درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن المجتبی علیه السلام : اعلموا عباد الله من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن و یُسَدِّدهُ فی امره [1]

بدانید کسانیکه متقی شدند خدا آنان را از فتنه ها میرهاند و در زندگی و ابعاد معنوی مستحکم قرار میدهد

وجه سوم : استدلال روایات باب فوریت بود. اهم روایات را ذکر نمودیم که یکی از آنها صحیحه حلبی بود از این صحیحه نتوانستیم فوریت شرعی نفسی را برداشت کنیم زیرا تنها راهش این بود که فوریت واجب نفسی طبق وجه دوم تحلیل شود یعنی حج وجوبهای متعددی داشته باشد و فوریت یک وجوب مندک ، مثل رکوع واجب در نماز فوریت هم در این حجهای متعددِ واجب ،واجب شود تا بعد بتوانیم صحیحه حلبی ترک شریعه من شرائع الاسلام را برآن منطبق کنیم .در این وجه دوم اینگونه میشد که حج امسال

با فوریتش را ترک کرد ترک شریعه من شرائع الاسلام حج دوم که ترک شد ترک شریعه من شرائع الاسلام لکن علاوه بر مطالبی که در جلسه قبل ذکر شد امروز این مطلب را اضافه میکنیم که چنین مبنایی در باب فوریت حج تا صحیحه حلبی را در راستای این مبنا معنا کنیم تالی فاسد دارد یکی از تالی فاسد هایش اینست که اگر کسی ده سال مستطیع بود و حج انجام نداد یا زنده ماند یا مُرد باید ده عقاب داشته باشد برای هر سال یک عقاب لا یلتزم به احد من اول التاریخ الی زماننا هذا کسی ملتزم به این نمیشود که در باب ترک حج در هر سال مرتکب معصیتی شده است و لازم میآید تعدد عقاب برای این چند سال بنابراین اگر این لازمه و تالی در نظر فقها مطرح نیست چگونه میتوانیم مبنایی را بسازیم تحت عنوان فوریت واجبه نفسی شرعی بمعنای دوم که وجوب حج متعدد باشد و فوریت هم واجب باشد و مندک در حج تا بگوئیم ترک شریعه من شرائع الاسلام درست باشد؟

لذا این روایت نتوانست فوریت را واجب فوری نفسی شرعی بداند و همانطور که بحث شد میشود آن را واجب شرعی غیری دانست یعنی فوریت آمده است بعنوان ناجی غریق و میخواهد حج را درست کند تا ترک نشود. فوریت وجود عالی دارد نه وجود استقلالی.

میرویم سراغ روایت دوم : صحیحه معاویه بن عمار عن الصادق علیه السلام لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا قال حضرت فرمودند میدانید این آیه برای چه کسی آمده است؟ هذه لمن کان عنده مالٌ و صحةٌ وان کان سوَّفه للتجاره فلا یسعه کسی که اموال دارد و جسمش سالم است اما حج را به تأخیر میاندازد و میگوید تجارت و کاسبی دارم که مجوز چنین کاری را ندارد فان مات علی ذلک فقد ترک شریعه

من شرائع الاسلام اگر با این حالت تسویف بمیرد ترک کرده است شریعتی از شرایع اسلام را اذ هو یجد ما یحُج به زیرا شرایط انجام را داشت و ان دعاه قومٌ ان یُحِجّوه فاستحیا ویا کسی به او گفت من کمکت میکنم برای انجام اما خجالت کشید فلم یفعل فانه لا یسعه الا الخروج این شخص مجوز ندارد و حتما باید به طرف حج برود ولو علی حمار اجدع ابتر [2] ولو سوار الاغ ضعیفی شود که ان الاغ کامل هم نیست.

روایات در این باب زیاد است مهم در متن این روایت و امثال این دو امر است :

1. تسویف حج که امام فرمودند سوّف

2. مَن ترک الحج ترک شریعه من شرائع الاسلام

این دو امر مهم است و باید مورد تجزیه تحلیل قرار بگیرد و ببینیم از این دو امر میشود فوریت را واجب کنیم به وجوب نفسی شرعی؟

اول میرویم سراغ تسویف : تسویف یک طائفه روایت دارد و مهم از این طائفه دو روایت است 1. صحیحه معاویه بن عمار 2. صحیحه حلبی

کیفیت استدلال به این طائفه با محوریت این دو روایت اینست که امام علیه السلام در این دو روایت مکلفین را از تسویف منع کرده اند و معنای منع از تسویف به شکل اطلاق فوریت است زیرا مقتضای اطلاق در این دو روایت که فرمودند سوّفَ و مقید به چیزی نکردند اینستکه هیچ عذری برای

به تاخیر انداختن حج وجود ندارد چه اطمینان به انجام حج در سال بعد داشته باشد و چه نداشته باشد زیرا امام مقید نکرد به اینکه اگر اطمینان دارد اشکال ندارد و تسویف را مطلق بیان نمود پس در اینجا معنایش میشود فوریت . در جلسات گذشته فلسفه اینکه میگویند زود انجام بده با نگاه اشتغالی این بود که معلوم نیست مکلف در سال بعد زنده باشد و بعد مؤمِّن برایش درست کردیم که مؤمِّن وجدانی و برهانی (استصحاب)بود اما در این دو صحیحه خبری از اینها نیست امام مطلق میگوید هیچ عذری ندارد. از این اطلاق استفاده میکنیم که منظور امام علیه السلام فوری انجام گرفتن حج است و این فوریت طریقی و مقدمی و عالی نیست زیرا اگر عالی بود امام توضیح میداد که اگر اطمینان داری، اما بر اساس اطلاق میگوید اطمینان داری یا نداری امسال باید انجام دهی با این کلمه امسال انجام بده ،حج میشود واجبٌ نفسیٌ شرعیٌ با این اطلاق امام میفرماید سواءٌ کنت تطمئن ان تعطی بالحج فی العام القابل او لم تطمئن .

بنابراین این دو روایت صحیحه با محتوای منع تسویف مطلقا مناسبت دارند با فوریت شرعیه نفسیه

لکن این بیان و توضیح مورد اشکالات فراوانی قرار میگیرد میتوانیم بعنوان یک محقق برگردیم و ایرادهای علمی ، لفظی و ادبیاتی وارد کنیم.

ایراد اول: در این دو صحیحه تسویف ذکر شده است در رابطه با تسویف از نظر لغت دو نظریه موجود است 1. تسویف یعنی مطلق تأخیر صاحب این نظریه خلیل بن احمدبن عمر بن تمیم فراهیدی است از قرن دوم در عمان متولد شده در بصره رشد کرده و جزو بصریین در ادبیات عرب بود و اولین کسی است

که در اسلام بعد از پیامبر پدرش او را احمد نام نهاد .معروف است که واضع علم نحو و عروض است و شغلش کشاورزی بوده (که یکی از سنتهای علمای بزرگ تاریخ است که کار کنند برای طلب علم علامه طباطبائی مدتی باغداری میکرد اینطور نیست که کار در شأن روحانیت نباشد مرحوم ملا عباس مجتهد مسلم و از شاگردان مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه کشاورزی میکرد.) از جهت مذهبی معروف است به شیعه بودن زیرا روایات فراوانی در فضائل اهل بیت دارد در مسانید روائی ما خلیل بن احمد هست مثلا این روایت از پیامبر را ایشان نقل میکند افضل العبادة الفقه و افضل الدین الورع در یادگیری و علم تفقه بالاترین عبادت است و در مسائل عملیاتی ورع بالاترین رتبه دینی است و همچنین این نظریه ،نظریه احمد بن فارس نحوی قرن چهارم است اهل قزوین است اما عرب زبان است و شافعی مذهب.

بنابراین یک نظریه در باب تسویف مطلق تاخیر و تأجیل است .

2. تسویف بمعنای تاخیر بیشتر از یکمرتبه است از سیبویه نقل شده است که وقتی میگوئیم سوفته اذا قلت له مرة بعد مرة سوف افعل چند مرتبه بگوئی ان شاالله انجام میدهم میشود یعنی بیشتر از یکمرتبه بگوئی سوف افعل میشود تسویف. سیبویه ابو بشر عمربن عثمان بن قنبر سیبویه متولد شیراز که در عصر هارون الرشید میزیسته است.

از این دو وجه کدام را باید انتخاب کنیم ؟ آیا تسویف مطلق تاخیر است یا تاخیر بیش از یکمرتیه؟

براساس تحلیلهای بعضی از محققین میگویند وجه اول اولیٰ است

دلیل اولیٰ بودن آن سیاتی ان شاالله ....


[1] 1. تحف العقول ص232.
[2] 1.تهذیب ج5 ص18.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo