درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله وجوب حج

 

سفارشات نبی مکرم اسلام به مولانا امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهما صلوات المصلین

میفرماید یا علی لاتضم احداً علی ما لم یؤتک الله [1]

مزمت نکن هیچکس را به خاطر آنچه خدا به تو نداد . بحث توحید افعالی اینکه انسان بداند هرچه خیر به او میرسد یا نمیرسد از آن خداست. در هفته گذشته خواندیم که فرمود ستایش نکن احدی را بخاطر چیزهایی که خدا به تو میدهد ادامه آن راکه الان خواندیم نقطه مقابل آن است که اگر زمانی محرومیتی دیدی کسی را مذمت نکن و همه چیز را به خدا نسبت بده . در توضیح میگوئیم مگر آنجا که انسان یقین دارد کسی دارد ظلم میکند. مانند این روزها که این رژیم منحوس و غاصب اینقدر ظلم میکند به قاطبه بشر که این بحثی دیگراست و حرف حضرت در مواقع عادی است که چیزی به او نمیرسد و فکر میکند فلان شخص مانع رسیدن شده است. در این مواقع متصل بشو به الله تبارک و تعالی یعنی توحید افعالی.

کلام در ادله وجوب حج بود که قران به پایان رسید و نوبت روایات شد. سنت دارای روایات فراوان و طائفه های فراوانی است که این طائفه ها هم متواترند هم مستفیض و در ابواب مختلف حج آمده اند چند نمونه را ذکر میکنم.

1. روایاتی که دلالت دارند بر اینکه حج و عمره مفروضان واجبند وسائل جلد 8 باب 1 ابواب وجوب حج ص3

2. روایاتی که دلالت دارند بروجوب حج با قید استطاعت وسائل جلد 8باب 6 ابواب وجوب حج ص 16

3. روایاتی که دلالت دارند براینکه ترک کننده حج مرتد میباشد وسائل ج 8باب7 ابواب وجوب حج ص 20

4. روایاتی که دلالت دارند بر مقدم کردن حج بر ازدواج وسائل ج 8 باب 9 ص 24

5. روایاتی که دلالت دارند بر وجوب حج با بذل یعنی کسی به شما میگوید حج انجام بده هزینه اش با من این حج ،حج اسلام است و مجزی است وسائل ج 8 باب 10 ص 26

6. روایاتی که دلالت دارند بر اینکه حج از استوانه های اسلام است.

7. روایاتی که دلالت دارند بر وجوب حج بر سبی (غیر بالغ) بعد از آنکه به بلوغ میرسد. یعنی یک سبی در 10 سالگی حج به جا آورده است بعد که بالغ و مستطیع شد روایات دلالت دارند که حج دوره سبابت کافی نیست و باید دوباره انجام دهد زیرا بلوغ از شرایط حج در اسلام است

8. روایاتی که دلالت میکنند بروجوب حج بر کسی که نائب شده است و حج بجا آورده است سپس

مستطیع میشود که واجب است حج انجام دهد.

و روایات دیگر که فراوانند ونیاز به ذکر این روایات و سند سنجی و دلالت سنجی آنها نداریم زیرا اینها از نظر سند در بین فقها مفروق عنه لحاظ شده اند به این خاطر که آنقدر روایات زیاد است و معتبر هست وسندها عالی است که نیاز به بحث ندارد لذا استدلال به سنت را مفروق عنه میدانیم.

اما اجماع که بعنوان یکی از ادله ذکر شده است یقینا دلیل مستقل نیست اجماع تمام مسلمان است همه مسلمانان متفقند این اجماع مدرکی قطعی است مدرکش قران و سنت است نهایتا فرق اجماع با روایات اینست که روایات حاکی و ناقل سنت هستند لفظا ولی اجماع حاکی و ناقل سنت است لبّاً و این نقل لبی در صورتی ارزشمند است که نقل لفظی نباشد و هر جا حکایت و نقل لفظی از سنت موجود بود لفظ لبی را مستند میکنیم به آن نقل لفظی. این است رمز اینکه میگویند اجماعی که مدرکی است دیگر اجماع نیست همان سنت و دلیل است.

در اینجا در ذیل اجماع سیره متشرعه ذکر میشود در بُعد عمل. در اجماع چه محصل و چه منقول بیان نقل گفتار است ولی سیره متشرعه یعنی عمل. عمل متشرعین در طول تاریخ تا زمان معصومین این بوده است که به سن بلوغ میرسیدند و مستطیع میشدند حج انجام میدادند.

سیره متشرعیه عملی دلیل بر حکم شرعی نیست به همین اساس میگوئیم اگر مرجع تقلیدی گِل به سر مالید و آمد در عزاداری امام حسین در خیابان راه رفت بر مقلدینش واجب یا مستحب نیست انجام این عمل و باید فتوا دهد.سیره عملی گنگ و خاموش است مگر به ملازمه سنت کشف شود که اینجا مؤید است.

بنابراین اصل اساسی در وجوب حج بعنوان دلیل کتاب الله العزیز است مهمترین دلیل و ام الادله کتاب خداست که فرمود ﴿ولله علی الناس حج البیت﴾ [2] و بعد هم روایات کتاب الله و عترتی به شکل متواتر.

این روایات متواتر و مستفیض از هر دو مبدأ صادر شده است هم مبدأ شیعه و هم مبدأ سنی. دو روایت را از این روایات متعدد ذکر میکنم

1.صحیحه زراره عن الباقر علیه السلام "بنی الاسلام علی خمسة اشیاء علی الصلوة و الزکوة و الحج و الصوم و الولایة [3] "این روایت شیعی است و از خاصه.

2. ما رواه البخاری به اسناده عن عبدالله بن عمر قال قال رسول الله "بنی الاسلام علی خمس شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله واقام الصلوة و ایتاء الزکوة و الحج و الصوم رمضان این روایت سنی با روایت شیعه که هر دو متواتر است، میشود تفاوتهای فراوانی باهم داشته باشند. اول : در روایت اول اسلام مبتنی شده بر اعتقاد و در روایت دوم اسلام استوار شده بر اعتقاد و عمل. روایت اول ظاهرش اعتقاد است و در روایت دوم صریح در اعتقادو عمل است میگوید شهادت ان لا اله الا الله که این شهادت اعتقاد است و بعد میگوید اقام الصلوة و..... که عمل است. دوم آنست که در روایت اول بحث ولایت ذکر شده است و در روایت دوم بجای ولایت توحید و نبوت نشسته. این مهمترین تفاوت بین این دو کلام است که در روایت سنی میگوید شهادت ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله ولی در روایت شیعه میگوید ولایت. این خیلی مطلب و حرف اعتقادی دارد

ابتداءً حدیث زراره و صحیحه از جهت کلمه ولایت . ولایت در مسائل معرفتی ما دو صورت خوانده شده است. 1. وَلایت به فتح واو 2. وِلایت به کسر واو اهل سنت معتقدند که این به فتح است یعنی وَلایت که بمعنای محبت است . وِلایت به کسر واو یعنی امارة حکومت اولی بنفس بودن اولویت به امر داشتن .اگر وَلایت بخوانیم از این روایت چه برداشتی داریم ؟ کف اسلام ثابت میشود و ما با اهل سنت یکی هستیم یعنی کف اسلام همین است که اگر کسی فقط محبت اهل بیت را داشته باشد آن چهار تای دیگر را هم ضمیمه کند مسلمان است. اما وِلایت به کسر واو که حکومت و امارت است یک معنای سقفی است یعنی سقف و اوج اسلام است یا به تعبیری کمال اسلام است . کلمه اکملتُ که علامه امینی در الغدیر آورده در اینجا می آید. این حدیث میتواند آن هسته مرکزی تمام گویشهای علامه باشد در الغدیر که هرچه در الغدیر آورده مبنایش همین روایت است.با توجه به این وَلایت و وِلایت حج بر دو قسم است حج وَلایی و حج وِلایی .کلا این چهار رکن و عمل تقسیم به دو قسم میشوند وَلایی و وِلایی

وَلایی همین حج و صلوتی بوده که تا الان بوده که سنی و شیعه میتوانند مثل هم باشند و امتیازی در حج وَلایی بین سنی و شیعه نیست. به بیان آزاد اندیشی میتوان گفت تا قبل انقلاب عموم زندگی مسلمانان وَلایی بوده چه شیعه و چه سنی یعنی دین و ارکان اسلام جلوه وِلایی آن خیلی جزئی و در حد گاهی جشن و لعن و اینها بوده ولی به شکل وِلایی جامع نگری امر تدخّل و دخالت در زندگی اجتماع هدایتگری خط دهی مدیریت زندگی مردم در مسیر عدالت اصلا نبوده . اسلام وِلایی یعنی اسلام اجتماعی یعنی اسلام به یک معنا اصل است به تعبیر دیگر علت غایی است . اجتماع گرایی جامعه گرایی در اسلام علت غایی است تصوراً مقدم بر معلول است و تحققاً متأخر بر معلول است.

از این باب بحث حج که الان مطرح است و در اصطلاحات حج ابراهیمی قرار گرفت یعنی حج امامتی. مهمترین امتیاز حضرت ابراهیم علی نبینا و اله علیه و علیهم السلام این بود که عنوان امام بر او منطبق شد. امام از مقوله اضافه است با ماموم. امام بدون ماموم که نمیشود تا گفتیم امام یعنی این شخص شخصی است که در زندگی دیگران دخالت میکند و کارداشتن به دیگران در طول تاریخ عوارضی دارد. تازمانیکه نبی مکرم اسلام به مردم کاری نداشت همه به او میگفتند امین قریش و چقدر او را دوست داشتند اما تا آمد گفت قولوا لا اله الله تفلحوا گفتند مجنون است و شروع کردند به دعوا و درگیری این وضع موجود در هستی است یعنی بشر اینگونه آفریده شده است و در تشریع قرار است دخالت خدا در زندگی مردم اتفاق بیفتد و این دخالت لایمکن الا بالامام یک انسانی که در هر عصر و زمانی امام باشد در زمان انبیاء بوده و دین با عنوان اسلام ختم شده و یقینا ادیان توسط خود خالق متعال همه زمانها را در نظر گرفته اند و نوبت به اسلام رسیده است و اسلام هم پشتوانه اش با امامت بسته شده است.

بنابراین هر کسی در بُعد این پنج مورد در وادی اعتقاد بماند میشود کف اسلام وقتی در وادی اعتقاد کف اسلام در وادی محبت شد اولین جایی که ما شیعیان و معتقدین به خاندان عصمت و طهارت جدا میشویم از اهل سنت اعتقاد به امامت است. ولی اعتقاد به اینکه چهار مورد دیگر واجب است در سنی هم هست. نقطه مرکزی که ما را از بقیه جدا میکند و میشویم فرقه ناجیه فقط بحث وِلایت است . اینکه ائمه اینقدر میفرمودند "و ما نودی بشیء بمثل ما نودی بالوِلایة [4] "به کسر واو. که اهل سنت میگویند اینجا بحث

محبت است و در غدیر که پیامبر فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه این مولاه از وِلایت است نه وَلایت.اینهمه پیامبر در غدیر مایه بگذارد که مردم علی را دوست داشته باشند که این امر با عقل و ساختار

دین سازگار نیست

بنابراین مشخص شد روایاتی که در باب حج در این قسمت بنی الاسلام علی خمس آمده است دو جهت را معرفی میکند. 1. جهت اعتقادی 2. جهت عملی

در همین جا نکته ای بگویم و آن اینکه اگر کسی معتقد به وجوب حج یا صلوة نشد و منکر آن شد آیا مرتد است یا خیر؟ و همچنین اگر کسی اعتقاد داشت اما در بُعد عملی آنها را انجام نداد .

روایات ما شیعیان یعنی روایت اولی در ظاهر اعتقاد را بیان میکند که کسیکه اعتقاد به اینها دارد مسلمان است. اما روایات اهل سنت در بحث اعتقادیات فقط توحید و نبوت را میگوید و در بقیه عمل را شرط میداند در مسلمانی که ار کسی نماز نخواند مرتد است.

یکی از جاهایی که اسلام ما شیعیان فرق میکند و یک اسلام آزاد اندیش است و لا اکراه فی الدین را میشود خوب معنا کرد همین روایت است.

 

ادامه بحث سیاتی ان شالله

 


[1] 1.بحار الانوار ج4 ص61.
[2] 1.سوره ال عمران ایه 97.
[3] 2. کافی ج2 ص18.
[4] 4. کافی ج2 ص21.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo