درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن الصادق علیه السلام : لایعد العاقل عاقلاً حتی یستکمل ثلاثاً :اعطاء الحق من نفسه علی حال الرضا و الغضب وان یرضی للناس ما یرضی لنفسه واستعمال الحلم عند العثرة [1]

عاقل عاقل نیست مگر اینکه سه خصلت را درخود کامل داشته باشد 1.حق را از خود بروز و ظهور دهد در حال آسایش و رضایت و در حال غضت و عصبانیت 2. برای مردم بپسندد آنچه را برای خود میپسندد 3. به کار گیرد حلم و صبوری را در هنگام لغزش و مصیبت و سختی.

سخن ما در اطراف این بود که منکر حج در عالم اعتقادات کافر است و بعد هم خواهیم خواند که تارک حج در عالم فعل و افعال مرتکب کبیره است . در همین قسمت اول که منکر حج کافر است نیاز بود به اینکه کفر را معنا کنیم سرانجام سخن ما به اینجا رسید که محقق خوئی بین دو طائفه روایت مختلفی را دیده است که میخواهد آن را توجیه کند.

طائفه اول موثقه عبدالله بن سنان و طائفه دوم موثقه سماعه

ایشان از طائفه اول استفاده کرد که اقل مراتب اسلام که نقطه مقابل کفر است اینست که انسان مرتکب کبیره ای نشود در حالیکه آن را حلال میداند.یعنی اسلام را با یک بیان سلبی و نفیی تفسیر فرمود . کسی که مرتکب کبیره نشود همگام با استحلال دانستن کبیره. این مضمون موثقه عبدالله بن سنان بود و این معنای اسلام عملی است.اسلام تبیین میشود باعمل البته به اضافه اعتقاد. عدم ارتکاب کبیره مع عدم استحلال یا بتعبیری دیگر عدم ارتکاب کبیره با استحلال آن ارتکاب عدم به هر دو مورد میخورد.

پس معنای اسلام در باب عمل شد یک معنای سلبی. سیدنا الخوئی رضوان الله تعالی علیه در مقابل این روایت ایستاد و گفت دو قرینه داریم بر اینکه اسلام این نیست اسلام مضمون روایت موثقه سماعه است.

این را با بیانی دیگر در جلسه ذکر کردیم ، در اینجا بنده میخواهم عرض کنم که نیاز نبود محقق خوئی این دو طائفه روایت را مقابل هم قرار دهد چون هر طائفه مطلبی را بیان میکند که در جایگاه خود مستقل است دعوایی بین این دو طائفه نیست هم بیان موثقه عبدالله بن سنان صدر من اهله و وقع فی محله و هم بیان موثقه سماعه.

دوبیان مختلف است از شریعت اسلامی والبیانات والشریعه شتی بیانات متفاوت هستند. ممکن است در یک نگاه جمعی به یک حقیقت برگردند ولی این نوع بیانها در جایگاه خودش مفید است و معنای ویژه خودش را دارد. همانطور که بنده بارها به این نکته پرداخته ام که شما قران را از اول تا آخر میتوانید خلاصه کنید در یک کلمه قولوا لا اله الا الله تفلحوا همه قران همین است الا اینکه اثباتات و بیانات متفاوت است و هرکدام در جایگاه خودش یک طعم و مزه و موقعیتی از دین را بیان میکند.

شاخ و برگهای اسلام را این بیانات متعدده تبیین میکنند و الا همه برمیگردند به یک حقیقت.

این امر در طبیعت هم دیده میشود همه امور طبیعی و تکوینی برمیگردند به خاک ولی چه چیزها که از خاک بیرون نمیآید. از بنی البشر گرفته تا برگ درخت و کرم و ......لکن معنایش این نیست که پس خاک را بگیریم و همه را رها کنیم چرا که هرکدامش در جای خودش یک تاثیری دارد تاثیر گل ، کرم ، گلاب و......

در عالم شریعت نیز همینگونه است اینهمه تکسرات در جایگاه خودش نیکوست .

در مانحن فیه اقای خوئی اولین مرز اسلام که نقطه مقابلش کفر است شهادة ان لا اله الا الله و شهادة محمد رسول الله دانسته که شهادة ان لا اله الا الله همه ادیان و مذاهب را شامل میشود اما در شهادة محمد رسول الله توحید مقید میشود به نبوت خاتم انبیاء یک توحید محمدی صلی الله علیه واله وسلم. این کف اسلام است بنابراین چرا اسلام را در وادی عمل سلبی معنا کنیم ؟ اسلام ایمان است در برابر کفر و اعتقاد است در برابر کفر .این اعتقاد را ایجابی معنا میکنیم ایجابی هم مضمون طائفه دوم موثقه سماعه است. شهادة ان لا اله الا الله هذا بیّن لا یدخل فی درزه شعرٌ

و اما طائفه عبدالله بن سنان بیانی بود برای بُعد عملی اسلام و برای بیان اینکه گناهان کبیره یک جایگاه ویژه ای دارند .آن کلام و طائفه تبیین مقام معصیت میکند یعنی ابعاد عملی دین و تبیین ابعاد عملی اسلام در مرحله اول ربطی به ایمان و کفر ندارد الا اینکه مقید شود به یک اعقاد و آن اعتقاد انکار ضروری دین است. لذا موثقه عبد الله بن سنان را در وادی ضرورت های دین در بُعد عمل و فروع استفاده میکنیم.

روایت شریفه و امثالهم میخواهند بگویند اگر یک انسان مسلمانی مرتکب کبیره شد یعنی در یکی از ضرورتها

معصیت کرد و ترکش کرد مانند حج و صلوة و بعد هم بیرق انکار را بلند کرد و گفت این کبیره نبوده برمیگردیم به بحث گذشته که این شخص قاصر هست یانه؟ شبهه داشته یانه؟ که اگر همه چیز روبه راه بود میگوئیم تو با انکار این کبیره پیامبر را تکذیب میکنی که از این ناحیه حدیث برمیگردد به موثقه سماعه پس بنابراین صدر روایت طائفه اول ابعاد عملی اسلام را تبیین میکند و ذیلش میرود سراغ ابعاد اعتقادی و هماهنگ میشود با موثقه سماعه پس این دو طائفه با هم هیچ مشکلی ندارند که بخواهیم قرینه بیاوریم و بگوییم موثقه عبدالله بن سنان ظاهرش را نمیشود عمل کرد.

هذا تمام الکلام در بحث اینکه انکار ضروری دین مثل حج مساوقٌ للکفر این فرع چهارم و آخرین فرعی بود که در فقره آغازین مباحث حج سید صاحب عروه در کتاب شریف آورده بود که ما در قالب چهار وجه توضیحش دادیم.

ادامه عبارت سید این است و تارکه عمداً مستخفاً به بمنزلتهم و ترکه من غیر استخفافٍ من الکبائر

ایها الاعزه آنچه در فرع چهارم در ذیل عبارت گذشته ذکر شد بحث اعتقادی بود یعنی انکار ضروری دین دراین باقیمانده عبارت بحث اعتقادی نیست بلکه در مقام عمل است و شامل دو فرع میشود

1. ترک عمدی حج همراه با استخفاف 2. ترک عمدی حج بدون استخفاف

این دو فرع در اینجا باید حلاجی شود و حکمش مشخص گردد.

فرع اول سید رضوان الله تعالی علیه میفرماید : و ترکه مع استخفاف من الکفر ترک حج بصورت عمدی همگام با سبک شمردن حج بمنزله کفر است ما الدلیل علی ذلک؟

چون این کفر عملی است یعنی گرفتار نوعی معصیت میشود که بین کفر اعتقادی است با ارتکاب کبیره. این را نمیتوانیم بگوئیم مرتکب کبیره است عذاب این مادون کفر است و مافوق کبیره چون جمع ادله این را اقتضا میکند. دلیل بر این فقره و فرع اول جمع بین ادله کفر و ادله ارتکاب کبیره است یعنی برزخی است بین انکاره کفرٌ و ترکه من استخفاف من الکبائر چون انکار نمیکند اما استخفاف مینماید لذا وقتی ما ادله انکار برایمان مبین شد تبیّنت لها و استحکمت و منقه شد برایمان و در فرع دوم اگر کسی تارک حج باشد بدون استخفاف مرتکب کبیره است این را هم خوب منقه کردیم وسط آن خودبخود روشن میشود.

تعبیر سید میگوید بمنزلتهم یعنی بحکمهم حکم کفر را پیدا میکند که عذاب است یعنی عذاب کافرین را دارد با اینکه کافر نیست بنابراین مناسب است که وارد فرع دوم شویم

فرع دوم اینست و ترکه من غیر استخفاف من الکبائر ترک عمدی حج بدون استخفاف گناه کبیره است

طوری برخورد نمیکند که گویا حج ضروری نیست و واجب بزرگی نیست فقط انجام نمیدهد بخاطر تنبلی یا بی حوصلگی یا.... دلیل بر اینکه حج از کبائر است چیست؟ ادله را وقتی بررسی میکنیم دو طرف کار ما مشخص شده است 1. انکاره کفرٌ 2. انه کبیره وسط کار این فرع اولی هست که گفتیم از لوازم تبیین انکاره کفر است و لوازم تبیین ترکه من الکبائر

اولین دلیل روایت معتبره عبدالعظیم حسنی است قال حدّثنی ابو جعفر الثانی برای من حدیث کرد امام جواد علیه السلام قال سمعت ابی امام فرمود شنیدم پدرم گفت سمعت ابی موسی بن جعفرکه شنیدم از

پدرم یقول دخل عمر بن عبید علی ابی عبدالله عمربن عبید وارد شد برامام صادق فلما جلس تلا هذه الایه والذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش تا نشست ایه 32 نجم را تلاوت کرد ثم امسک و بعد سکوت کرد قال له ابو عبدالله ما اسکتک امام فرمودند چرا ساکت شدی؟ قال احب ان اعرف الکبائر من کتاب الله دوست دارم کبائر را طبق قران یاد بگیرم فقال نعم یا عمر اکبر الکبائر الاشراک بالله بزرگترین کبیره شرک به خداست یقول الله من یشرک فقد حرم الله علیه الجنه کسی که شرک بورزد بهشت بر او حرام میشود الی ان قال و ترک الصلوة متعمداً او شیء مما فرض الله بعد از اشراک بالله ترک نماز است عمدی یا هرآنچه واجب خداوندی است لان رسول الله قال من ترک الصلوة متعمداً فقد بُرئَ من ذمة الله و ذمة رسول الله پیامبر فرمود کسی که نماز را عمدی ترک کند از تحت مسؤولیت خدا و پیامبر بیرون آمده یعنی معصیت کرده. معصیت بالا همین است که مستقیم در برابر پیغمبر خدا بایستی.

این روایت اولین دلیل است بر اینکه ترک عمدی حج بدون استخفاف گناه کبیره است و علامت گناه کبیره در قران عذاب الیم است که اولی شرک است و بعد ترک صلوة حج را ملحق میکنیم توسط او شیءٍ مما فرض الله کدام شیء در رتبه اول است؟ آن واجباتی که در شریعت دانه درشت شمرده شده اند یکی صلوة یکی حج یکی صوم یک زکوة پس بنتبراین من ترک الحج متعمدا کمن ترک الصلوة متعمدا کلاهما من الکبائر بابیان امام صادق علیه السلام.

دلیل دوم سیاتی ان شاالله


[1] 1.تحف العقول ص318.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo