درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن علی علیه السلام : الدین یعصم و الدنیا تسلم [1]

دین انسان را نگه میدارد و دنیا انسان را رها میکند. دین عاصم است و دنیا رها کننده و واگذار کننده به طبیعت آنانیکه به دین حقیقی چنگ زدند در مقام انسانیتشان ماندند و آنانیکه آن را رها کردند از مقام انسانیت افتادند و در حیوانیت و طبیعت ماندند .

بعد از آنکه دو وجه از وجوه وجوب فوریت حج گذشت یکی لفظی و دیگری عقلی رسیدیم به

وجه سوم استدلال به روایات باب که متعددند در اینجا اهم این روایات را به شکل عددی و تک تک

بررسی میکنیم تا برسیم به کفایت.

اولین روایت صحیحه حلبی : عن الصادق علیه السلام : اذا قدر الرجل علی ما یحج به ثم دفع ذلک عنه و لیس له شغل یعذره الله به فقد ترک شریعة من شرایع الاسلام [2]

این روایت از ناحیه سند لاشبهة فیه و از ناحیه دلالت دو کلمه در این روایت ذکر شده است که دلالت میکند بر اینکه حج واجب فوری است و فوریتش نیز شرعی است ،کلمه ثم دفع ذلک عنه کسی که قدرت دارد و شرایط مهیاست ولی اینها را کنار میگذارد و به آنها توجه نمیکند چنین انسانی که بدون عذر اینکار را میکند ترک شریعة من شرایع الاسلام یعنی تأجیل و تأخیر انداختن حج عبارت است از ترک شریعت. پس خود فوریت شریعة من شرایع الله . بنابراین کسی که قدرت فوریت دارد و کنار گذارد یک جمله و ترک شریعة من شرایع الله جمله دیگر که یک واجبی را در زمان حیات کنار گذاشته است.

با توجه به این دو عبارت این روایت دلالت دارد که وجوب حج فوری شرعی نفسی است وجوب حج شیء ،فوریت حج شء آخر که هم وجوب و هم فوریت شریعة من شرایع الله .

در این روایت شریفه میشود مناقشه کرد و آن را نپذیرفت به این صورت که بگوئیم این روایت دلالت دارد انسان حی و زنده در زمان حیاتش سال اول استطاعت قدرتش را نادیده بگیرد بدون هیچ عذری و حج را درسال بعد انجام دهد و بحث موت هم در کار نیست که اگر این باشد درست است لکن بحسب قرائن و

روایات دیگر در تمام این بیانات معصومین علیهم السلام مسأله موت مطرح شده است حج را بجا نیاورد و بمیرد ترک شریعه من شرایع الاسلام. نتیجتا این روایت نمیخواهد فرض حیات را بگوید که انسان زنده امسال حج را انجام نداد و سال بعد انجام داد ترک شریعه.. بلکه بر اساس قرائن فراوان این روایت با ضمیمه بقیه روایات محصولش اینست که باید حاشیه بخورد یعنی دفع ذلک عنه و لیس له شغل یعذره به ثم مات یا حتی مات ترک شریعه من شرایع الاسلام نهایتا نکته ای که دارد این است که شخص قدرت و توان داشته است با علم و اراده ترک شریعة .. و فوت کرد که این تحلیل دو شاهد و قرینه دارد

قرینه اول : در خود روایت است که میگوید ترک شریعة اطلاق شریعت بر فوریت بعیدٌ من الذهن شریعت بر اساس عرف و رائج در فقه باید یک فعل باشد حج یا نماز یا روزه یا.... ولی فوریت بما هی فوریت شریعة من شرایع قرار نمیگیرد.

قرینه دوم : روایت علی بن حمزه از امام صادق علیه السلام : قال من قدر علی مایحج به و جعل یدفع ذلک ولیس له عنه شغل یعذره الله فیه حتی جاءه الموت وقد ضیع شریعة من شرایع الاسلام [3]

در این شاهد بیرونی نیزصریح میگوید اگر شریعت را بجانیاورد و مرد

بنابراین در این روایت صحیحه حلبی تا اینجا با این بیان نمیتواند این روایت در درونش چیزی باشد که تطمئن به النفس که نفس انسان آرام بگیرد و فتوا دهیم به اینکه فوریت حج واجبٌ شرعیٌ نفسیٌ

یعنی بازهم نگاه میکنیم کشیده میشود به سمت اشتغال یا به سمت واجب شرعی غیری.

میدانیم که از این سه وجهی که عنوان شد برای حج وجوب عقلی و وجوب شرعی نفسی و وجوب شرعی غیری ،یک صورت و وجه مهم است که اگر کسی فوری را ترک کرد مستحق عقوبت است و آن وقتی است که فوریت بشود واجب شرعی نفسی در دو مورد دیگر عقوبتی نیست.

تا اینجا با این توضیحات گویا صحیحه حلبی را بیاید کنار بگذاریم و بگوئیم دلالت بر اینکه فوریت واجب شرعی نفسی هست ندارد. لکن آن چیزی که خیلی مهم بود برای کنار گذاشتن صحیحه این دو شاهد و قرینه بود یکی قرینه درونی و دیگری قرینه بیرونی که این دو را میشود نقد کرد

اما نقد قرینه اول : گفته شد در درون حدیث میگوید ترک شریعه من شرایع الاسلام خودش گویاست که حج را ترک کرده بنابراین برای مرگ و موت است . برمیگردیم به اوایل بحث که وقتی خواستیم فوریت شرعی نفسی را تفسیر کنیم دو معنا داشت

1. این بود که یک وجوب خورده است به طبیعت حج و وجوبهای متعدد خورده است به فوریت به شکل ترتّب امسال اتیان نکردی سال دیگر بجا بیاور .

2. وجوبهای متعدد به حج بخورد و یک وجوب بخورد به فوریت یعنی حج دارای تعدد امر باشد حج اول حج دوم حج سوم و هرکدام یک وجوب داشته باشد ولی فوریت یک وجوب مندک داشته باشد

اگر ما ملتزم شویم به فرض اول این حرفهایی که زدیم درست است وباید صحیحه را کناربگذاریم زیرا صحیحه دلالت بر اینکه فوریت واجب نفسی شرعی هست نمیکند و ترک شریعت شامل فوریت نمیشود

اما اگر وجه دوم را انتخاب کردیم نتیجه این میشود که شخصی در زمان حیاتش سال اول دوم سوم حج

انجام ندهد و مرگ هم در کار نیست در اینجا طبق وجه دوم صحیحه بحث فوریت شرعی نفسی را برای هر سالی درست میکند و این کلمه ترک شریعه من شرایع الاسلام در متن صحیحه برای حیات است نه موت. سال اول انجام نداد ترک شریعه سال دوم انجام نداد ترک شریعه و سال سوم نیز همینطور.

با این بیان قرینه داخلیه ضعیف میشود شما گفتید ترک شریعه من شرایع الاسلام برای موت است با این بیان فقط برای مرگ نیست بلکه با فرض دوم برای حیات نیز تصور میشود.

اما نقد قرینه دوم که روایت علی بن حمزه بود این روایت ضعف سندی دارد از دوناحیه یک از محمد بن علی ماجیلویه مشهور میگویند موثق نیست دوم علی بن حمزه بطائنی این شخص یقینا مورد توثیق اعاظم قرار نگرفته است حتی مثل ابن قضائری طبق نقل علامه در خلاصة الاقوال ص363 وقتی اسم این شخص را میبرد میگوید لعنة الله و در تعبیرات مرحوم نجاشی هست که کان من عمد الواقفیه از ستون فقرات واقفیه است.

اما محمد بن علی ماجلویه شیخ و استاد مرحوم صدوق است و مرحوم صدوق در چند جا میگوید رضی الله عنه و بعضی از اعاظم او را توثیق کرده اند منسوب است به نجاشی که توثیق نموده است بنابراین سند

ضعیف است و روایت موثقه نیست از این جهت کنار میگذاریمش .

نتیجه اینکه صحیحه حلبی به قوت خودش باقی می ماند و میتوانیم از آن استفاده کنیم که امام علیه السلام فرمود اگر کسی بدون عذر امسال حج را انجام ندهد ترک شریعة من شرایع الاسلام و هذا دلیل بر وجوب فوریت.

دو قرینه میخواستند بگویند این روایت مخصوص موت است ترک شریعة یعنی مُرد و حج بجا نیاورد که با این بیانی که ذکر کردیم میشود تصور کرد ترک شریعة من شرایع الاسلام فی زمان الحیات خصوصا اگر ما وجوب نفسی شرعی حج را طبق وجه دوم معنا کنیم که وجوبهای متعدد به حج بخورد و یک وجوب به فوریت .پس در زمان حیات میشود ترک شریعه حالا چرا ترک شریعه سال اول انجام نداد و سال دوم انجام داد؟ حج سال اول وجوب مستقل دارد و فوریت هم میگفت امسال انجام بده از این باب میتوان تصور کرد که فوریت حج واجب شرعی نفسی است؟

کمی دقت کنیم بنظر میرسد همین که ما وجه دوم برای وجوب شرعی نفسی را انتخاب کردیم که وجوبهای متعدد به حج بخورد و یک وجوب به فوریت این وجوبی که به فوریت خورده است چطور وجوب نفسی است؟ آیا واقعا وجوب فوری میگوید فوریت را بیاور یا میگوید حج را امسال بیاور؟ این وجوب فوریت مندک است حالا این فوریت معنایش اینست که شارع مقدس فرموده فوریت را برای من بیاور یا میگوید حج را فوری بیاور؟ اگر بگوید حج را فوری بیاور که میشود وجوب غیری نه وجوب نفسی

ما قرار بود واجب نفسی شرعی را برای فوریت بسازیم اما این واجب نفسی شرعی برای فوریت ساخته نمیشود نهایت چیزی که اثبات میشود اینست که شارع مقدس فرموده این فوریت واجب است برای اینکه

حج را در سال اول انجام دهی و باعث ترک شریعت نشوی که این میشود وجوب شرعی غیری مانند وجوب وضو و کسب طهارت که واجب است برای نماز.

فوریت واجب است برای انجام حج در سال اول پس میشود واجب شرعی غیری

تا اینجا روایت اول صحیحه حلبی نمیتواند دلالت کند بر اینکه فوریت واجب نفسی شرعی است نهایت چیزی که تا الان امکان دارد اینست که با این توجیهات روایت دلالت کند بر اینکه فوریت واجب شرعی غیری است یعنی شارع میگوید فوریت را واجب نمودم تا حج را امسال بجا آورید و اگر امسال بجا نیاورید حج امسال را ترک کرده اید ترک شریعه من شرایع الاسلام


[1] 1.غررالحکم ج1 ص12.
[2] 1.وافی ج12 ص253.
[3] 1. من لایحضر ج2 ص448.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo