درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: وجوب حج

 

عن الرضا علیه السلام : حب اولیاء الله واجب و کذلک بغض اعدائهم [1]

محبت نخبگان عالم و انسانهای کامل در باب اعتقادات واجب و دشمنی وبغض دشمنانشان هم واجب در بعد اعتقاد و در وادی عمل تولی و تبری که از فروع است.

در این روزها و ایامی که اینهمه جنایت و ظلم علیه بشریت بالاخص پیروان مکتب پیامبر دارد انجام میگیرد ما باید خودمان را محک بزنیم که در کجای این داستان هستیم قلباً و عملاً علیه این جنایتکارانی که هیچ رحم و مروتی در آنها دیده نمیشود چطور قضاوت میکنیم . متاسفانه گاهی دربین شیعیان و مسلمانان دیده میشود کلماتی از زبانشان جاری میشود که با هیچ معیار عقلی شرعی و عرفی قابل توجیه نیست که کسی بگوید

اسرائیل باید از کشورش دفاع کند. آنقدر تبلیغات این جلثومه های کفر زیاد است که گاهی ذهن یک بچه شیعه را هم منحرف میکند. خانه کسی را بدزدند و بگویند تو هیچکاره ای و هرچه ما بگوئیم همین است .

در این شرایط حداقل کاری که ما میتوانیم انجام دهیم بروز حب انسانیت و بغض دشمنان انسانیت و در عالم ظاهر هم نفرین و خداوند با اخذ عزیز مقتدرش هرچه زودتر این مرکز فساد و ظلم وستم را در منطقه ما از بین ببرد و نابود کند که از خیلی جهات مختلف آسایش مسلمانها را گرفته و نمیگذارد مزه اسلام به کام آنان بنشیند.

در بحث فقه عرض شد برای تبیین کف اسلام دو طائفه روایت است یکی طائفه موثقه عبدالله بن سنان و دیگری با محوریت موثقه سماعه

طائفه اول به تعبیر آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه تبیین کف اسلام میکند سلبی . یعنی کسی که مرتکب کبیره نشد و اعلام به حلیت کبیره نکرد مسلمان است اما اگر کسی مرتکب کبیره شد مثلا حج را بجا نیاورد و اعلام کرد که این کبیره نیست خرج من الاسلام. با این خرج من الاسلام کفر معنا میشود بالملازمه به شکل سلبی کف اسلام تعریف میشود.

مرحوم آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه میفرماید با دو قرینه این طائفه روایات همچون موثقه عبدالله بن سنان بیان واقعیت اسلام نیست.

قرینه اول : با محوریت موثقه سماعه الاسلام شهادة ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله کف اسلام در وادی اعتقاد باید دیده شود نه در وادی عمل .

قرینه دوم : روایات باب ولایت است که روایات بسیاری در رابطه با ولایت داریم و در ذیل آنها هست که اگر کسی منکر ولایت شد از اسلام خارج نمیشود سنی ها اکثراً ولایت را قبول ندارند حد بالای اسلام را دارند انکار میکند اما اسلام دارند . "و ما نودی بشیء بمثل ما نودی بولایة [2] "بعد کسی مرتکب کبیره شود و اعلام کند که کبیره نیست بگوئیم از اسلام بیرون رفته است؟

در نتیجه آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه توسط این دو قرینه میگوید آن روایت طائفه اول عبدالله بن سنان از جهت دلالت مشکل دارند و باید کنار گذاشته شود . که در این مورد بیان شد این دو روایت در وادی جدا بحث میکنند و تعارضی باهم ندارند .

میرویم سراغ دلیل اینکه ترک حج از کبائر است. من ترک الصلوة متعمداً او شیء مما فرض الله قرار شد توسط شیء مما فرض الله حج را هم بعنوان یکی از واجبات بزرگ و ترک آن را از کبائر بدانیم.

مؤید اول کلمه مما فرض الله شامل حج میشود بلا شک و لا شبهه و یؤید ذلک صحیحه سلمان بن خالد قلت لابی عبدالله اخبرنی عن الفرائض التی فرض الله علی العباد ما هی؟ قال شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و اقامالصلوة والخمس و ایتائ الزکوة و حج البیت و الصیام شهر رمضان و الولایة [3]

امام در اینجا فرائض درجه یک را نام میبرد در کنار توحید و نبوت نماز خمس زکات و حج ذکر شده است پس این مما فرض الله یکی از دانه درشتهای فرض الله "حج" است .

مرحوم حکیم رضوان الله تعالی علیه در مستمسک میفرماید مما فرض الله همه واجبات را میگیرد و بدینوسیله ترک همه واجبات کبیره است این فرمایش هم با مقداری تأمل خیلی بعید میآید که ترک هر واجبی کبیره باشد. مما فرض الله را اگر بگذاریم کنار ادله دیگر مانند این روایت، مما فرض الله در ذیل این آیه شریفه که امام فرائض را معنا میکند که ترک آنها کبیره است تعیّن پیدا میکند به واجبات اهم خاصی که در مکتب اسلام روی سر انسانها قرار گرفته است .

با توجه به این روایات و نکاتی که بعد میگوئیم هیچکس نباید شک کند که اگر در این روایت حج ذکر نشده در ذیل آیه شریفه مما فرض الله او را میگیرد یعنی ترک حج از کبائر است بلا شک و لا شبهة

دومین مؤید در اینباره روایت "بنی الاسلام علی خمس" است که یکی از پایه های اسلام را حج عنوان کرده است بعد ترک آن کبیره نباشد؟

سومین مؤید چندین روایت داریم از روایات خاصه یعنی مربوط به حج که آنجا حج را بعنوان اینکه اگر کسی ترک کند در قیامت عذاب ویژه دارد که نار است معرفی میکند.. قاعده ای از قران گرفته شده است که ملاک گناه کبیره آنست که خداوند در قران وعده آتش به آن داده است.

اولین روایت از روایات خاصه معتبره ابی بصیر است

عن الصادق علیه السلام :من مات وهو صحیح موسر لم یحج فهو ممن قال الله عز و جل و نحشره یوم القیامة اعمی [4]

امام فرمودند کسی که بمیرد و سالم بوده توان هم داشته موسر بوده و حج بجا نیاورده چنین کسی در شأنش این آیه نازل شده است که قیامت کور محشور میشود. ابو بصیر میگوید من گفتم سبحان الله اعمی؟ یعنی واقعا کور ورد میشود ؟ قال نعم اعماه عن طریق الحق خداوند او را بعنوان کور در باب حق محشور میکند که این جلوه کفر است.

توضیح این مطب آنست که کبیره بحسب آنچه که عرض شد عبارتست از هر عملی که اگر انجام بگیرد خداوند در قران کریم و در مکتب اسلام وعده آتش به او داده است.

چون این روایت شریفه در ذیل آیه 127 از سوره طه آمده که ادامه آیه اینست و کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بایات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقی

این ایه شریفه که عذاب اخروی در آن مطرح میشود را ضمیمه کنید با سخن امام صادق علیه السلام که نتیجه اش این میشود : حج از مواردی است که تارکش مستحق عذاب آخرت است.

این آیه بحث میکند در مورد کسانیکه کور محشور میشوند امام فرمود یکی از آنها تارک حج است که در ادامه ایه اسراف و لم یؤمن هم هست.

 

روایت دوم :روایت معتبره ذریح محاربی عن الصادق علیه السلام من مات و لم یحج حجة الاسلام لم یمنعه من ذلک حاجه تجحف به او مرض لایطیق فیه الحج او سلطان یمنعه فلیمت یهودیاً او نصرانیاً [5]

امام فرمودند کسی که بمیرد و حج انجام نداده باشد بااینکه چیزی مانع حج نبوده گرفتاری نبوده مریضی در بین نبوده و راه هم باز بوده به دین یهودی و نصرانی مرده است که عذاب دارند منظور از یهود و نصران طایفه منحرف آنها هستند همین یهود و نصرانی که دارند آدم میکشند نه پیروان واقعی حضرت موسی و حضرت عیسی معمولا پیروان واقعی مسلمان شده اند و یا آدمهای خوبی هستند

بنابراین مثل این روایت و امثال این موارد به روشنی دلالت دارند بر اینکه تارک حج مرتکب کبیره شده است . ترک فعل کرد است که گناه است

فتلخص مما ذکرنا الی هنا که حج از واجباتی است که در کنار اصول اعتقادات چینش شده است بنظر بنده یکفینا روایات کثیره بنی الاسلام علی خمس همین روایت کافیست که یکی از ستونهای خیمه اسلام استوار شده است روی حج . حالا کسی بخواهد این ستون را کنار بگذارد هم عقل غیر مستقل و هم روایات فراوان این را معرفی میکنند به شخصی که بزرگی را کنار گذاشته و مرتکب گناه کبیره شده است.


[1] 1.وسائل الشیعه ج11 ص433.
[2] 2. کافی ج2 ص21.
[3] 3. من لایحضر ج1 ص204.
[4] 4. کافی ج4 ص269.
[5] 5. کافی ج4 ص208.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo