درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اثبات وجوب حج

 

عن الکاظم علیه السلام یا هشام ما من عبد الا ملک اخذٌ بناصیته فلا یتواضع الا رفعه ولا یتعاذ الا وضعه[1]

هیچ عبدی از عباد خدا در این زمین نیست مگر اینکه متصل است به عالم غیب و فرشته ای ناصیه و پیشانی او را گرفته است هرگاه تواضع میکند او را بالا میبرد و هرگاه تکبر میورزد او را فرو مینشاند. رمز بالارفتن انسان در ابعاد مختلف وجود و به اسفل السافلین رفتن انسان در این کلام نورانی بیان شده است که تواضع انسان را به مقاصد عالیه تعیین شده در عالم هستی بزرگی ها والاییها و کرامتها میبرد و تکبر به اسفل السافلین . ﴿لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین الا الذین امنوا و عمل الصالحات﴾ [2] ایمان و عمل صالح حقیقی بدون تواضع لایتصوّر.

کلام در ایاتی بود برای اثبات وجوب حج ایه ای مفروق عنه لحاظ شد ﴿لله علی الناس حج البیت﴾

آیه ای مردد شد بین اتمام و ایجاد حج که گذشت و آیه سوم ﴿فرّوا الی الله﴾[3] که قرار شد توضیحاتی

در باره آن عرض شود

این آیه از نظر وضع اولی و لغت و الفاظی که در آن بکار برده شده است هیچ ارتباطی به حج ندارد لذا از نظر درون این آیه و ظاهر این آیه نمیتوانیم شاهدی پیدا کنیم بر اینکه این الفاظ دلالت بر وجوب حج میکنند لکن چون معتقدیم نبی مکرم اسلام فرمود کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهم ما لم تضلوا ابدا

ما هیچگاه قران را بدون مراجعه به عترت مورد بهره برداری قرار نمیدهیم و همچنین عترت را بدون مراجعه به قران مورد بهره برداری قرار نمیدهیم.

بتعبیری دیگر مراد جدی آیات قران شریف با عترت معنا میشود و همچنین گاهی مراد جدی سنت و عترت با قران تبیین میگردد این دو از هم جدا نیستند و معنای واقعی این حدیث شریف هم همین است که در مقام استفاده از این دو باید با هم عجین شوند مرکب مزجی هستند همانطورکه مثلا صاحب جواهر شرایع را شرح میدهد یا تفتازانی مطول و مختصر شرح ذکر کرده است برای یکی از کتابهای اهل سنت و مزج کرده که شما عبارت را که میخوانید قطعه به قطعه توضیح میدهد ،جایگاه سنت نسبت به قران کریم چنین چیزی است بنابراین در شعار ما در این حدیث شریف معروف معنایش این نیست که به این دو اعتقاد داشته باشید بلکه در عمل و بهره وری از این دو باید باهم باشند لذا عمومات و اطلاقات قران حتی نصوص قران در مرحله اول وقتی مورد نظر یک محقق شیعی قرار میگیرد فی الفور عمل نمیکند میگوید

برویم سراغ عترت و سنت ببینیم صحبتی درباره این آیه دارند یا خیر . اگر با دیدن آیات قران بگوئیم این نص است و بیّن وکفایت میکند و مراجعه به جایی را لازم ندارد میشود سنت حسبنا کتاب الله .

ما در لحظه به لحظه حرکت علمی خود در قران کریم باید متصل باشیم به سنت . بعضی ایات محکمات و بینات هستند و شما ارتکازات ذهنی سنت را هم دارید مثلا در ﴿لا تقربوا الزنا﴾ [4] مشخص است منظور ایه چیست . حرف ما در آنجایی است که زمینه برای شک و شبهه هست مانند همین آیه یا مانند اتموا مثلا ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ را وقتی میخواهیم تحلیل کنید میبینیم صیغه امر ندارد و جمله خبری است میرویم سراغ روایات میبینیم آنها هم همین را میگویند بعد با در نظر گرفتن همه شریعت میگوئیم بین این آیه شریفه و وجوب ملاحظه به معنی الاخص است .

در بحث اصول چون عقلی است به آیات قران مراجعه میکنیم در مسائل معرفتی و توحید وامثالهم وقتی آیه را تحلیل میکنیم حجت است اما در فروع اینگونه نمیشود. مرادهای استعمالی قران زیاد است مطلقات عمومات وحتی نصوص مراد استعمالی هستند شما وقتی میخواهید بگوئید این مراد استعمالی همان مراد جدی است نیاز به مراجعه به سنت و عترت داریم. مثلا در قران میرسیم به اقیموا الصلوة که عام است بعد بگوئیم این ظهور دارد در وجوب نماز پس جنس نماز واجب است اما این وجوب بصورت مبهم است در اینکه کدام نماز و به چه شکلی؟ اینجا بایدجاری کنیم اصالة التطابق بین المراد الجدی و مراد الاستعمالی را ،که این امر بدون مراجعه به سنت و عترت نمیشود . مراد استعمالی ها که دلالت بدوی آیات هستند در مقام بهره بردن بالاخص در فروع دین قابل استفاده نیستند والا شعارمان زیر سوال میرود . اگر قرار است

لن یفترقا ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا را بپذیریم در برداشتمان از قران باید ثانیه به ثانیه دقیقه به دقیقه و وجب به وجب حرکت عملی مان روی قران و در مسائلی که عقلی نیستند و باید مستندش کنیم

به شریعت و دین باشد و بگوئیم این دین خداست بدون امام و معصوم ناطق نمیشود.

محکمات قران عبارتند از ایاتی که دلالت آنها نص یا ظهور است این محکمات در مقام بهره وری ما در غیر اصول عقلیه مبتنی هستند به فحص از سنت و عترت برمبنای کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما.

درباره ایه فروا الی الله دو روایت آمده است

روایت اول روایت ابی الجارود زیادبن منذر است که اهل کوفه بود و رئیس فرقه جارودیه است و این فرقه از فرقه زیدیه است که این روایت از نظر سندی مورد پذیرش فقها و علمای رجال قرار نگرفته بنابراین سند معتبر نیست. روایت میگوید امام باقر علیه السلام در ذیل آیه فروا میفرماید ﴿حُجوا الی الله﴾ پس فروا بمعنای حجوا است و حجوا ظهور در وجوب حج دارد

روایت دوم روایت زیدبن علی است از امام سجاد که همه شخصیتهای سند تقریبا ثقه هستند الا حسین بن اُلوان که قبلا درباره آن بحث شد وبه این نتیجه رسیدیم که ثقه است کماذهب الیه السید الخوئی

در این حدیث امام میفرماید " یابنی ان الکعبه بیت الله فمن حج بیت الله فقد قصد الی الله " مرحوم صدوق در من لا یحضر ج 2 ص 130 این روایت را دلیل قرار داده که فروا بمعنای حجوا است و دلالت بر وجوب حج میکند لکن به نظر میرسد که در این فرمایش امام روح حج و مباحث عرفانی حج را معرفی میکنند مانند همان حدیث امام سجاد که معروف است و به همین شکل بیان شده است آنجا امام چیزهایی

میگویند که در رابطه با روح حج است مثلا وقتی محرم شدی و فلان قصد را نکردی پس محرم نشدی ولبیک نگفتی. این روح حج است و روح حج جزو نظامات تکلیف نیست

بحث مانحن فیه در تکلیف است تکلیفی که محصولش صحت عمل است نه قبول آن. ما در فقه راهکارهایمان برای استنباط احکام شریعت است و نتیجه آنها تکالیف خشک است که چیزی را از مبدأ اعلا بعنوان تکلیف بگذاریم بر دوش مکلف در حدی که اگر با شرایطش انجام داد بگوئیم صحیح است مثلا کسی از اول نماز تا آخر ذهنش در نماز نیست این تکلیفش را ادا کرده است نهایتا قبول نیست.

این بیان ظاهرا اینگونه میآید که در ابعاد معرفتی حج است و در مقوله اصل تکلیف نیست لکن سلّمنا اگر کسی خواست اصرار کند اشکالی ندارد این آیه هم میشود دومین آیه ای که دلالت میکند بر وجوب حج و الا از نظر تحقیقی فروا یک تعبیر جامعی است که در همه عبادتها قابل صدق است چون همه عبادات فرار به سوی خداست یکی از مستحبات قبل از نماز هم همین است در ادعیه ربنا انا فررنا الیک که بعد معرفتی نماز است.

و استدلال به سنت در بحث حج سیاتی ان شاالله

 


[1] 1.بحار الانوار ج1 ص137.
[2] 2. سوره تین ایه4.
[3] 3. ذاریات ایه 50.
[4] 4. سوره اسرا ایه 32.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo