درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: وجوب حج

 

عن الحسین علیه السلام : فاجمعوا امرکم ثم کیدونی فلا تنذرون انی توکلت علی الله ربی و ربکم [1]

اعتماداً بر قول نوح به قوم خودش که میگفت فاجمعوا امرکم من هرچه نصیحت نموده و شما را موعظه کردم نپذیرفتید و من را مزاحم خودتان میدانید بنابراین همت خود را جمع کنید و مرا از سر راه خود بردارید انی توکلت علی الله ربی و ربکم.

انسان در مسیر استقامت برای اقامه خوبی ها بر زمین تا اینجا میآید که وظیفه خود را انجام دهد و بعد حاضر میشود که مخالفین و معاندین او را از صفحه زمین بردارند و به این شکل نابود نخواهد شد در جلسه گذشته خواندیم که حضرت زینب سلام الله علیها از این خاندان آموخته کد کیدک واسع سیعک

والله لاتمحو ذکرنا

بنده همیشه میگویم ما طلبه ها باید این نکات آموزشی و پرورشی که در روایات و آیات داریم سمت و سو دهیم به طرف خودمان و بشود اخلاق طلبگی ما و همه اینها را در صحنه کارزار خود عملیاتی کنیم که اگر چنین باشیم شوق تحصیل و شوق نظم و استقامت و لذت بردن از این جایگاه رفیع طلبگی زنده میشود و الا به همین بی سروسامانی هایی که الان مشاهده میشود گرفتار میشویم. انبیا جدی پای کارشان بوده اند حضرت روح الله نیز خوب شاگردی کرد در مسیر از چیزی هراس نداشت پای همه چیز ایستاد و پایه و اساس یک نظام مبارک را در مملکت گذاشت .

تحصل مما ذکرناه اَنَّ عبارت صحیحة حلبی لا عذر له یسوف الحج و عبارة صحیحة معاویة بن عمار وان کان سوفه للتجارة لا یسعه وردت فی شان من لایعلم و لا یحرز تمکنه من اداء الحج مع التسویف فلابد من ارادة الواجب الغیری للفوریه. که این بحث تمام شد

ایراد چهارم : صحیحه ها گرچه علی فرضٍ مقتضی و استعداد برای دلالت کردن بر وجوب فوریت به شکل نفسی و شرعی را در نگاه بدوی و ابتدائی دارند لیکن موانعی نمیگذارد چهارمین ایراد و مانع اینست که عبارت امام علیه السلام در صحیحه حلبی : ان مات و ترک الحج فقد ترک شریعة من شرائع الاسلام و همچنین عبارت امام در صحیحه معاویة بن عمار ان مات علی ذلک فقد ترک شریعة من شرائع الاسلام خودِ این

دو بیان قرینه است بر اینکه نفی عذر و نفی سعه بخاطر حفاظت کیان حج است از ترک شدن ان مات علی ذلک فقد ترک شریعة هم در عبارت اول و هم در عبارت دوم یعنی کسی که تسویف کرد و مماطله نمود و به تأخیر انداخت و بعد مُرد و ترک الحج این تعبیر تسویف است . در این روایات گرچه مقتضی هست اما این قرینه ها میگویند تسویف جنبه عالی و طریقی دارد .

ان قلت : امام علیه السلام در مقام بیان دو مطلب است تسویف از اسباب استحقاق عقاب مکلف است امام در مقام آنست که مکلف را بترساند و بگوید مستحق عقاب میشوی و تسویف تو را گرفتار عقوبت میکند و دیگر اینکه تسویف اگر باعث ترک حج بشود موجب میشود که مکلف عقابش مضاعف گردد بنابراین استحقاق عقوبت حرف اول و تکثیر عقوبت حرف دوم که اینها حکایت بر این دارند که فوریت واجب نفسی است فوریت باعث عقوبت و تکثیر عقاب میشود .

در مقام جواب میگوئیم این یک ادعاست که امام در مقام این دو مطلب است به دو جهت

اولا آنچه در کلام جناب حلبی آمده است قرینه است بر خلاف این مدعا زیرا حلبی اینگونه میپرسد حین یسوف الحج کل عام و لیس یشغله عنه الا التجاره او الدَین این کلام حلبی مطابق است بر معنای دوم تسویف که دو قرینه داشت اکثر من مرة یعنی امسال را تسویف کرده و سال دیگر را نیز تسویف میکند خودِ اینکه در کلام راوی تسویف به معنای دوم گرفته شده است جنبه طریقیت و غیریت دارد.

ثانیا امام در تعبیرشان دارند ان مات و ترک الحج بمیرد و حج را ترک کند نه اینکه ان مات و ترک الفوریة که این تعبیر نیز حکایت دارد از اینکه اگر عقوبت و تکثیر عقابی است بخاطر اهمیت حج است بنابراین این ایراد چهارم به قوت خود باقی میماند و نمیگذارد ما صحاح و روایات معتبره باب را با محوریت صحیحه حلبی و معاویة بن عمار حمل کنیم بر اینکه فوریت واجب نفسی شرعی است.

ایراد پنجم : آن چیزی است که در کلام محقق خوانساری رضوان الله تعالی علیه در جامع المدارک جلد 2 صفحه 255 آمده است که میفرماید نفی عذر و سعه (لا عذر ان یسوف و لا سعه ان یسوف) این دو از ارکان این روایات است که امام فرموده است عذری ندارد تا تسویف کند حمل میشود بر استحباب مبادرت که فوریت مستحب است مثلا در تعبیرات میآید لا عذر لزیدٍ فی تسویفه در اول وقت نماز پس بنابراین فوریت میشود مستحب این وزان لاعذر و لا یسعه وزان سارعوا الی مغفرة من ربکم [2] یا فاستبقوا الخیرات [3] است که دلالت بر وجوب ندارد و مستحب است سبقت گرفتن.

تمام این روایات را مرحوم خوانساری حمل میکند بر استحباب فوریت و استحباب نیز یک امر ارشادی و غیری و طریقی است شرعی بودنش پذیرفته است اما حتی نفسی هم نیست لذا وجوب نفسی استفاده نمیشود لکن در مقابل این فرمایش مرحوم خوانساری میشود گفت که جناب محقق این فرمایش شما در رابطه با غیر حج خوب است مانند نماز و امثالهم اما در رابطه با حج که شأن آن یک شأن ویژه و خاص است اما موانع و عوارض و اتفاقات و گذشت یکسال که در نظر گرفته میشود حمل بر استحباب محلُّ تأملٍ ؛ بحث نفسی بودن را میتوان فاکتور گرفت اما اینکه فوریت واجب است از باب طریقیت که

 

باید سریع انجام دهد تا فوت نشود در باب حج سخت است انکار وجوب این فوریت و حکم به استحبابش.

علی کل حال باز هم بر اساس این ایراد پنجم میتوانیم گزینه خودمان را که عبارتست از منع از وجوب نفسی یعنی فوریت اعتبارش نفسی نیست و غیری است را با قول مرحوم خوانساری به استحباب برگردانیم .

ایراد ششم : آنچه در بحث فعلی ما محل دقت و جدیت قرار گرفته است اینست که آیا فوری بودن حج میتواند واجب نفسی باشد یا خیر؟ یعنی فوریت یک پدیده ای باشد اعتباری یک عنوان تاری و عارضی نشسته روی حج و میخواهیم بگوئیم مستقلا وجوب دارد که اگر شما زود انجام ندهی بخاطرش معاقبی .

ایراد ششم برداشت بعضی از اعاظم است از روایات که کل روایات ما مانند همین دو صحیحه میخواهند بگویند مماطله مسامحه استخفاف در رابطه با حج اصلا جائز نیست البته در همه واجبات جائز نیست اما در رابطه با حج که میگوید لایسعه و لا عذر سال اول استطاعت باید زود انجام دهی زیرا اگر انجام ندهی حج را کوچک میشماری و سهل انگاری میکنی حالت استخفاف و تسامح داری و جدیت نداری محصول این همه روایت میگوید نسبت به حج جدیت داشته باش و غیرتی عمل کن زیرا در معرض از دست رفتن است و مانند نماز و روزه نیست و از طرفی فضایل و اهمیت حج را مفصل بیان کردیم که اوج آن فرمایش حضرت بود که فرمودند اگر به اندازه کوه ابوقبیس پول داشته باشید و در راه خدا هزینه کنید به گرد حج نمیرسید. پس مشخص است که فوریت و عدم تسویف یعنی سهل انگاری نکن و سهل انگاری در رابطه با حج یعنی سریع انجام بده تا از دست نرود مانند روایاتی که در باب تسویف آمده که هرکس گرفتار تسویف

 

شد گرفتار ضرر شد. خود تسویف که ضرر ندارد بلکه آن کاری که ترک میشود و انجام نمیدهد ضرر است والحج منها.

در مقابل این ایراد میتوان گفت اینقدر هم کلمات نفی تسویف ساده نیست و بعد ترک شریعة من شرائع الاسلام گاهی ما را به طرفی میبرد که گویا تسویف موضوعیت دارد . علی کل حال ایراد ششم در حد

اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال مفید است که ما نفسیت را از این روایات برداشت نکنیم .

اینها موانعی بود و از جهتی ثمره علمی داشت که باید بحث شفاف شود مساله تسویف و فوریت در باب حج برایمان مبین و محرز شود این فوریت موضوعیت دارد یا طریقیت ؟ اگر موضوع واجب نفسی و اگر طریقی واجب غیری است

تابعد در نهایت برسیم به اینکه حالا که واجب طریقی است این وجوب فقط عقلی است یا شرعی هم هست که سیاتی ان شاالله .....

 


[1] 1. تحف العقول ص240.
[2] 1. سوره ال عمران ایه 133.
[3] 2. سوره بقره آیه 148.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo