درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث مستحدثه/روابط بین الملل/

 

عن الکاظم علیه السلام: من عقل عن الله اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند الله[1]

کسیکه خدا را فهم کرد و خداباور شد از اهل دنیا کناره گیری میکند و از عاشقان به دنیا معتزل میشود و تمام رغبتش بسوی خدا قرار میگیرد.

در بحث بین الملل که یکی از موضوعات کاملا جدید و پردامنه و پر جزر و مد و کم کار شده است فی الجمله ورود پیدا کردیم بحث اقتدار و قدرت یکی از بابهای ورودی این مبحث است که مباحث آن گذشت

سومین کلید واژه و باب ورود به این بحث منافع ملی است.

منافع ملی در حکومت اسلامی نسبت به منافع کشورهای غیر مسلمان یقینا اولویت دارد در وهله اول حکومت اسلامی باید منافع ملی خود را در نظر بگیرد منفعت ملی یعنی مصالح و منافعی که زندگی زیر مجموعه حکومت اسلامی را که مردم هستند تامین میکند و این دغدغه اول حکومت اسلامی است اما نه بصورت مطلق که حکومت اسلامی منافع ملی خود را به هر شکلی که شد تامین کند بلکه با رعایت تمام جوانب که تا حد الامکان عدالت و رفاه در درون حکومت اسلامی تامین گردد و نسبت به بیرون از حکومت اسلامی ظلمی اتفاق نیفتد یعنی حکومت درونی طوری عمل کند که در بیرون از حکومت اسلامی چه مسلمان چه غیر مسلمان بخاطر منافع آن آسیبب نبیند زیرا ملاک در حکومت اسلامی و روابط بین الملل آنست که ذرةٌ مثقالی از مرکز حکومت اسلامی به جهان و مناطق مختلف آسیب نرسد زیرا معتقد است که ظلم قبیح است وحرام و همیشه شعارش اینست که نه ظلم کند و نه ظلم بپذیرد.

 

سوال: منافع ملی با چه معیاری در حکومت اسلامی باید ملاحظه گردد؟

یکی از عناوینی که در این بحث نیاز به بازیابی دارد بحث ملی گرایی و ناسیونالیسم است مساله ملی گرایی باید منقح شود که ملت یعنی چه ؟

تا به الان غالبا اینگونه بوده است که گروهها و جمعیت های بشر روی زمین منطقه منطقه محاسبه گر میشوند و از آن تعبیر به کشور میشود. آیا این واژه های اینگونه در ادیان آسمانی بویژه اسلام واژه ها و عناوین اولیه هستند یا این قطر قطر شدن و جدا شدنها خلاف سنت الهی است؟

آیه شریفه ﴿کان الناس امةً واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین﴾ [2] یکی از ایات قران است که حکایت دارد از اینکه نباید اینگونه باشد و باید کره زمین همه امت واحد باشند و تحقیقا همینطور است هدف از بعثت انبیا و عقلی که خداوند به انسان داده است اینست که بشر بر روی کره زمین واحداً زندگی کند با یک محور مدیریت و حکومت و آن هم حکومت الله هر محققی در ادیان الهی تحقیق کند به این میرسد که قرار بوده انسان روی کره زمین تحت یک مدیریت قرار گیرد و کل جهان یک حکومت داشته باشد وآن حکومت جز حکومت الله چیز دیگری نیست و ﴿ان الحکم الا لله﴾ [3] به همین معنا درست است.

مرکز حکومت عالم توحید است الا اینکه این توحید که حکومت الله است نیاز به سفیرانی دارد ﴿بعث الله النبیین مبشرین و منذرین﴾ تبشیر و انذار از طرف الله تبارک و تعالی توسط نخبگان؛ پس اصل اول در حکومت بر روی کره زمین واحد است زیرا تمام حقیقت ها در توحید است اینکه مارکسیست ها کتابی نوشتند بنام جامعه توحیدی به یک معنا حرف درستی بود البته استفاده های دیگری داشتند در بحث ﴿ان الحکم الا لله﴾ حضرت امیر فرمود کلمةُ حقٍ یراد به الباطل جامعه توحیدی نیز همینگونه است مارکسیست ها می گفتند اختلاف طبقاتی نباشد و همه در یک سطح زندگی کنند ولی اصل اولی در جامعه توحیدی به معنای اصیل خودش این است که بشر روی کره زمین با یک حکومت سازماندهی شود اما اینگونه نشده است از آغاز خلقت بشر ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا﴾ [4] بشر به سمت احساس خود رفته است و غالبا احساس گراشده یعنی پیروی از غریزه در سراشیبی غریزه و بُعد حیوانی افتاده است بخاطر همین از درون ابعاد حیوانیِ انسان تفرق حاصل میشود حیوانات در جنگل گروه گروه زندگی میکنند و این گروه ها با هم درگیر میشوند برای خود حریم قائل هستند ، این وضعیت موجود در جهان فعلی که قطر قطر و حد و مرز مشخص شده است بر اساس اصل زندگی بشر بر زمین نیست یعنی قاعده اولی در زندگی بشر از طرف خدا و عقل این نبوده است اما بشر به این سمت رفته است و متفرق شدند یکی از علتهای آن حب الوطن میهن پرستی خود ما شیعه ها و مسلمانها حس ایران پرستی در وجودمان قویتر از حس خداپرستی است و فکر میکنیم کار زیبا و قشنگی است در احساسات نوگرایی این امر را مدرنیته میدانیم و چقدر هنرمندان در این وادی پرداخته و هنرهای فراوانی ساخته اند ﴿و یحسبون انهم یحسنون صنعا﴾ [5] غافل از اینکه بعد حیوانی و حس گرایی ما را تحریک میکند نه عقل و فطرت.

امام کاظم فرمودند: من عقل عن الله اعتزل اهل الدنیا اصلی که بعنوان یک حکومت جهانی میتواند زمین را آباد کند عقل و فطرت گرایی است حتی همین آبادی مادی و رفاه مناسب با زندگی انسان که در آن بحث نظام طبقاتی مفرط و فاحش نباشد و بشر از این اختلاف رنج نبرد

بر این اساس اصل در باب حکومت ،حکومت جهانی است و جغرافیا در مرزبندی کشورها معنا ندارد روی همین جهت قدرتهای حس گرا و ابرقدرتها یکی از کارهایی که انجام داده اند اینست که ملی گرایی را ترویج نمودند در یک کتابی که ضیاء الدین احمد بنام یقظة العرب نوشته از شخص جرج آنتونیوس نقل میکند که معتقد است تاریخ جنبش ناسیونالیسم ملی گرایی عربی در سرزمین شام در سال 1847 میلادی با پایه گزاری یک انجمن در بیروت با اعضای کم به سرپرستی آمریکا تاسیس شد و در آن اول عربها را هدف قرار دادند (زیرا پیامبر ما عرب بوده و در ان منطقه میزیسته) تا حس قومیت گرایی را در مسلمانها بهینه کنند این خودش یک بحث سیاسی پیچیده است که قلدرهای عالم برای اینکه نگذارند ملت های معنویت گرا انسجام پیدا کنند و وحدتی بینشان شکل بگیرد حس ناسیونالیستی را تبلیغ میکنند و تا میتوانند کشور میسازند زیرا وقتی کشور بزرگی تجزیه میشود قدرت ندارد و راحت میتوانند آن ها را تسخیر کنند با این نگاه از چند دروازه و وادی میشود وارد این بحث شد که ملی گرایی و ناسیونالیستی منش تمام قدرتهایی بوده که خودشان به جایی رسیده اند و فهمیده اند برای اینکه بخواهند ملتهای دیگر را زیر یوق خود دراورند و یک جهانی شدنی را که خود تفسیر میکنند مدیریت نمایند راهش اینست مکتبهای توحیدی و الهی را که در آنها انسانها جمع میشوند متفرق کنند بحث تجزیه کشورهای اسلامی با همین حس مثلا ایران اینقدر مهم شود برای یک ایرانی یا عربستان برای یک عرب که تمام هم و غم همین چهار دیواری باشد وانگهی در همان کشور ایران قومیت تشکیل دهند کرد مسلمان ترک مسلمان با فرهنگ و گرایشهای مختلف مرتب کوچک و کوچکتر کنند از اینجا فهمیده میشود که این برنامه توحیدی و خدایی و عقلی نیست بلکه از حس و غریزه و بعد حیوانی میآید در طول تاریخ نیز بشری که زیر برنامه های انبیاء قرار نگرفته بشری بوده که جانب حیوانیتش را بر عقل و فطرت مقدم کرده است .

ملی گرایی بر دو قسم است :

قسم اول : ملی گرایی احساسی و غریزی که مبتنی بر بعد حیوانی انسان است و زندگی بشر با همین حس شده است نظام جنگل

قسم دوم : ملی گرایی عقلی و فطری که اصلی در دین است و مرز و جغرافیا ندارد همان ایه شریفه ﴿کان الناس امةً واحده﴾ و ایات فراوانی داریم خطاب قران به یک جمعیت و گروه نیست ﴿یا ایها الناس اُعبدوا ربکم الذی خلقکم﴾[6] ﴿یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالا﴾ [7] ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ [8] ﴿ان اول بیت وُضع للناس﴾ [9] ﴿یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم﴾[10] ﴿یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم﴾[11] این یا ایها الناس ها در قران که فراوان است به این معناست که ادیان در مساله زندگی بشر روی کره زمین همه را با هم میبیند ومرز جغرافیایی معنا ندارد .

نگاه دوم وضع اضطرای و قواعد ثانویه اسلام است یعنی بشر بعد از انبیا و عقل ، حس را انتخاب کرد و افتاد در دنده حس و اگر از عقل هم استفاه میکند در وادی احساس استفاده میکند یعنی عقل را برده در مرحله دوم و بستر کارزار عقل خود را حس قرار داده است غالبا اینگونه است و اینگونه وضع ثانوی پدید آمده و ما باید طبق این وضع مسائل را بررسی کنیم آن بستر اول و قواعد اولیه دین بمعنای جامعیت اصلا قابل اجرا نیست که مثلا مرز جغرافیایی را برداریم این همان بحث ظهور است یعنی مبحث ما میتواند یک واکاوی باشد نسبت به بحث ظهور و آخر الزمان وقیام حضرت بقیه الله اما وضع موجود دین اسلام در شرایط اضطرار احکام دارد احکام اسلام نیز در شرایط اضطرار واقعیه هستند نه ظاهریه حال اگر میآئیم در بحث ملی گرایی و ناسیونالیسم بحث میکنیم و میخواهیم بحث منافع ملی را در این بستر بازیابی کنیم و در ابواب فقهی از آن فرع و حکم بسازیم باید در احکام ثانویه و قوانین ثانویه کاوش کنیم زندگی بشر بر روی کره زمین با نگاه دین زندگی اضطراری است نه زندگی واقعی.

بنابراین اگر بخواهیم وارد بحث ملی گرایی و منافع ملی شویم دو مرحله و دو مقام را باید وارسی کنیم بحث نگاه اولی دین به زندگی که باید جهانی باشد نه منطقه ای یک حکومت واحد باید در جهان باشد اسوه و مثلش را خداوند آفریده که انبیا هستند پیامبری میآید که برای همه است حکومت انبیا جهانی بوده و قرار است همان حکومت ادامه پیدا کند اما حکومتهای بعد در وادی حس افتادند اکثر حکومتها در طول تاریخ احساسی و حیوانی بوده است حکومت حیوان بر حیوان و انسان ائمه هدی در دوره بنی العباس و بنی امیه انسانهای کاملی بودند که در سیطره حکومت حیوانات قررار داشتند انسان کامل باید برجهان حکومت کند و حکومت انسان کامل مرزبندی ندارد و همه جهان تحت یک مدیریت است اما این امر محقق نشده و بعد منتقل شده ایم به دوره اضطرار بویژه بعد از پیامبر عزیز اسلام زندگی انسان در بعد حاکمیت و حکومت اضطراری است در بحث اجزاخواندیم آیا حکم اضطراری مجزی هست یاخیر همانطور که در ناحیه فقه در دوره غیبت کبری گرفتار احکام ظاهری هستیم بهمین شکل گرفتار حکومتهای اضطراری هستیم حکومت ما نیز اضطراری است که در این حکومت اضطراری قواعد اولیه جواب نمیدهد الان شاید با این نگاه روابط بین الملل صحیح باشد اما با نگاه اول روابط بین الملل معنا ندارد روی هیمن جهت منشور مدینه روی قانون روابط بین الملل بود پیامبر هم نتوانست بر روی اصل اولیه و آنچه خدا میخواد عمل کند فقط یک مورد باقی مانده و آن ظهور است و دوره آخر الزمان که میشود حکومت جهانی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo