درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عنه علیه السلام : لا یزکوا عندالله الا عقل عارف و نفس عزوف [1]

نزد خداوند و با نگاه خدایی دو چیز پاک میشوند و رشد میکنند و به کمال میرسند یکی عقل با معرفت بیدار و بصیر و دیگری نفسی که خود را از آلودگیها دور کند. نفسی که منع میکند از بدیها و جذب میکند خوبی ها را.

این حدیث شریف دو محور سازندگی را بیان میکند یکی محور عقل وعرفان نظری را و یکی محور عرفان عملی که قسمت دوم حدیث است. بشر در پیشگاه خدا به جایی نمیرسد مگر اینکه عقل خود را پرورش دهد ونفس خو را که مرکب عقل است پاکسازی کند از پلشتی ها .

عبارت مرحوم سید در این قسمتی که انتخاب شد چهار فرع داشت که بررسی کردیم و به فرع سوم رسیدیم. ان الضرورة حاکمة بالوجوب فرع سوم بیان ضرورت بود که ضرورت دراحکام شرع یعنی چه؟ وجوب حج من الضروریات معنای ضرورت در باب وجوب و حرمت اینست که هرگاه حکم توسط ادله بیّن و روشن

بدون شبهه بصورت متواتر و کثیر تبیین گردد آن حکم را میگوئیم ضروری

قران کاملا واضح ست و روایات کاملا متواتر اجماع من المسلمین سیره متشرعه کاملا روشن . همه جوانب استدلال کاملا واضح است و نیاز به تأمل ندارد نیاز به شک و دفع شک ندارد. ادله متقنه روشن و واضح که در اصطلاحات علوم هم این را بارها گفته ایم هذا بدیهیٌ لایحتاج الی برهان. هذا امرٌ بیّنٌ ضروریٌ لا یحتاج الی الاستدلال آنجایی است که کاسبی برای اثبات نداریم.لازم نیست زحمت بکشیم کسر وانکسار کنیم راه پر جزر و مد را طی کنیم تا بگوئیم حج واجب است .بلکه سر را که بالا بگیریم و قران را نگاه کنیم سنت را نگاه کنیم اتفاق مسلمین را نگاه کنیم خود بخود روشن و بیّن است این را میگویند ضرورت و آنجایی است که اصلا نیاز به اجتهادات شخصی ندارد همه نگاهها نگاه بیّن عمومی و فراگیر است که کم سوادترین و کم اطلاع ترین آدمها میفهمند کالشمس فی وسط النهار کالنار علی المنار این تعبیرات حکایتگر آن حکمی است که خیلی روشن است و نیاز به کاوش ندارد و بصورت ارتکازات عمومی با مختصر ترین توجه حکم و دلیل را بالعیان میبینیم. روی همین جهت در اول کتب رساله های عملی مینویسند وجوب صلوة نیاز به تقلید ندارد لانه من الضروریات. تقلید جایی است که نیاز به یک پشتوانه رتق و فتقی داشته باشد یعنی یک فقیه حلاجی کرده باشد و محصول تحقیقش را نوشته باشد تا ما از آن تقلید کنیم.

چیزهای مختلفی دست به دست هم میدهند تا امری را ضروری کند مسائل اجتماعی فرهنگی که همه اینها با محوریت ادله کتاب و سنت و اجماع و عقل است.

اما فرع چهارم در کلام مرحوم سید اینست که ان منکره من الکافرین منکر وجوب حج فی سلک الکافرین

در اینجا مشهور بین فقها از قدیم این بوده است که انکار ضروری دین مساوی با کفر است مطلقا.

مثلا کسی وجوب صلوة یا وجوب حج را انکار کند تا اینکه متأخرین خصوصا دویست سال اخیر در اینجا تبصره زده اند که اینطور نیست که مطلقا انکار ضروری دین مساوی باشد با کفر بلکه انکار فروع در صورتی باعث کفر میشود که باعث تکذیب یکی از اصول دین شود مثلا نبوت چنانکه اگر کسی انکارش وجوب حج یا صلوة را که از ضروریات هستند مستلزم انکار نبی مکرم اسلام باشد ولو در یک قسمت یعنی قسمت بیان وجوب حج. نبی مکرم اسلام رسول است و از شاخه های رسالتش تبلیغ وجوب حج است حالا اگر کسی طوری انکار کند که عرف بفهمد این انکار یعنی نعوذ بالله پیغمبر خدا دروغ میگوید در اینجا کل پیغمبری را تکذیب نکرده فقط قسمتی از آن را تکذیب کرده یعنی رسالت نبی مکرم را در بُعد وجوب نماز تکذیب کرده این هم مساوق و مساوی باکفر است زیرا هم عقل میگوید و هم نقل قران میفرماید ﴿ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا﴾ [2] کفار قائل به تبعیض هستندو این تبعیض یکی از شاخه های کفر است که بعضی را قبول دارند و بعضی را قبول ندارند. عقل هم اگر تحلیل کند میگوید اگر پیغمبر در جایی دروغ بگوید بقیه موارد هم معلوم نیست راست باشد دیگر نمیشود عصمت را اثبات کرد و کل رسالت زیر سؤال میرود . عقل در عصمت انبیاء قائل به تجزیه نیست اگر قرار است معصوم باشد به شکل کامل معصوم است یعنی هیچ کذبی نباید در او تصور شود تا باب کذب باز شد یعنی دیگر آن رسول و نبی که عقل میپسندد نیست روی

این جهت اگر انکار ضروری دین باعث شود شما پیغمبر را در آن ضروری تکذیب کنید کفر است والحق هو هذا پس کفر باید برگردد به اصول دین

بنابراین اگر انکار جزمی و قطعی باشد یعنی کسی قطعا وجوب حج را انکار کند و هیچ شبهه ای هم در داستان انکار وجود نداشته باشد یعنی ضروری به معنای واقعی هست بدون شک و شبهه ای و شخص جزماً انکار میکند وجوب حج را یک زمان میگوید معلوم نیست که این اشکالی ندارد اما یک زمان هیچ مشکلی ندارد عقلش سر جایش هست توجه هم دارد هیچ نوع قصور و کوتاهی در وجودش نیست همه شرایط آماده است که مانند بقیه انسانها بپذیرد اما قطعا و جزما انکار میکند که اینجا این انکارش بر میگردد به وحی که این وحی نعوذ بالله دروغ است که در اینجا تکذیب نبوت و رسول است پس این شخص اعتقاد کامل به نبوت حضرت رسول ندارد و اعتقاد کامل به نبوت پیامبر، اسلام است و ذره ای از آن کم شود دیگر اسلام نیست زیرا بر اساس عقل هر چیزی کاملش مطلوب است. نبوت حضرت ختمی مرتبت در همه جهات باید مورد تصدیق من قرار بگیرد تا من مسلمان شوم. وقتی میگویم اشهد ان محمداً رسول الله این مطلق است یعنی ریز و درشتی که پیامبر نقل کرده از خداوند نقل کرده است .

پس بنابراین اگر انکار برگشت به اصول دین کفر است و الا صرف اینکه یک ضروری را کسی انکار کند کفرنمیباشد . در جامعه ما خیلی از این انکارها بر اساس جهل و نادانی و قصور و یاشبهه ذهنی است که به کفر تعبیر نمیشوند. لذا باب تکفیر یکی از ابوابی است که شیطان به سوی ما باز میکند.

حالا مراد از کفر چیست که میگوئیم کافر میشود.؟ یقینا مراد از کفر نقطه مقابل کف اسلام است. نقطه مقابل اولین درجه اسلام که این هم دارای ادله ای است و روایاتی دارد روایات عمومی و خصوصی.

یکی از روایات عمومی روایت کلینی است که نقل میکند از محمدبن عیسی بن عبید یونس بن عبدالرحمن عن عبد الله بن سنان که سند موثقه و صحیحه است سالت صادق عن الرجل یرتکب الکبیرة من الکبائر فیموت هل یخرجه ذلک من الاسلام؟و ان عذب کان عذابه کعذاب المشرکین؟ فقال من ارتکب کبیرة من الکبائر فذعم انها حلال اخرجه ذلک من الاسلام و عذب اشد العذاب وان کان معترف انه اذنب و مات علیه اخرجه من الایمان و لم یخرجه من الاسلام و کان عذابه اهون من عذاب الاول [3]

سوال شد از امام صادق علیه السلام که مردی که گناه کبیره کند و بمیرد از اسلام خارج شده است؟ فرمودند کسی که مرتکب کبیره شود و اعتقاد پیدا کند که آن حلال است و بمیرد در اینصورت از اسلام بیرون میرودو سخت عذاب میشود ولی اگر میدانسته که گناه است و انجام داده و اقرار کند گناهکار است و از دنیا رفته این شخص از ایمان خارج شده است نه از اسلام و عذابش از عذاب اولی سبک تر است.


[1] 1.شرح غرر الحکم ج6 ص427.
[2] 2. سوره نساء ایه 150.
[3] 3. کافی ج3 ص389.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo