درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن السجاد علیه السلام : کم من مفتون بحسن القول فیه و کم من مغرور بحسن ستر علیه و کم من مستدرج بالاحسان علیه [1]

میلاد امام حسن عسکری علیه السلام بر همه اهل توحید و طالبین معارف و حقیقت به ویژه طلاب علوم دین و بالاخص شما دوستان مبارک و پر از رحمت و عافیت باد ان شاءلله.

این جمله حضرت سه قسمت دارد که از باب تبرک قسمت اول آنرا مرورمیکنیم. حضرت میفرماید چه مقدار انسانهایی که گرفتار فتنه تکبر و فتنه آسیب دیدن از زندگی میشوند و جایگاه انسانیشان لطمه میخورد بخاطر اینکه خیلی خوبیشان را میگویند.بسیار کار لازم دارد تا انسان بجای برسد که چه خوبی او را بگویند و

چه بدی او را ، برایش فرقی نکند و از مدار اعتدال خارج نشود. امام رضوان الله تعالی علیه میگفت اگر همه مردم بگویند مرگ بر خمینی یا درود برخمینی برای من فرق ندارد.

 

کلام در جمع بین دو طائفه روایت بود. یک طائفه مضمون آیه شریفه قران را با خود داشت براساس صنعت مباحث الفاظ که جلسه قبل توضیح داده شد کان لکل المکلف فی هذا الحیوة الدنیا حِج البیت مرة واحدة در فرض استطاعت در طول عمر یکمرتبه بیشتر لازم نیست و یک طائفه مخالف و زائد برقران کریم دلالت دارد.

مرحوم سید درعروه بعضی از وجوه جمع بین این دو طائفه مثبِتین را ذکر کرده است و اولین وجه این بود که طائفه دوم حمل بر استحباب شود. طائفه اول میگوید علی کل مکلف الحج واحدة الزاما و طائفه دوم میگوید بر مستطیعی که سطح استطاعتش بالاست هر سال مستحب است .

وجه این جمع اینست که اولا طائفه اول مخالف با قران و اجتماع مسلمین است و شاذ است ثانیا اصحاب و فقها از این طائفه اعراض کرده اند و نسبت به الزام فتوا نداده اند ثالثا آنچه نسبت داده شده به مرحوم صدوق که ایشان قائل است به وجوب حج برای مستطیع در هرسال محل شبهه است به دلایل زیادی که به ذکر تعدادی از آنها بسنده میکنیم 1. کتب من لا یحضره الفقیه از مرحوم صدوق است و بعد از کتاب علل الشرایع ایشان نوشته شده است و این نسبت در این کتاب آمده است. کتاب فتوائی شیخ صدوق من لا یحضر هست که معروف به کتاب فقیه است اما

علل الشرایع کتاب عرفانی و معرفتی است کتابی است که جلوه فضائل و حکمتها و معارف دین در آن هست بنابراین اگر نسبتی باشد باید در فقه باشد یعنی فتوا.

صدوق در کتاب فقیه گاهی مطالب را ارجاع میدهد و میگوید این را در علل گفته ایم مثلا میگوید " اخرجت اسانید العلل التی انا ذاکرها عن النبی وعن الائمه فی کتاب جامع الی الحج [2] "

کتاب من لا یحضر غالبا روایات مرسله است و روایات مرسله شیخ صدوق دو نوع است، گاهی میگوید قال الصادق که محققین میگویند مسانید و معتبر است و در جایی میگوید رُوِیَ عن الصادق که اینجا مرسلی است که اعتبار ندارد در همین مورد هم میگوید : قال الصادق من حج حجة الاسلام فقد حلّ عقدة من النار من عنقه و من حج حجتین لم یزل فی خیرٍ حتی یموت و من حج ثلاث حجج متوالیاً ثم حج او لم یحُج فهو بمنزلة مدمن الحج عنوانی [3] " در فقه بحثی داریم بنام مدمن الحج که روایت بسیاری دارد یعنی کسی که دائم الحج است در اینجا مرحوم صدوق طبق این روایت تصریح دارد و میگوید کسی که سه حج انجام دهد اولی واجب است دومی و سومی تعقیبی است که با وجوب حج لکل مستطیع جور در نمیآید.

وهمچنین یک روایت دیگر از اسحاق بن عمار نقل میکند قال قلت لابی عبدالله انی وطنت نفسی علی لزوم الحج لکل عامٍ بنفسی او برجلٍ من اهل بیتی بمالی فقال وقد عظمت علی ذلک؟ قلت نعم قال ان فعلت ذلک فایقن بکثرة المال او ابشر به کثرة المال [4] " خودم را آماده کرده ام برای اینکه حج بر من واجب باشد

هرسال که تنها بروم یا با فردی از اهل بیتم وبا مال خودم حضرت فرمود تصمیم داری این کار را بکنی؟ گفت بلی امام فرمود پس بشارت باد برتو به کثرت مالت.

پس بنابراین اگر شیخ صدوق در علل الشرایع بالفرض هم فتواداده باشد رجع عن فتوا در کتاب فقیه که یک مرتبه بیشتر لازم نیست.

برای واضح تر شدن این موضوع عبارت علل را هم مرور میکنیم که در آنجا میگوید :

"علة فرض الحج مرة واحدة لان الله تعالی وضع الفرائض لادنی القوم قوةً و من تلک الفرائض الحج المفروض واحدٌ ثم رغّب اهل القوة علی قدر طاقتهم (اوطاعتهم)ثم قال قال محمد بن علی مؤلف هذا الکتاب جاء الحدیث هکذا والذی اعتمده وافتی به ان الحج علی اهل الجِده فی کل عام فریضة[5] " علت اینکه خداوند حج را یکمرتبه واجب کرده است اینست که فرائض را بر حداقل قوه مردم واجب کرده است و از آن فرائض وجوب حج است یکمرتبه، سپس ترغیب کرده آنهایی را که استطاعت بیشتری دارند ،مولف کتاب گفت حدیث اینطوری است اما چیزی که من به آن اعتماد میکنم و فتوا میدهم اینست که در هر سال بر اهل جِده واجب است.

بنده عرض میکنم پس اولا در کتاب من لایحضر برگشته است

ثانیا به این مسأله توجه داشته است که در بین مسلمین یک مرتبه واجب است لکن رفته است سراغ

بحث تحلیلی خودش که از باب احتیاط یا رسیدن به فضائل حج یا مثلا از باب درک این نعمت و مطلوب الهی مافوق مفروض بر اساس حکمتهایی که در بحث حج است ترغیب را آورده در نتیجه نگاهش به فضائل حج است با فرض اینکه در کتاب من لایحضر پشت سر هم روایات فضیلت حج میآورد و ذکری از چند مرتبه وجوب نمیآورد.

گویا جناب مرحوم صدوق در خلأ مانده و نمیتوانیم نسبت دهیم که فتوای فقهی کدام است الا بما اظهر فی من لا یحضر و الا با کتاب علل اصلا نمیتوان فتواداد اما در من لایحضر واضح است.لذا با این بیان نسبت دادن وجوب حج فی کل سنة برای شخص مستطیع را به مرحوم صدوق واقعا مشکل است.

این مساله وجوب حج فی کل عام فقط در باب حج افراد و قِران کسانی که نزدیک مکه هستند چیزهایی هست که در طائفه از روایات در آینده خواهد امد که روایاتی است برای اینکه مکه خالی نماند کسانی که توانمند هستند و نزدیکترند برآنها هر سال واجب است.

بنابراین اولین توجیه این شد که روایات طائفه دوم حمل بر استحباب میشود و این با مرام شیخ صدوق در علل الشرایع هماهنگ میشود.

توجیه دوم : حمل بر وجوب علی البدل است یعنی اگر سال اول انجام نداد سال بعدی انجام دهد . این روایاتی که میگوید کل عام یک نوع واجب تخییری است که امسال نشد سال بعد واگر نشد سال بعد فوری. که این وجه مستحکمی نیست از باب اینکه وجوب تخییری نیاز به قرینه دارد و ثانیا فوریت را

نمیتوان اثبات کرد. چون فوری در اصطلاح علم اصول یعنی وقتی امرشد فوراً اتیان شود که در واجب تعیینی است اما در واجب تخییری که امسال نشد سال بعدواقعا خلاف ظاهر است.

توجیه سوم : واجب کفائی است بخاطر مجموعه ای از روایات که این روایات میگوید حتی کار به جایی میرسد که اگر مردم توان اقتصادی هم ندارند و علی الحاکم برحاکم است که هزینه کند و مردم را به حج

بفرستد تا حج تعطیل نشود این طائفه هم همین را میگوید، یعنی وقتی دیدیم مخالف با قران است و سند این روایات هم معتبر است باید یک محاملی برایش بسازیم صنعت در باب تعادل و تراجیح و مباحث تعارضات روایات همین است که تا میتوانیم محامل میسازیم و نتوانستیم فضربوه علی الجدار ولو سندداشته باشد. محاملی به این شکل که میگویند در کنار روایاتی که میگوید حج نباید تعطیل شود در این شرایط حج واجب کفایی میشود لکل مکلف از باب واجب کفایی است که ابتداءً بر همه واجب است ولی با انجام بعضی ها از دیگران ساقط میشود مثلا دویست نفر رفتند و حج و طواف را حفظ کردند از دیگران وجوب ساقط میشود این در سیره مسلمین در طول تاریخ بوده است حتی بحث طواف که تعطیل نشود در هر شرایطی کعبه را طواف میکردند مثلا آب بوده با شنا طواف میکردند یا کعبه را آتش زدند طواف را تعطیل نکردند این امری مستمر در بین مسلمین ودر طول تاریخ است و این روایات طائفه دوم حمل میشود بر چنین چیزی .شاید بهترین وجه یکی استحباب و یکی واجب کفایی است که میشود طائفه دوم از روایات را توجیه کرد گرچه از نظر علمی و از جهت صنعتی لفظی صیغه امر و کلماتی که بکار برده شده میشود خدشه وارد کرد لکن طول و تفصیل این مسأله راه به جایی نمیبرد و میشود تطویل بلا طائل.

ادامه بحث سیاتی ان شاءلله ...

 


[1] 1. بحار الانوار ج75 ص139.
[2] 2. من لا یحضر ج2 ص124.
[3] 3. فقیه ج2 ص139.
[4] 4. فقیه ج2ص140.
[5] 5.علل الشرایع ج2 ص404.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo