درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج /انتخاب کاروان

 

در بحث مقدمات حج به مساله دوم رسیدیم در قسمت اول آن آغاز وشروع مساله ذکرشد و برای اینکه مراد مرحوم سید یزدی را تشخیص دهیم قسمت بعدی را در جلسات قبل در عبارت آوردیم ولو وجدت واحدةٌ و لم یُعلم اصول اُخری او لم یُعلم تمکن الی المسیر او ادراک ف اقواءهم اقواها الاخیر

ادامه مساله دوم: اینست اذا لم یخرج مع الاولی واتفق عدم التمکُّن من المسیر او عدمُ ادراک الحج بسبب التاخیر استقر علیه الحج فان لم یکن عاصما بالتاخیر لانه کان متمکنا من الخروج مع الاولی الا اذا تبیّن عدمُ ادراکه لو صار معهم ایضاً این عبارت و عبارات قبلی همه در رابطه با مساله دوم است کل این مساله با مقدار بحثی که ما انجام دادیم یک فرع کلی را تشکیل میدهد

بنده امروز با بیان دیگری آن فرع کلی را که تکمیل کننده مباحث گذشته است بیان میکنم :

شکل بحث اینست که : مقدمات وجودیه در باب واجبات بر دوقسم است :

قسم اول : شیءی مقدمه است برای وجود واجب در خارج به شکل تکوین یعنی مقدمه تکوینیه کار این مقدمه آنست اگر انجام بگیرد واجب در خارج کینونیت و تکوُّن و تحقق پیدا میکند و در این مقدمه، واجب هیچگاه مقید به این مقدمه نیست یعنی هم مقدمه خارج است از واجب و هم تقیّد به این مقدمه خارج است از واجب بتعبیر علمیتر این نوع مقدمه را اصطلاحا نمیتوان گفت شرط نظیر مانحن فیه کسی که از ایران خارج میشود بسمت مکه ماهیت این حرکت و سفر اینست که میخواهد توسط این حرکتِ تکوینی به واجبی تکوُّن ببخشد اگر این راه را نرود از جهت تکوینی حج را نه در زمان خود و نه در مکان خودش نمیتواند تحقق ببخشد حج نسبت به این خروج از ایران و سفر به مکه ،نه خود سفر و حرکت از ایران داخل در حج است نه تقید به این حرکت جزء حج است یعنی قید و تقیُّد هر دو از حج خارجند فقط یک حرکت تکوینی است حج مقید به این حرکت نیست لذا مقدمه تکوینیه را نمیگوئیم شرط الواجب ممکن است مسامحةً بگوئیم شرط است اما حقیقتاً مقدمه است که بُعد علیّت تکوینی دارد علت تکوینی برای تکوین حج.

بنابراین بحث خصوصیات حج با این مقدمه تکوینی هیچ نوع ارتباطی از نظر تاثیر و تاثر ندارد (مثلا نیت یا تلبیه تاثیر داشته باشد در حرکت کردن از ایران) این نوع مقدمه ، مقدمه تکوینیه نام دارد و فقط علت است برای تحقق واجب در خارج

قسم دوم : مقدمه واجب مقدمه وجود است اما تشریعی به این معنا که مقدمه قید واجب است یا قید و تقیُد جزء واجب است یا فقط تقیُّد جزء است این قسم دوم خود دارای دو قسمت است :

قسمت اول : مقدمات تکوینیه اختیاریه مانند طهارت برای نماز که مقدمه وجود است وجود واجب توقف دارد بر این طهارت که اگر وضو نگیرد نمیتواند به نماز تحقق تشریعی ببخشد در اینجا یقینا تقیّد جزء است و همه اجزاء نماز باید متلبس به طهارت باشد لا صلاة الا بطهور در اینجا یقینا مقدمه شرط است و عنوان شرعیت بر این مقدمه صادق است لامشروط الا بشرطه

قسمت دوم : مقدمات تشریعیه غیر اختیاریه مانند زمان تا اذان گفته نشود نمیتوان نماز خواند و این زمان در اختیار مکلف نیست و خودش باید حاصل شود اما نماز مقید به وقت است تقیُّد و قید جزء است القید و التقید کلاهما جزء الواجب

این مجموع مقدمات وجودیه است تمام این مقدمات لزوم و عدم لزومشان بحکم عقل است و با معیار عقل لازم و حکم دار و محکوم میشوند به حکم وجوب .

با این فرمول کلی میرویم سراغ بحث که صورتهای مختلفی داشت و تعدادی از آنها بیان گردید

کاروانهای مختلف محتمل موثوق مظنون وجود داشت و اینکه مکلف با کدام کاروان باید برود گزینش تمام این احتمالات به حکم عقل میباشد مثلا امر دائر است بین دو کاروان یکی یقینی الادراک در حج و دیگری موثوق الادراک یا دو کاروان هر دو محتمل الادراک یکی اقوی یکی اضعف عقل میگوید با کاروان یقینی الادراک باید بروید و یا عقل میگوید بین یقینی و موثوق مختارید برای انتخاب . از شریعت فقط صحیحه ذریح محاربی وجود دارد که در بحث استصحاب ان قلت را جوابگو بود.

بنابراین مساله دوم از عروة الوثقی با این فرمول کلی که بیان شد در هر موقعیت و موردی حکمش مشخص میگردد و عقل میگوید اقوی احتمالا را انتخاب کن حال مکلف یا انتخاب میکند یا نه اگر انتخاب کرد و بسمت حج رفت و به آن نرسید هیچ ملامت و عقاب و عذابی تصور نمیشود اما اگر اقوی را انتخاب نکرد یا به حج میرسد یا نمیرسد اگر رسید مشکلی نیست اما اگر نرسید دو حالت دارد یا میمیرد و نمیتواند دیگر حج انجام دهد یا سال بعد انجام میدهد اگر ماند و سال بعد انجام داد یک توبیخ و مذمت برای او هست بخاطر تخلف از حکم عقل .

به این صورت مساله دوم جمع میشود و بحث اوثقیّتی که سید گفت (سلامةً و ادراکاً) زیر سوال میرود بویژه با حرف آخر مرحوم سید که فرمود و اتفق اذا لم یخرج مع الاولی (با کاروانی که گویا احتمال بیشتر داشت نرفت) واتفق عدم التمکن من المسیر (کاروانی را انتخاب کرد که حج را درک نکرد) عدم ادراک الحج بسبب التاخیر استقر علیه الحج و ان لم یکن آثماً بالتاخیر(سال بعد حج بر او مستقر است برمیگردد به بیان قبل که از بیان سید برداشت میشد فوریت واجب نفسی است ) لانه کان متمکنا من الخروج من الاولی الا اذا تبین عدم ادراکه لو سار معهم ایضاً [1] (مگر اینکه مشخص شود اگر با کاروان اول میرفت همینگونه بود و به حج نمیرسید .)

تا اینجا فرمولی که الان پیچیدیم برای بحث تاخیر و عدم تاخیر و انتخاب کاروان عقلی بود یک نکته باقی میماند که آن بحث استقرار است

غیر از کلمه استقر علیه الحج بقیه مباحث چه دو مقام ذکر شده و چه بقیه مسایل با این فرمولی که بیان شد مکلف در همه تابع عقل میباشد و هرچه عقل ترجیح و تشخیص داد تابع آن باشد و بحثی از روایت و ایه نداریم که در این احتمالات حرفی بزند الا مساله استصحاب که صحیحه با او مخالفت میکند.

نتیجتا مساله دوم دو فرع دارد :

اول : فرعٌ عقلیٌ

دوم : فرعٌ شرعیٌ که همین کلمه است واتفق عدم تمکن من المسیر او عدم ادراک الحج بسبب التاخیر استقر علیه الحج این فرع پیچیده نیست اگر کسی در این مقدمات وجودیه بحرف عقل نکرد و رفت سراغ کاروانی که عقل میگوید آن را انتخاب نکن و اتفاقا به حج نرسید حج یقینا بر او مستقر میشود زیرا استطاعت او تکمیل بوده است و او خود خلاف حکم عقل رفتار کرده ؛استقرار حج این آیه شریفه است ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ اطلاق آیه میگوید کسی که مستطیع شد و بجا نیاورد 1. هر کجا شخص مکلف با حکم عقل مخالفت کرد معنا اینست که اگر به حج نرسید مستطیع بوده و حج را انجام نداده 2.اما اگر فهمید با کاروان اول نیز به حج نمیرسید مثلا تخلیه السرب نبود معنا اینست که مستطیع نبوده و حج بر او مستقر نیست .

حج بر کسی مستقر میشود که تمام شرایط رفتن به حج را داشته باشد و با دست خود کاری کند که حج از او فوت شود.


[1] 1عروه الوثقی ج2 ص419.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo