درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/ وجوب الحج/

عن الباقر علیه السلام : ما ضُرب عبد بعقوبةٍ اعظم من قسوة القلب [1]

خداوند هیچ بنده ای را نزده با عقوبت و مجازاتی بزرگتر از قساوت قلب. بیرحمی، بی مروتی، بیخیالی از علائم قساوت قلب است. خداوند کمک کند به تمام مظلومان عالم که مورد ظلم قرار گرفته اند توسط فرزندان آدمی که انسان نشده اند. شاید از شاخصترین علائم انسانیت رقت قلب است.

کلام در وجه دوم برای وجوب فوریت حج بود که این فوریت ماهیتش چیست و چه وجوبی است؟ از شخصیتهایی همچون محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه مشاهده شده است که فرمودند وجوب فوری

حج از باب اشتغال است اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی.

وقتی ما به واقعیت اشتغال دقت میکنیم میبینیم واقعیت اشتغال در مانحن فیه که ما را بر آن میدارد سال اول استطاعت حج را بجا آوریم عبارت است از عدم اطمینان به سال آینده.

این وجه دوم یک قاعده عقلی است و قاعده عقلی همیشه ملاکش مشخص است وقتی ملاک سنجی میکنیم میبینیم عدم اطمینان ملاک درست کرده است و ذمه ما به وجوب حج مشغول شده و اطمینان نداریم که آیا سال آینده شرایط هست؟ یا راه باز است؟ که عقل میگوید حالا که اطمینان نداری امسال حج را انجام بده. لقائل ان یقول که اگر ملاک اینست پس بنابراین اگر یک دلیل و قاعده یا حجت دیگری به مکلف گفت مطمئن باش که سال دیگر همه شرایط هست و حج را بجا میآوری که حالا آن حجت و دلیل گاهی اطمینان و قطع وجدانی است یا حجت شرعی یا بینه ویا چیز دیگری مانند استصحاب.

استصحاب میگوید الان وضعت خوب است و میتوانی انجام دهی سال دیگر نیز همینطور است.

آقای خوئی و عده ای گفته اند استصحاب حجت نیست زیرا اصل مثبِت است . اصل مثبت یعنی اینکه قاعده اشتغال تفریق ذمه را بر گردن مکلف گذاشته است که باید احراز کنی تا ذمه ات فارق شود وقتی استصحاب میکند و میگوید امسال وضع خوب است و سال دیگر نیز همینطور است احراز تفریق ذمه میخواهد بر استصحاب مترتب شود و هو لازم عقلیٌ شما استصحاب کنید حیات را و اینکه امکانات وجود دارد پس احراز میشود تفریق ذمه ای که لازم عقلی است و استصحاب لازم عقلی را اثبات نمیکند اگر بخواهد اثبات کند میشود اصل مثبت بتعبیر دیگر قاعده اشتغال یعنی اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی که این فراق یقینی یعنی باید به جایی برسی که یقین پیدا کنی ذمه را فارق کرده ای و هذا امر عقلی امسال اگر دست به کار شوی این امر تحقق پیدا میکند اما سال دیگر معلوم نیست که اینجا استصحاب میگوید سال دیگر هم معلوم است پس احراز میشود تفریق ذمه در سال بعد . بنابراین احراز تفریق ذمه سال دیگر که اثری عقلی است مترتب میشود بر استصحاب و این میشود اصل مثبت لا تنقض الیقین الفعلی بشک الفعلی

مرحوم خوئی میفرماید استصحاب کافی نیست تا به مکلف اطمینان دهد سال آینده میتواند حج انجام دهد چون اصل مثبت است اما اگر چیز دیگر باشد اشکال ندارد مثلا بینه باشد یا أماراتی باشد که لوازم عقلی آن را اثبات میکند چون اصول لوازم را اثبات نمیکند اما أمارات را اثبات میکند پس اگر بینه ای یا اهل خبره ای بگوید شرایط در سال بعد هم مهیا است فوریت از بین میرود

نتیجه اینکه قاعده اشتغال فوریت را برای مکلف ایجاب کرد ااگر مکلف بخواهد این فوریت را منتفی کند باید دلیلی بر انتفاء داشته باشد چون ملاک و حکمت و رمز و راز قاعده اشتغال که میگفت امسال ، عدم اطمینان بود و اگر دلیلی گفت مطمئن باش و اطمینان درست کرد موضوع قاعده اشتغال ازبین میرود و آن دلیل حاکم بر قاعده اشتغال میشود. مرحوم خوئی میفرماید اگر همچین اطمینانی حاصل شد چه وجدانی و چه برهانی بشرطیکه اصل مثبت (استصحاب) نباشد ملاک فوریت از بین میرود .

همین مطلب را مرحوم خوئی در باب احکام اموات آورده اند که میفرماید ان استصحاب بقاء الحیوة لا اثر له فی ذلک فی لزوم اسراع فی اداء الحقوق و رد الامانات مع احتمال الموت کما ذکرناه فی الواجبات الموسعه

اداءً او قضاءً لان تنجُّز التکلیف یقتضی احراز الخروج عن عدته فبمجرد شک فی الموت یجب علیه الامتثال

فالعقل لایرخص فی التأخیر الا مع احراز تحققه فی الزمن المتأخر عقل به ما اجازه تأخیر نمیدهد مگر اینکه دلیل داشته باشیم که بگوید زمان بعد میتوانی انجام دهی هذا منوت بامرین 1. احراز المکلف من نفسه العزم علی الامتثال خودش بفهمد که تصمیم جدی در انجام زمان بعد دارد 2. احراز وجود شرایط تامه در زمان بعد که میفرماید این احراز یا به علم وجدانی است که یقین پیدا کند و یا بدلیل معتبر مثل البینه التی تثبت الوازم العقلیه ادله ای که لوازم عقلیه را میپذیرد حتی تکون بمنزلة العلم بالفراق

بنابراین مرحوم خوئی بر استصحابی نظر دارد که اصل مثبت است میخواهیم ببینیم آیا استصحاب اصل مثبت است؟ و فرمایش آقای خوئی نسبت به حج که استصحاب بیاید و فوریت را بردارد ،اصل مثبت میتواند بردارد یا خیر؟

در اینجا برمیگردیم به اشتغال که اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی در مرحله اول گفتیم حکمت فراق یقینی و اینکه زود تکلیف را انجام بده عدم اطمینان به سال بعد است روی همین جهت عقل میگوید ذمه ات مشغول شده پس سریع انجام بده.

در مرحله دوم میگوئیم رمز و راز قبل از این حکمت حکمت دیگری است و آن دفع ضرر مهتمل است یعنی ضرر اخروی که شاید سال دیگر نتواند انجام دهد در اینصورت عقاب میشود . با این نگاه نیاز به مؤمّن دارم یعنی دلیلی بگوید تو در امانی در سال بعد و عذاب نمیشوی که یکی از آن مؤمّن ها استصحاب است

اگر ما پذیرفتیم استصحاب حجت شرعی است ولو اینکه اصل است (حجتهای شرعی علم و ظن و شک هستند) و این استصحاب گفت سال بعد همه شرایط موجود است خداوند میگوید لا تنقض الیقین بالشک

خود خالق متعال میگوید استصحاب حجت شرعی است مانند وقتی که تو علم داری در اینجا اگر حجت شرعی است مؤمّن ایجاد میکند و وقتی مؤمّن ایجاد کرد گرفتار یک شبهه است که استصحاب مؤمّن ایجاد میکند بشرطیکه جاری باشد و اثرش بر آن مترتب شود اما شبهه آقای خوئی اینست که استصحاب اصل مثبت است که دیگر حجت شرعی نیست و مؤمّن نیست .

عرض میکنیم به اینکه استصحاب در بحث مانحن فیه جاری میشود و اصل مثبت هم نیست بلکه حجت شرعیه مسلّمه است زیرا اصل مثبت در طول تاریخ اجتهاد و اصول اینست که اثر شرعی را مترتب کنیم بر اثری عقلی یعنی اثر شرعی را با واسطه مترتب کنیم اول یک اثر عقلی را اثبات کند وبعد بواسطه آن اثر عقلی یک حکم شرعی را مترتب کنیم بر مستصحب مثلا در باب تقسیم ارث بگوئیم قبلا زنده بوده و الان نمیدانیم زنده است یا نه بعد استصحاب کنیم و بگوئیم زنده است و نمیشود ارث را تقسیم کرد اما در نحن فیه اینگونه نیست بلکه در ما نحن فیه آنچه قرار است بر استصحاب بار کنیم ترخیص در تأخیر است بتعبیری دیگر تفریق ذمه متأخر انجام گیرد .تفریق ذمه امری عقلی است و هرکجا موضوع پیدا کند برآن سوار میشود استصحاب فقط موضوع درست میکند میگوید امسال هستی و همه شرایط را داری سال دیگر هم هستی و همه شرایط را داری خب الان مکلف وظیفه اش تفریق ذمه است استصحاب میگوید سال دیگر هم هستی و مکلف میگوید اگر هستم میخواهم سال بعد انجام دهم ، استصحاب باعث میشود که

تفریق ذمه به سال بعد بیفتد که این تفریق ذمه اثر عقلی هر موضوعی است .نه آنگونه اثر عقلی که باز بعد از آن اثر شرعی مترتب میشود اثر عقلی این نیست که واسطه برای استصحاب شود یعنی مستصحب را ببریم سال بعد اثر عقلی اثبات کنیم بعد بر آن اثر عقلی اثر شرعی مترتب کنیم همچین چیزی نیست بلکه همه آثار عقلی اینگونه اند که میگردند دنبال موضوع و هرکجا باشد بر آن سوار میشوند . استصحاب میگوید تو هستی واموالت نیز هست اثر شرعیِ آن تفریق ذمه است وهمان تفریق ذمه ای که عقل الان میگویدانجام بده میگوید سال دیگر هم میتوانی، نهایتا الان علم وجدانی به آن هست و سال دیگر علم برهانی

پس کاری که استصحاب انجام میدهد اثبات موضوع است برای سال آینده بتعبیر دیگر اثبات مستصحب است در سال آینده.

وقتی ما استصحاب را به آن واقعیتی که در ما نحن فیه دارد تصور میکنیم تنها کاری که برای ما انجام میدهد اینست که میگوید مکلف الان واجد شرایط است و متیقن است من میگویم سال بعد نیز اینگونه است ، بمحض اینکه این احراز میشود مکلف هست و حکم عقلی زیرا قاعده اشتغال فوریت عقلی درست کرد نه فوریت شرعی الان علم وجدانی موضوع امسال را ساخته میگوید تفریق ذمه نهایتا امسال دست بکار میشود چون مأمنی ندارد اگر مأمن ایجاد شد متیقن امسال میرود روی سال آینده


[1] 1.تحف العقول ص296.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo