجوب است . ما در عرف برداشتهای وجوب از ادله لفظیه غالبا میرویم سراغ اینکه صیغه امری پیدا کنیم مثلا بگوید حجوا و بگوئیم این صیغه امر ظهور دارد بر وجوب. در اینجا یک جمله اسمیه است ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ برای خدا بر ذمه مردم است زیارت بیت الله خب ظاهرش مشخص است لله لام ملکیت است خداوند مالک است مالک چه چیز؟ مالک حج است. حجِ کجا؟حج بر دوش مردم را. ملکیت یعنی چه ؟ یعنی سلطنت. سلطنت یعنی چه؟ یعنی حکومت. پس بنابراین خداوند متعال اولا بصورت حق مسلم است برای خدا بر ذمه ناس ثانیا از باب سلطنت بر حکومت از درونش حکم بیرون میآید یعنی خداوند حکم میکند بر انجام حج.

از این حق مسلم خدا یا حکم میکند خداوند به راحتی وجوب در میآید یعنی لازمه این حکومت یا حق بر ذمه مردم از طرف خدا اینست که این فعل را انجام دهند بعبارة اخری در این آیه شریفه فعل مکلف همچون قلاده ای بر گردن مکلف افتاده است بوسیله حق الله تبارک و تعالی. بلاشک بین این بیان و وجوب ملازمه بیّن بمعنا الاخص هست یعنی همین مطالبی که گفته شد که برای خدا برذمه مکلف است حج البیت یا این فعل حج حق مسلم خداست یا سلطنت دارد خداوند بر بندگانش باحج ، تصور اینها بدون واسطه تصدیق میکند وجوب را. یعنی به صرف تصور این گویش و بیان و این کلمات منتقل میشویم به وجوب بنابراین همیشه لازم نیست وجوب از صیغه امر حاصل شود و تاکید براین مطلب که وجوب وقتی با جمله خبریه گزارش داده میشود ثابت تر و استوارتر است. شما وقتی متن واقع را توسط جمله خبریه گزارش میدهید از یک امر ثابت گزارش میدهید برخلاف انشا که میخواهد ایجاد کند در اینجا ایجاد شده است مانند کتب علیکم الصیام. اینجا ایجاد و ثابت شده است و دارد بیان میشود و منتقل میگردد. پس با این بیان بحث وجوب از این آیه بخوبی استفاده میشود.

ادامه توضیحات سیاتی ان شاالله


[1] 1.تحف العقول ص2.1
[2] 2. سوره ال عمران ایه 97.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo