درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن امیرالمومنین علیه السلام : من عمل لدینه کفاه الله امر دنیاه [1]

هر کسی که زندگی دنیوی خودش را وقف دین کند و برای دین خدا تلاش نماید خداوند دنیای او را کفالت و سرپرستی میکند.

از قواعد مسلم و متقن سنن الهی در عالم همین است که اگر کسی به شکل واقعی در همه ابعاد زندگی دین را ببیند مثلا در درس خواندن درست درس بخواند و تحقیق کند که این خود دین است یا در هر کاری که انجام میدهد درستکار و دارای امانت و صداقت باشد هیچگاه دچار کمبود نمیگردد.

در دنیا پیدا نمیشود کسی اینگونه باشد و غصه کمبود دنیا را بخورد و اگر زمانی شخصی طلبکار بود باید ببیند کجای کار نسبت به ارزشها و واقعیت ها مشکل داشته است.

باقیمانده بحث فرعی و تفرجی فقه اشاره به خود کبیره است که تارک حج مرتکب کبیره میشود.

خود این کبیره همانطور که قبلا اشاره شد تفسیرات و توضیحاتی دارد .

2 معیار برای تشخیص گناه کبییره موجود است.

1. در قران و حدیث تصریح به کبیره شده باشد که بسیار روایاتی داریم که در آن گناهان کبیره را میشمارند.

2. وعده به عذاب داده شده باشد که تعبیر به وعید میشود، وعید واژه ای است که در شر بکار برده میشود هرعملی که در شریعت قران یا حدیث وعده به عذاب و آتش درباره او آمده باشد فهو معصیة کبیرة.

نکته اول که باقی ماند اینست که این وعید مختص به قران است یا در سنت هم میشود تصور کرد که مثلا پیامبر یا معصومین علیهم صلوات الله انجام یا ترک کاری را وعده به آتش داده باشند؟

خیلی ها قائلند که مختص به قران نیست و در کلام معصومین هم چنین است. اما مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح اصول کافی ج 9 ص 244 میگوید وعده به عذاب و نار اختصاص به قران دارد و این از مسائلی است که در قران تبیین شده است و با تبیین شدن آن در قران، اگر در سنت چیزی باشد ارشاد است نه تأسیس. بنابراین سنت در جایی کنار قران باهم تفسیر میشوند که مفسر و مبین قران باشد و الا سنت بما هو سنت نمیتواند شریعتی را تأسیس کند.

نکته دوم : حالا که طبق قول محقق مختص به قران شد، سؤالی کلی پیش میآید که گناهان کبیره در قران اختصاص پیدا کرده است به محرمات معنایش اینست که گناه کبیره در محرمات دیده میشود و در واجبات نیست چون آیه شریفه معروف این بود که ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفرعنکم سیئاتکم پس بنابراین کبائر به درد زنا و شرب خمر و غیبت و محرمات میخورد که نهی شده اند حج که از منهیات نیست.

بزرگان برای توجیه مطالب مختلفی گفته اند از جمله :

1.تمسک کرده اند به روایات و گفته اند ائمه علیهم السلام در بحث گناهان نسبت به واجبات هم نهی تولید کرده اند یعنی واجبات هم منهی عنه هستند تا داخل در آیه شوند. مانند روایت قداح از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمودند لا تدع الصلوة متعمداً نماز را عمدی ترک نکن پس بنابراین واجبات هم منهی عنه هستند و عبارت تنهون عنه در قران شامل واجبات هم میشود

سوال اینجاست که آیا این توجیه ، توجیه دقیق و عمیقی است ؟

هر محققی به این وادی ورود پیدا کند به این نتیجه میرسد که واجبات مأمور به هستند مانند اقیم الصلوة . رکن و دلیل واجب شدنشان امر است اگر یک زمانی نهی به ترک آنها میخورَد این نهی صوری و ارشادی است .چون امر دارد نهی آن میشود ارشادی و تأسیس اینها توسط امر مولوی است . نهی تاسیسی نیست که حرمت آفرینی کند و بگوید حرام است یعنی عنوان تنهون عنه بر او صادر شود.

ترک صلوة معصیت است ولی اگر بخواهیم توسط روایت قداح آن را وارد در تنهون عنه کنیم یعنی با نهی ارشادی آن را زیر مجموعه نهی مولوی قرار دهیم ،هیچ محققی این را قبول نمیکند.

بنابراین از این کانال نمیشود مشکل را حل کرد که واجبات چگونه در کبیره وارد میشوند .

جواب :قران میگوید کبائر و همین عنوان کبائر کافیست . نهایتا بعد میشود تنهون عنه این اضافه ،اضافه اختصاص نیست که بگوئیم کبائر اختصاص پیدا میکند به محرمات. در ارتکازات ما اینگونه اند که محرمات در گناه بودنشان روشن تر هستند تا ترک واجبات

واجبات عنوانشان واجبات است اما محرمات در مرحله اول با نهی پدید میآیند از این باب ذکر مصداق کبائر به ما تنهون عنه اضافه اختصاصی نیست بلکه تأکید آن روی محرمات است . بنابراین :

الکبیرة علی قسمین : ترک الواجب و فعل الحرام

ترک صلوة کبیره و گناه است و لازم نیست از باب منهی عنه بودن تبدیل به معصیت شود خودِ ترک واجب کبیره است. بعبارة اخری فاصله گرفتن از امرو نهی و مخالفت کردن با امر و نهی مولا معصیت است .

تعریف جامع تر اینکه کسیکه با طلب مولا مخالفت کند (که طلب گاهی انجام فعل است و گاهی ترک فعل) معصیت کرده است.

خداوند در بحث ترک واجب کبائر را به شکلی دیگر بیان میکند ﴿والذین یکنزون الذهب والفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم﴾ [2] در اینجا ترک واجب (زکات) را بعنوان کبیره معرفی میکند بنابراین ترک واجبات از چیزهایی است که وعده به آتش داده شده است همانگونه که در انجام محرمات بود.

دلیل بر اینکه ترک حج از کبائر است را تکرار نمیکنیم زیرا قبلا توضیح داده شده است.

میرویم سراغ دنباله فرمایش سید در عروه که میفرماید :

" لایجب فی اصل الشرع الا مرة واحدة فی تمام العمر "

تا به الان خیلی از مباحث ،مباحث کلامی بود اما این فرعی که الان ذکر میشود فقهی است و عبارتست از اینکه این حجی را که تا به الان پروراندیم ومشخص شد از واجبات ضروری دین است میخواهیم دلیل این را پیدا کنیم که چرا یک مرتبه بیشتر در تمام عمر واجب نمیشود ؟

حجی که اینهمه اهمیت دارد و از مبانی اسلام است چرا یک مرتبه ؟

اولین جواب اینست که واجبات قریب به اتفاق در باب عبادات توقیفی هستند نه تحلیلی و ذوقی و الا ما باشیم و تحلیل های ارتکازی ذهنی میگوئیم حج را هر ساله باید انجام داد اما در شریعت یک مرتبه آن هم برای مستطیع واجب شده است و بیشتر از آن مستحب است.

مانند الحج واجب که یک قضیه ضروری دین بود الحج واجب فی تمام العمر مرة واحدة للمستطیع نیز قضیه ای از ضروریات دین است و در آن ذره ای اخلاف بین شیعه و سنی وجود ندارد.

مثلا ابن قدامه از اهل سنت میگوید" اجمعت الامة علی وجوب الحج علی المستطیع فی العمر مرة واحده [3] " و همچنین در شرح صحیح مسلم آمده است " لا خلاف بین المسلمین [4] "

هرکسی به قد و قواره اسلام آشنا باشد و در باب فروع اطلاعات داشته باشد این را میداند

وهکذا سیره متشرعه در طول تاریخ این را بر خود بسته اند که یکمرتبه باید به حج بروند .

یکی از لوازم دینداری و اسلام مداری اینست که در طول عمر یکبار واجب است به حج برود.

این مورد اتفاق است الا اینکه مرحوم صدوق رضوان الله علیه از شیعه در کتاب علل الشرایع و بین اهل سنت هم با تعابیر بعض الناس آورده اند که براهل جده هر ساله واجب است.

 

ادامه بحث سیاتی ان شاالله..

 


[1] 1. نهج البلاغه حکمت 423.
[2] 2. سوره توبه آیه 34.
[3] 3. مغنی ج3 ص160.
[4] 4.نبوی ج8 ص72.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo