درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/ وجوب الحج/

 

عن الحسین علیه السلام : بادروا بصحة الاجسام فی مدة الاعمار [1]

سبقت بگیرید اجسام خود را در مدت عمری که خداوند به شما داده است یعنی به فکر سلامتی خود باشید زیرا با جسم سالم میشود کار کرد گویا که اتفاقات فراوانی به شما شبیخون زده و حمله میکند و سلامتی را از شما میگیرند مراقبت از صحت جسم از وظایف انسان است.

کان کلامنا فی معنی الفوریه هل هی عقلیة او شرعیه در مقام بیان فوریت شرعی سه وجه قابل توجه است وجه اول : ما ذکرنا من مبنا شیخ حسین حلی رضوان الله تعالی علیه و دفاع از مبنای او و بعد ایراد به نتیجه گیری این شخصیت که عرض شد ولو آن مبنا صحیح است اما فوریت اثبات نمیشود با توضیحی که دیروز گذشت بنظر میرسد جناب شیخ مقام امتثال را با مقام جعل و تقنین و تشریع خلط کرده است

متعلق وجوب و طلب در باب جعل و تشریع طبایع هستند نه صرف الوجود طبیعت، صرف الوجود در عالم امتثال معنا دارد .

وجه دوم بر وجوب فوریت : قانون اشتغال کما ذهب الیه السید خوئی رضوان الله تعالی علیه و من تبع و ادامه بحث در اینجا اینست که ممکن است آقای خوئی یا کسی در اینجا بگوید ان قلت که جناب محقق خوئی چرا در باب حج قائل به فوریت میشوید و این فوریت را در بقیه واجبات ذکر نمیکنید؟ اگر قاعده اشتغال باعث فوریت است اشتغال یقینی یستدعی فراغ یقینی و مکلف میگوید ایها المکلف عجّل و واجب را اتیان کن زیرا از آینده خبر نداری چرا به حج اختصاص میدهید؟ در نماز ظهر و عصرو .. اول وقت هم قاعده اشتغال دلالت بر فوریت میکند.

در پاسخ به این ان قلت باید گفت و یقینا صاحبان این مکتب و وجه دوم میگویند بحث اشتغال یکطرف است و بحث اطمینان شخصی انسان به اداء تکلیف طرفی دیگر که این دو باید با هم سنجیده شده و بالانس شوند ؛ از یکطرف قاعده اشتغال میگوید اشتغال یقینی یستدعی برائت یقینی و از طرفی من اطمینانم نسبت به انجام تکلیفی که موسع است مانند نماز ظهر چقدر است؟ اینها عرفی سنجیده میشود و عرفی هم اطمینان تولید میشود معمولا در نماز و قضای روزه و نماز اطمینان شخصی طوری است که میگوید یکساعت دیگرهم انجام دهم انجام میگیرد مثلا نماز ظهر را اول وقت نخوانم غالبا اطمینان به انجامش در ساعت بعد هست بخلاف حج . قیاس حج به نماز اول وقت و قضای روزه مع الفارق است

حج یک واجبی است که در طول تاریخ در سال اول استطاعت اگر همه شرایط جمع باشد اطمینان به اینکه سال بعد هم میشود انجام داد خیلی ضعیف است با این اتفاقات عجیب و غریبی که در روزگار میافتد

خصوصا با اوضاع واحوال سیاسی امروز لذا بحث اطمینان ضعیف میشود و وقتی اطمینان در عام لاحق ضعیف شد اینطرف داستان تقویت میشود یعنی اشتغال یقینی میگوید زودتر انجام بده.

بنابراین قاعده اشتغال در باب حج بر اساس ساختار و موقعیت حج فوریت را اقتضا میکند و نتیجه میگیریم این فوریت ،فوریت عقلی است یعنی طبق وجه دوم فوریت حج واجب شد ولی بوجوب عقلی.

ان قلت دوم که جناب محقق خوئی در ذیل فرمایش سید صحبت میکردید که در معتمد العروه ج 1ص 397 نقل کردید . سید گفت لو خالف و اخّر بلا عذر یکون عاصیا اگر مکلف حج را در سال اول استطاعت که شرایط را دارد انجام ندهد و بتاخیر اندازد معصیت کار است شما این عبارت را توضیح میدادید که اگر بخواهید با قاعده اشتغال توضیح دهید معصیت دیگر معصیت نیست چون با مبنا و توضیح شما و قاعده اشتغال فوریت وجوب پیداکرد اما وجوب عقلی و وجوب عقلی طریقی و غیری است و برای حفظ کیان حج است قاعده اشتغال آمده است تا کیان حج حفظ شده و از بین نرود و مخالفت با وجوب عقلی و غیری که معصیت ندارد میتواند حرمت داشته باشد اما حرمت تجری نه حرمت عصیان مثلا شخصی اطمینان نداشت که سال بعد میتواند انجام دهد و امسال همه شرایط مهیا بود اما مخالفت کرد و انجام نداد و سال بعد انجام داد اینجا تجرّی اتفاق افتاده است نه معصیت.

ظاهر فرمایش آقای خوئی در ذیل عبارت سید اینست که عبارت سید را توجیه میکند و بعد هم میگذرد

اشکال اول که به مرحوم خوئی وارد است اینست که اگر شما عبارت سید را توجیه میکنید از کانال اشتغال

نمیتوانید توجیه کنید چون نتیجه قاعده اشتغال میشود عدم عصیان و اگر حرمتی هم باشد حرمت تجری است نه حرمت عصیان مگر اینکه بگوئیم این ذیل حاشیه است و حاشیه جنبه شرحی ندارد واین نظر مخالف سید است سید در متن عروه فرمود لو خالف و اخر الحج بلا عذر یکون عاصیا و مرحوم خوئی بحث و مبنای خودش را در ذیل آن ذکر کرده است .

اشکال دوم بر فرمایش آقای خوئی اینست که ایشان فرمودند بر اساس قاعده اشتغال مکلف موظف است مبادرت کند به اتیان مأمور به در حج . اگر مکلف اطمینان ندارد که در تاخیر امنیت هست و میتواند سال بعد حج را انجام دهد چنین شخصی باید مبادرت کند و فورا در سال اول استطاعت بر طبق قانون اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی حج را اتیان کند و اگر مخالفت کرد معصیت انجام نداده اما متجری است.

میگوئیم جناب خوئی این مبادرت با عدم اطمینان دو صورت دارد :

1. اینکه در مانحن فیه در بحث حج مکلفی که امسال مستطیع است و در موقعیت و مقامش دلیلی یا طریقی وجود دارد که به او میگوید میتوانی سال بعد انجام دهی.

2. در این شرایط مکلف چنین دلیلی ندارد که به او بگوید سال بعد میتواند انجام دهد.

آن دلیل چیست؟ از چیزهایی که تصور میشود بحث استصحاب است الان که قدرت دارم و میتوانم و همه شرایط جمع است میشود (متیقن )بعد شک میکنم که سال دیگر این قدرت از بین میرود یانه استصحاب میکنم آن هم استصحاب استقبالی در اصول داریم که در باب استصحاب لازم نیست متیقن در زمان گذشته باشد و شک در زمان حال ادله لاتنقض الیقین بالشک اعم است متیقن الان و شک لاحق باشد بنابراین من الان یقین دارم که همه شرایط برای انجام حج موجود است بعد نسبت به آینده شک میکنم که این شرایط باقی میماند یا خیر استصحاب میکنم وقتی استصحاب کردم که اصل تعبدی محرز است و کاشفیت دارد میشود دلیل شرعی و در دلیل شرعی لازم نیست قاعده اشتغال را جاری کنیم با وجود چنین دلیل شرعی قاعده اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی که ستون فقراتش عدم اطمینان به انجام در سال آینده بود از بین میرود و استصحاب دلیل میشود بر اطمینان میشود اطمینان و علم واعتبار تعبدی روی همین جهت قاعده اشتغال جاری نمیشود پس یثبت جواز تأخیر و تراخی.

در صورتی که چنین استصحابی نداشته باشیم جناب مرحوم خوئی شما چه کرده اید؟

مرحوم خوئی اینجا چیزی نگفته است لیکن میشود این اشکال را جواب داد و از ایشان دفاع کرد که ایشان در چنین مواردی استصحاب را جاری نمیداند تنها چیزی که به ذهن میرسد که بعنوان دلیل موجود باشد همین استصحاب است بشکل کلی و الا در قضایای خارجی ممکن است یک شخص ادله و بینه دیگری داشته باشد که اطمینان پیدا کند اما بعنوان قاعده که برای همه مکلفین جاری و ساری باشد در این مواقع استصحاب خود را نشان میدهد متیقن فعلی و شک لاحق .

مرحوم آقای خوئی این استصحاب را قبول ندارد و در چند جا از مباحث فقهی آورده است که این استصحاب اصل مثبت است و اصل مثبت حجت نیست


[1] 1. تحف العقول ص239.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo