درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: وجوب حج

 

عن علی علیه السلام : من ظن بک خیرا فصدّق ظنه[1]

اگر کسی به تو گمان خیر پیدا کرد گمان او را تصدیق کن . نکات فراوانی در این جمله کوتاه هست از جمله اینکه اگر در روابط اجتماعی انسان درمقابل انسانی به این مقام رسید که طرف مقابل نسبت به او خوش گمان بود پس انسان سعی کند همانگونه خوب باشد و از همین راه خود را تربیت کند.

تلخص مما ذکرنا حول کلام السید رضوان الله تعالی علیه ان الحج رکن فی الاعتقاد والعمل که در مرام اسلام و اعتقاداتمان حج چنین جایگاهی دارد.

میرویم سراغ ادامه عبارت سید که میفرماید : هو واجب علی کل من الستجمع شرایط العافیه من الرجال و النساء والخناثی بالکتاب والسنة والاجماع من جمیع المسلمین بل بالضروره و منکره فی سلک الکافرین.

در این عبارت چهار فرع مهم ذکر شده است.

اول : حکم به وجوب تعیینی حج بر هر انسان مکلف بر اساس شرایطی که خواهد آمد.

دوم : وجوب حج مستند به کتاب و سنت و اجماع است.

سوم : وجوب حج از ضروریات دین است.

چهار : منکر اعتقادی و عملی حج در حکم کفر است و بحث ما در این چهار فرع است.

اما فرع اول : وجوب در حج یقینا عبارتست از وجوب تعیینیٌ عینیٌ نفسیٌ بجهت اینکه حج با دائره وجودی که دارد و آنچه در مقدمات گفتیم یک عبادت بزرگ است و این عبادت بزرگ سقف انسانیت انسان را تعریف میکند و این سقف در صورتی تصور میشود که تک تک افراد جامعه به این عبادت متنعم شوند که میشود واجب عینی و این عبادت در عالم وجود بدلی ندارد لذا واجب تعیینی است به این شاهد که فردی آمد محضر رسول الله و گفت من دیگر نمیخواهم حج بروم این مال را میتوانم صدقه دهم ؟ حضرت فرمودند اگر به اندازه کوه ابو قبیس صدقه دهی به حج نمیرسد پس واجب تعیینی است و در عالم تکلیف و فرع فقهی بدل ندارد ولی ممکن است مثلا جهاد فی سبیل الله از نظر ثواب از حج بالاتر باشد و واجب نفسی هست یعنی حج واجب شده است برای خودش و مقدمه برای عبادت دیگری نیست. اینها مبیّن و روشن است روی همین جهت فقها نیامده اند تصریح کنند. مثلا سید میگوید واجبً و تمام. ومن از باب توضیح واضحات عرض کردم.دیگر اینکه وجوبش عینی هست نه کفائی.چون تمام مصالحش چیده شده روی شخصیت انسانها که هر انسانی بتواند به این مقام برسد.

فرع دوم : وجوب مستند به کتاب و سنت و اجماع است. اما ابتداءً مستند به قران است زیرا " اول دلیل

علی الاحکام الفرعیه هو القران" زیرا قران ام الکتاب است و ام همه مجموعه های معرفتی است حتی سنت هم اگر ارزش دارد چون تطبیق میشود با قران لذا هر محقق حوزوی وقتی میآید سراغ یک فرع فقهی و میخواهد حکم آن را از جهت فقهی پیدا کند اول به سراغ قران میرود. و اینجاست که در مباحث فقه در حوزه های علمیه نگاه فقها در طول تاریخ همین بوده که اول ببینند قران چه میگوید. این تهمتی که به فقها میزنند که فقها روایت گرا هستند و قران را کنار گذاشته اند اشتباه است و شیرازه علم فقه در مکتب فقهای محقق بزرگ هم قران است و هم سنت کتاب الله و عترتی.

بنابراین اولین دلیل بر وجوب حج قران است . وقتی قران را مورد کاوش قرار میدهیم تا ایات حج را پیدا کنیم سه مورد پیدا میشود. سه آیه در قران مورد توجه فقها چه سنی و چه شیعه قرار گرفته که از این ایات استفاده کنند وجوب حج را.

اولین آیه ﴿ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ [2] که در جلسه قبل مرور کردیم

آیه دوم ﴿واتموا الحج والعمرة لله﴾ [3] و آیه سوم ﴿ففرو الی الله انی لکم منه نظیر مبین﴾ [4] این سه آیه در قاموس فقاهت توسط خیلی از فقها در طول تاریخ برای وجوب حج مورد توجه قرار گرفتته است.

اما آیه اول که آیه 97 است مهمترین ایه برای وجوب است آن هم جمله ﴿ولله علی الناس حج البیت﴾ این جمله اسمیه و خبریه است اما جمله خبریه ای که تعیّن در انشا دارد و به تعبیر بنده بنظر میرسد نص در و

وجوب است نه ظهور در وجوب.همانطور که در جلسه قبل گفتیم به این تعبیر که کسی که این کلمات واژه ها و ترکیب را تصور کند بین این تصورات با وجوب حج ملازمه بیّن بمعنی الاخص هست مانند دلالت نصی . نص اینگونه است که وقتی میگوید صلوة الجمعه واجبةٌ. در اینجا کلمات را که تصور میکنید وجوب تصور میشود. در این جمله ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ این لام لام مالکیت است یعنی علی الناس حج البیت لله خداوند مالک حج است مملوک این امر ذمه همه انسانها است . خب اگر خداوند مالک حج است بر ذمه همه نسانها این مملوک باید حاصل شود. از عنوان ملکیت و مالکیت بلافاصله به ذهن میرسد که مالکیت یعنی سلطنت یعنی خداوند سلطنت دارد بر همه بشریت با حج. و بلافاصله به ذهن میرسد که خداوند حاکم همه مردم هست با حج . شما هرچه در این موضوع تدبر بیشتری کنید این علقه بین الفاظ با وجوب حج بیّن تر و روشنتر میشود لذا روی این آیه شریفه در طول تاریخ هیچکس بحث نکرده چون دلالتش مفروق عنه است و نص است مانند کتب علیکم الصیام.در این آیه بحث تمام.

انما الکلام در ایه دوم و سوم است .

﴿واتموا الحج والعمرة لله﴾ کلمه اتموا امر است و امر ظهور در وجوب دارد اما وجوب در چه؟وجوب اتمام حج. تدبر در این ایه شریفه دو معنا را تصویر میکند 1. این آیه در رابطه با اتمام حج است یعنی حجی را که شروع کردی تمامش کن و ناقص نگذار.اگر این مراد باشد مورد بحث در مانحن فیه نیست.

2. اتموا را به معنای تمام کردن نگیریم بلکه بمعنای اداء حج بگیریم یعنی ادا کنید حج را .این شاهد دارد ابن حجر اسقلانی در فتح الباری این عالم سنی میگوید در قرائتی آمده اقیموا الحج البته ما آن قرائت را ق

قبول نداریم نهایتا میشود مؤید که اینجا بگوئیم اتموا الحج یعنی ادّوا الحج حج را انجام دهید. اگر اینگونه گفتیم طبق وجه دوم میتواند ظهور در وجوب حج داشته باشد لکن در اثبات اینکه واقعا در این آیه اتموا

بمعنای ادّوا باشد هیچ شاهدی نداریم آنچه آمده فقط در جلد پنجم تفسیر فخر رازی صفحه 153 ذکر شده و مرحوم شیخ طوسی در تبیان جلد 2 صفحه 155 احتمال میدهد که اتموا بمعنای اقیموا باشد اما در مکتب و مرام اهل بیت چنین چیزی نداریم. پس بنابراین آیه دوم آیه واضح وشفافی نیست که بخواهیم از آن وجوب حج را استفاده کنیم.

آیه سوم انشاالله سیاتی


[1] 1.غررالحکم ج1 ص3.29
[2] 2. سوره ال عمران ایه97.
[3] 3.سوره بقره ایه196.
[4] 4. سوره ذاریات ایه 50.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo