درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: وجوب حج

 

و عنه صلی الله علیه واله و سلم : قال فان الرزق لایجره حرص حریص و لا تسرفه کراهة کاره [1]

این در ادامه دوقسمت اول فرمایش نبی مکرم اسلام آمده است که در مقام تعلیل است . در دو قسمت قبل این بود که کسی را بخاطر نعمتی که به تو میرسد ستایش مکن و کسی را بخاطر اینکه چیزی به تو نمیرسد سرزنش نکن فان الرزق لایجره... بعلت اینکه حرص هیچ حریصی نمیتواند رزق تو را به طرف خود بکشد وکراهت هیچ کارهی رزق را از تو دور نمیکند وآنچه قرار است به تو برسد میرسد و رسیدن یا نرسیدن آن دست کسی نیست.

کلام در کفر و کبیره در داستان وجوب حج بود

کفر اینچنین بود که کسی حج را که ضروری دین است انکار کند و این انکارش برگردد به تکذیب نبوت و رسالت.

اما کبیره در بُعد عمل بود. کسی در باب عمل حج را ترک کند دو صورت پیدا کرد :

1. ترک با استخفاف که در حکم کفر شد

2. ترک بدون استخفاف که در حکم گناه کبیره شد

گناه کبیره عبارتست از معصیتی که طبق گزارشات کتاب و سنت وعده عذاب به آنها داده شد است و از جهت ملاکی گناهی است که از نظر مصلحت و مفسده در اوج است بطوریکه ستون و خیمه دین در بُعد فروع قرار میگیرد مانند نماز و روزه و زکوة و ... چیزهایی که شریعت روی آن حساس است. از جهت لم گناه کبیره هرکجا مصلحت و مفسده اش در اوج باشد و از جهت اِن گناه کبیره هر آنچه در قران به آن وعده عذاب داده شده است.

تتمه ای در ذیل آخرین عبارت مرحوم سید در عروه که در دومورد کفر و کبیره بود باقی ماند و آن اینست که : آیا وقتی معصیت را تقسیم میکنیم به صغیره و کبیره این تقسیم حقیقی است یا اضافی؟

عده ای از فقها مانند مرحوم شیخ طوسی و شیخ مفید و صاحب مجمع البیان قائلند که این تقسیم اضافی است یعنی هر معصیتی را نسبت به معصیت دیگر وقتی ملاک سنجی میکنیم یکی میشود کوچک یکی بزرگ وباز آن معصیت را نسبت به معصیتی دیگر بسنجیم باز یکی میشود کوچک و یکی بزرگ چون هر معصیتی که از عبد در پیشگاه خدا سر میزند از نظر حقیقی کبیره است . معصیة بما هو معصیة کبیرة که در بعضی مضامین ادعیه آمده است : خدایا سزاوار است بخاطر اولین معصیتی که عبد در مقابل تو انجام میدهد شدیدترین عذابها را بر او نازل کنی چون مقام عبد در برابر مولا مقامی است در نهایت ضعف و فقر و نداری و مقام خالق هم مقامی است که لایدرک پس با محاسبه چنین چیزی همه گناهان کبیره اند .

 

معصیة بما هو معصیة کبیرة عند المولا . عقل و ارتکازات ذهنی توأم با بصیرت چنین میگوید که هر تخلف عامدانه ای که عبد و مکلف در پیشگاه خالق انجام دهد معصیةٌ کبیرة.

اما مشهور و معروف اینست که این تقسیم حقیقی است چون ما درغالب اصطلاحات دین حرکت میکنیم و با ذوق و سلیقه و مسائل معرفتی خاص قرار نیست سنجش انجام دهیم و غالب اصطلاحات قران کریم تصریح دارد که : ﴿ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم﴾ [2]

سیئات گناهان صغیره است و کبائر ما تنهون کبیره است یا در روایت موثقه ابن ابی عمیر میخوانیم : من اجتنب الکبائر من المؤمنین لم یسئل عن الصغائر. اگر مؤمن از گناهان کبیره اجتناب کند خداوند متعال نسبت به گناهان صغیره سخت نمیگیرد و سؤال هم نمیشود.

و در دعاها در صحیفه داریم : اللهم انی اتوب الیک فی مقامی هذا من کبائر ذنوبی و صغائرها [3]

و در روایات روایت محمد بن مسلم که راوی سؤال کرد اکبر کبائر چیست؟ قال اکبر الکبائر الشرک و عقوق الوالدین [4] .

محل بحث مطلب ما در مراکز علمی دین در باب کبیره و صغیره و دو نظریه مرتبط با آن در دو جا هست

1. در باب تعریف عدالت .عدالت و لوازم آن را وقتی میخواهیم بررسی کنیم کبیره و صغیره کاملا منقه میشود. 2. در باب استحقاق عقوبت که هر دو بحث کلامی است لذا فعلا محل بحث ما نیست

ان قلت قران و روایات اینگونه میگویند که اگر کسی کبائر را ترک کند لم یسئل عن الصغائر و در خود قران آمده اگر کسی کناهان کبیره را ترک کرد نسبت به گناهان صغیره مکفر است ترک الکبائر مکفر للصغائر چنین چیزی فضایی را برای ولنگاری نسبت به گناهان صغیره باز میکند یعنی مسلمانان میگویند فقط گناهان کبیره را ترک کنیم کافیست و باب ارتکاب به صغیره باز میشود .

برای پاسخ به این سؤال مطالب فراوانی است .مرحوم علامه در تفسیر المیزان ج 4 ص 325 بعضی از آنها را آورده.

اولین جوابی که به ذهن بنده میآید اینست که اگر ما چنین توهمی را در شریعت تصور کنیم بلافاصله بغل گوشمان یک آژیر به صدا در میآید و آن اینست: اصرار بر صغیره خودش کبیره است.

با ترک گناهان کبیره از چاه در میآید اما با اصرار به صغیره که خود کبیره است دوباره در چاه میافتد .

با توجه به این نکته در شریعت میتوانیم جوابهای دیگر را هم بیاوریم مثلا مرحوم علامه در کتاب المیزان میفرماید منظور اینست که صغیره ها را در فرض جهل مرتکب شود یعنی اگر کسی اهل ترک کبائر بود در صحنه گناهان صغیره اگر از باب جهل گرفتار شد خداوند از او میگذرد ولو جاهل مقصر باشد در نتیجه مواردی که قران میفرماید نکفر در صورتی است که با جهل انجام بگیرد و الا اگر عالما و عامدا باشد در زمره اصرار به صغیره قرار میگیرد که خود کبیره است.

بنابراین بایداضافه کنیم صغائر عبارتند از گناهانی که در شرایطی انجام میگیرد که اتفاقی است و بنای مکلف این نیست که باب صغائر را باز کند . و ان قلت در موردی بود که باب صغائر باز شود.

معنای دیگری به ذهن بنده میآید که کسی که بطرف ترک کبائر میرود معرفتش بالاست یعنی وقتی به سمت مراقبت خود از انجام کبائر میرود خودبخود حال ترک گناه در او ملکه میشود و مراقبت میکند و تصورش کمرنگ است که در صغائر مداومت کند .

تم الکلام فی هذا البیان

بحث در مورد اینکه حج چه نوع واجبی است و چند مرتبه واجب است سیاتی ان شاالله


[1] 1. بحارالانوار ج74 ص63.
[2] 2.سوره نساء آیه 31.
[3] 3. دعای 31 از صحیفه سجادیه.
[4] 4. خصال ص411.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo