درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب حج

 

عن الصادق علیه السلام : ذکر علیه السلام حدیثً قدسیا اوحی الله الی بعض انبیائه و قال انما اقبل الصلاة لمن تواضع لعظمتی و یکُفُّ نفسه عن الشهوات لاجلی [1]

نماز که ستون معنویت گرایی و آسمانی زندگی کردن است از کسی قبول میشود که دو ویژگی داشته باشد یکی تواضع و دیگری نگهداری نفس از شهوتهای حرام.

تمام بگومگوهای معرفت گرایی و انسان طلبی و کمال طلبی در همین دو مورد است تواضع و مقابله با شهوتهای حرام و الا اصل شهوت لازمه زندگی است . خلقنا فی احسن تقویم یعنی شهوتهای پاک و بالابرنده و ثم رددناه اسفل سافلین یعنی شهوتهای نابود کننده و پایین کشاننده.

کلام در رابطه با روایات شریفه ای بود که خواستیم از آنها وجوب نفسی فوریت در حج را استفاده کنیم.

ایراد ششم مطرح شد و خلاصه آن این شد که روایات دلالت ندارند بر عدم جواز مطلق تأخیر تا فوریت اثبات شود بلکه روایات با دو عنوان نفی تسویف و نفی سعه منطبق هستند بر یک سری عناوین ویژه مانند مماطله تسامح استخفاف یا سهل انگاری و معنای این عناوین چنین است که سهل انگاری باعث میشود حج از بین برود ،لذا فوریت طریقیت دارد نه موضوعیت لکن در مقابل این ایراد و احتمال باید گفت اگر بخواهیم تسویف را به این معانی بگیریم نیاز به دلیل داریم اما هیچ قرینه و شاهدی نداریم زیرا در حدیث فقط کلمه تسویف آمده است و اثری از مماطله و استخفاف و .. نیست.

بله مماطله در لغت میشود بمعنای تسویف باشد لکن در اینجا بحث میرود سراغ تسویف و میگوئیم تسویف دو معنا دارد معنای اولی و ثانوی .

نتیجه اینکه این شش ایرادی که ذکر شد ما را به سمت این مطلب برد :طائفه اول از روایات که صحیحه حلبی و معاویة بن عمار گل سرسبد آنها هستند خلاصه میشوند در دو واژه و عنوان 1. منع از تسویف 2. ترک شریعة من شرائع الاسلام و این طائفه نمیتوانند دلالت کنند بر وجوب نفسی فوریت بخاطر اینکه این روایات طائفه اول را در صورتی میشود در این مورد استفاده کرد که ما بگوئیم وقتی مکلف در سال اول مستطیع میشود و تمام ابعاد امکان را برای تحقق حج دارد این فوریت مانند وقت جزء حج است و میشود واجب موقت مضیّق یعنی از روایات برداشت کنیم که ائمه فرموده اند حج در سال اول استطاعت

حجِ واجبِ موقتِ مضیق است که فوریت بشود جزء حج بطوریکه هم مقید داخل باشد و هم قید همانطور که مثلا در باب نماز صبح وقت یک شرط و قید است که قید و مقید یکی شده اند بطوریکه اگر کسی نمازش را در وقت نیاورد قضا میشود در حج نیز اینچنین باشد که اگر در سال اول استطاعت نیاورد سال بعد باید قضای آن را بجا بیاورد اگر در این حد بتوانیم توسط این ادله اثبات کنیم فوریت میشود نفسی و فتوای سید و امثال سید که فرمودند اگر حج را در سال اول استطاعت انجام نداد معصیت کرده درست است، مانند کسی که میتوانسته اما نمازش را در دقت خود نخوانده ترک شریعة من شرائع الاسلام اداء میشود یک شریعت ادای حج در سال اول استطاعت میشود شریعة من شرائع الاسلام در اینجا میتوانیم بگوئیم فوریت مانند وقت است برای صلاتی که موقت است و مضیّق یا روزه ماه مبارک . حج را در سال اول استطاعت انجام نمیدهد که میشود قضا و بجا آوردن سال بعد میشود بجا آوردن قضای حج. اگر بتوانیم مشابه چنین چیزی را پیدا کنیم میتوانیم فتوا دهیم به اینکه فوریت واجب نفسی است و اثبات چنین مدعایی از این روایات مشکل است.بنابراین این طائفه را کنار میگذاریم زیرا نهایت چیزی که این روایات دلالت دارند اینست که شارع مقدس دوست دارد که ما حج را در سال اول بیاوریم تا از دستمان نرود لذا میشود طریقی و امر آن میشود غیری و تخلف آن معصیت نیست بلکه تجری است. با این نگاه نمیشود کلام سید را که تعبیر به معصیت میکند توجیه کرد زیرا محصول این روایات وجوب غیری است. از راه تجری اینگونه میشود توجیه کرد که بر مبنای فعل متجرا به که در مانحن فیه تسویف است هتک

حرمت مولاشده است همانطور که شراب خوردن در خارج هتک حرمت مولاست ، آب خوردن با نیت شراب خوردن نیز هتک حرمت مولاست از این باب معصیت بودنش درست میشود .

نتیجتا در این طایفه از روایات چیزی دیده نشد که یغنع النفس بالفتوا علی ان فوریة واجبة نفسیه.

میرسیم به طائفه دوم که یک سری روایاتی هستند و میگویند اگر کسی تسویف کرد و حج را بجا نیاورد بر دین نصرانیت و یهودیت مرده است .

 


[1] 1. بحارالانوار ج69 ص66.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo